شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی «فکرشهر»
فکرشهر: «اتا قیئده بیرباغا/ ببه (اوشاغ) قیئمده بیرنارا!»؛ این عبارت ضرب المثل و به صورت یک بیت شعری بود که در کودکی و حتی به صورت داستانک خیلی شیرین مادرانه ما قشقایی ها به تورکی در دامن پر مهر مادر و از زبان شکرریز مادران بارها شنیدیم و گرفتیم که شاید...!
کد خبر: ۸۰۷۵۳
دوشنبه ۰۱ دی ۱۳۹۹ - ۰۲:۲۷

فکرشهر ـ پژمان رحیمی قره میرشاملو: «اتا قیئده بیرباغا/ ببه (اوشاغ) قیئمده بیرنارا!»؛ این عبارت ضرب المثل و به صورت یک بیت شعری بود که در کودکی و حتی به صورت داستانک خیلی شیرین مادرانه ما قشقایی ها به تورکی در دامن پر مهر مادر و از زبان شکرریز مادران بارها شنیدیم و گرفتیم که شاید...!

دوستی  روایت می کرد: «چندی قبل پوستر مراسم سالگرد پدری از فامیلی که میراث بسیار زیادی نیز از پدر مرحومش در محلات مختلف یک شهر به او به ارث رسیده است و متصدی شغلی نیز به دلیل ثروت پدر در دوران حیات و ممات نیز نبوده و نیست به دستم رسید با این  متن و مضمون:

«بسمه تعالی
به اطلاع بستگان، دوستان و آشنایان محترم می رساند، سالگرد مرحوم زنده یاد... در تاریخ ...اعلام می گردد.
و اما به دلیل اپیدمی کرونا هیچ گونه مراسم ختمی در هیچ مکان برگزار نمی شود.
ضمنا
هزینه های سالگرد صرف امور خیر می گردد.» 

خیلی ساده و تمام! ولی کدام خیر و خیریه و کجا؟! ننوشته بود! من که چیزی ندیدم!

دوستم ادامه داد: با خواندن این پوستر ابتدا آفرین گفتم از بابت فرهنگ احترام به قواعد و موازین و دستورالعمل های بهداشتی کمیته و ستاد مبارزه با اپیدمی بسیار حاد کرونا و... که باعث فرهنگ سازی و ارتقای فرهنگی نیز می شود و... و بعد آن هم به دلیل روابط فامیلی و هم به دلیل رفاقتی که با پسر مرحوم مثل پدرش خصوصا که مرحوم همیشه اهل خیر و برکت بود و پوستر را نیز خود پسر شخصا ارسال کرده بود و در پوستر نیز قید کرده بود که هزینه مراسم صرف امور خیر می شود و هم به خاطر دوستی که بنده شخصا با خود مرحوم داشتم، به نوبه خودم پیشنهادی به ذهنم خطور کرد و سپس با پسر دوست و فامیل مرحومم مطرح کردم. پیشنهاد نمودم که چون مکانی تحت پوشش فلان بهزیستی سراغ دارم که حدود 90 نفر افرادی در آن جا اقامت دارند، بیا با تو که سالگرد مرحوم پدرت فلان روز است و من هم که دوست و فامیل هستم و چون بر گردنمان پدر مرحومت خیلی حق دارد، حال که سالگردش رسیده است! و...و اضافه کردم که 70 درصد من و  30درصد تو و آشپز و آشپزخانه هم که خود آن مکان در اختیار دارد! بیا برای روز سالگرد که اتفاقا پنج شنبه نیز هست، ترتیب یک ناهار حسابی و خدمتی به اسم و یاد پدرت به آن عده افراد که چشم اتتظار محبت به درب آهنی ورودی و به سوی مردمان بیرون دارند، فراهم کنیم.

جوابی که داد با کلی من من کنان چنین بود: «اوکی! اجازه بده با زن و بچه هایم یک مشورتی بکنم تا شب خبرت می دهم،اوکی!»

گفتم: بسیار خوب! با زن و بچه هایت شور کن؛ خیلی هم خوبه! {نزد خودم گفتم ای ول احترام به حقوق خانواده!!!! و باز هم فرهنگ و...!!!}

شب تماس گرفت و گفت: «گفتم؛ اما گفتند گوشت روغن و برنج به این گرانی...» و تحکمانه و حق به جانب تاکید کرد: «فکرش را کردم و دیدم حرفشان بسیار منطقی است!! حقشان و حق زن و بچه را چرا باید بدهم به افراد تحت پوشش بهزیستی یا هر جای دیگری بخورند!!» 

و در آخر، درسی نیز به من به حساب خودش داد با این یاداوری که سرمشقش کنم! و گفت: «هر زمان پول صددرصد مال خودم تنها بود، برای پدرم کاری می کنم؛ الان حسابم مشترک با خونواده است! و به عنوان دوست یادت بیاورم مشتی که:
تو هم مثل من باش!! و با خونواده صداقت به خرج بده و با آن ها یکی و...!!!»

این بود که به یاد درس و سفارش شیرین و مادرانه اول مطلب افتادم که معنی آن چنین است:

«پدر کاشانه و باغ عمر ز دل «ببه» گویان عطا کرد/ فرزند ناخلف به دیناری قضای پدر ادا نکرد!»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر