سه‌شنبه ۰۱ خرداد ۱۴۰۳
جستجو
کد خبر: ۱۱۰۲۰۶
يکشنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۱

فکرشهر: این روز‌ها بحث ازدواج نکردن جوانان به معضلی بزرگ در ایران بدل شده و هر روز نهاد‌های مختلف به دنبال راهکاری برای رفع آن می‌گردند، و متاسفانه بیش‌تر نیز در پی تشویق جوانان به زناشویی با تبلیغ سایت‌های همسریابی و... هستند در حالی که همه می‌دانیم بزرگ‌ترین مانع بر سر راه ازدواج اقتصاد است. اگر مشکل اقتصادی حل شد آن وقت به مصداق، چون که صد آید نود هم پیش ماست، می‌توان روزنه‌ی امیدی برای رهایی از این چالش یافت. اما شاید باورتان نشود که در ۶۶ سال پیش نیز در این مملکت این معضل وجود داشت البته قطعا نه در این ابعاد.

به گزارش فکرشهر از انتخاب، به هر روی در همین راستا در سال ۱۳۳۵ مجله‌ی امید ایران نظرسنجی‌ای به راه انداخت با این پرسش که «جوانان چرا ازدواج نمی‌کنید؟»، مجله ۶ پاسخ را در شماره‌ی مورخ ۱۲ فروردین خود منتشر کرد؛ پاسخ‌هایی که همه از جانب پسران نوشته شده بود. به نظر می‌رسد اصلا در این دوره زن محلی از اعراب برای پاسخ دادن به چنین پرسش‌هایی نداشته است، یا آن‌که اختیاری در امر ازدواج نداشته که بخواهد در این نظرسنجی شرکت کند. به هر روی عجیب این‌که نقطه‌ی اشتراک همه‌ی پاسخ‌های درج‌شده وضعیت اقتصادی بود:

در این اجتماع پول‌ها ازدواج می‌کننده، نه جوانان!

سماعیل سنجدآبادی: یکی از مسائل بسیار مهم زندگی برای یک جوان ازدواج است. مختصر اشتباه در این امر خطیر با بدبختی یک عمر توأم است...
هر جوان آرزو دارد که خانواده‌ای تشکیل بدهد. خانواده کوچک‌ترین واحد اجتماع و منشأ محبت‌ها، عشق‌ها و امید‌ها است. اما... بدبختانه پدرانی که دختران خود را سرمایه‌ای قیمتی می‌دانند که تا صد در هزار از آن سود نکنند، به کسی نخواهند داد، بزرگ‌ترین سد خوش‌بختی جوانان هستند.
برای یک جوان مجرد زن فرشته‌ای آسمانی و در پیری غم‌خوار زندگی اوست. در قرن بیستم برده‌فروشی قرون وسطایی بدین طریق تجلیل می‌گردد. مثل این‌که هر قدر تمدن بشر ترقی کند، اهریمن مادیات قوی‌تر می‌شود! ×
بدیهی است تا این‌گونه معامله‌های تجراتی رونق و ادامه دارد، علاوه بر آن‌که هیچ جوانی قادر نیست ازدواج کند جامعه که احتیاج مبرمی به زناشویی و تولید نسل دارد، به سرعت رو به انحطاط خواهد رفت. [..]باید گفت در این کشور و در این اجتماع پول‌ها ازدواج می‌کنند نه جوانان جامعه.

استخدام جدید اکیدا ممنوع است

محمد – ا، ۲۹ ساله: چرا تا به حال ازدواج نکرده‌ام؟ ازدواج! ازدواج! ازدواج! چه کلمه‌ی نامانوس، ولی دوست‌داشتنی‌ای است. چه کلمه‌ی ثقیل، ولی قابل هضم، حقیقتا زندگی چقدر شیرین است. کار کردن، خدمت به هم‌نوع نمودن، فکر کردن، راه رفتن، تفریح و شادی نمودن، چیز‌ها شنیدن و گفتن، خوردن و خوابیدن، مبارزه نمودن، همه و همه از متعلقات زندگی‌ست. چقدر شیرین‌تر می‌شود ازدواج کردن هم در محسنات و بدی‌های زندگی جمع گردد و هرکه بنا به امر سلیقه‌ی خود به موقع از این موهبت طبیعی برخوردار شود. ولی چرا برای جوانانی، چون من مفهومی نداشته و ندارد؟ چرا تا به حال در انجام آن فکری نکرده‌ام و هرگان اندیشه‌ای هم درباره‌ی آن شده باشد چیزی جز خواب طلایی برایم به وجود نیاورده است، و با آن‌که «فروید» گفته است خواست جنسی از طبیعی‌ترین امیال است و باید مانند نفس کشیدن و خوردن به آن نگریست چرا برای من امری منتفی شده است، مگر از داشتن همسری مهربان و دل‌سوز که شریک زندگی‌ام شود بی‌زارم؟ مسلما این‌طور نیست، زیرا هرکه به نوبه‌ی خود دارای غریزه‌ی جنسی بوده، ولی هنوز چرا من با گذشت بیست‌ونه سال و اندی از بهار به اصطلاح عمرم دست به عمل ازدواج نزده‌ام؟ خوب است از این جمله‌ی کوتاه استنباط فرمایید: «استخدام جدید اکیدا ممنوع است.»

جوانان وسایل زندگی ندارند و به آینده‌ی خود امیدوار نیستند

اکبر خراطی: جوانان بر دو قسم هستند: اول جوانانی که پول و ماشین و وسایل دیگری جهت فریب دادن زنان و دختران دیگران در اختیار دارند ازدواج نمی‌کنند و از رژیم غلط استفاده کرده و شب و روز در حال مستی و در پی ناموس دیگران می‌افتند.
دوم، جوانانی که نه پول دارند و نه وسایل زندگی همیشه آرزو می‌کنند که تشکیل خانواده داده به زندگانی آبرومندانه‌ی خود ادامه دهند، اما هر قدر کار می‌کنند نمی‌توانند پس‌اندازی داشته باشند تا به زندگی‌شان علاقه پیدا کنند. وسایل زندگی برای طبقه‌ی کارگر که اکثریت جامعه را تشکیل داده‌اند ندارد بهترین نیرو‌های جوانان در جا‌هایی به مصرف می‌رسد که هیچ نفعی برای جامعه و خودشان ندارد، بلکه ضرر و مشکلی هم در بر دارد. جوانان بدین جهت ازدواج نمی‌کنند که وسایل زندگی ندارند و به آینده‌ی خود امیدوار نیستند.

جواب همه‌ی جوانان یکی است: وضع اقتصادی

هاراتون آوانسیان ۲۳ ساله از آبادان: اگر از هر جوان ایرانی سوال کنید که چرا ازدواج نمی‌کنی بدون شک می‌گوید از لحاظ وضع مالی در مضیقه می‌باشم؛ با توجه به این‌که تمام مراحل زندگی را طی کرده و برای ازدواج کاملا مستعد است.
این‌جانب با تمام کردن دوره‌ی متوسطه و خدمت نظام و با دارا بودن ۲۳ سال سن می‌توان گفت کاملا برای ازدواج آماده‌ام، ولی افسوس با این حقوق که دریافت می‌دارم نمی‌توانم خانواده‌ی آتیه‌ام را آن‌طوری که باید و شاید اداره کنم و بالنتیجه وارد میدان نخواهم شد.

آیا می‌توانیم و انجام نمی‌دهیم!

ناصر: چرا ازدواج کنیم! آیا می‌توانیم و نمی‌کنیم؟! در میان ظلمت و سکوت شب در کلبه‌ای محقر سر را میان دو دست گرفته نمی‌دانم به چه می‌اندیشم. چراغی با نور ضعیف خود کورسو می‌زند.
تنها مونس من در این کاخ عصر اتم چند جلد کتاب رنگ و رو رفته از عهد حضرت نوح است که هفته‌ای یک مجله‌ی «امید ایران» به تعداد آن‌ها افزوده می‌گردد...
عجب! مگر در نزد انسان‌های قرن بیستم ما هم بشر هستیم؟ یا مگر ممکن است آرزویی در دل داشته باشیم؟ مگر ما هم حق داریم از لذایذ حیات بهره‌ای بگیریم یا از سعادت، خوش‌بختی، و تشکیل خانواده حرفی بزنیم؟ نه؟ وجود ما فقط برای رنج بردن و زحمت کشیدن و خون دل خوردن و بالاخره پر کردن جیب و دامن دیگران درست شده.
ما باید به تمام خواسته‌های‌مان جواب منفی بدهیم و آمال‌مان را در بوته‌ی فراموشی محو و نابود سازیم. باید شمع‌صفت بسوزیم و دم برنیاوریم تا دیگران بتوانند از پرتوی انوار ضعیف‌مان استفاده ببرند.
در این اجتماع آلوده به فساد، در این محیط سراپا ننگ... چه می‌توانیم بکنیم. با این گرانی سرسام‌آور و روزافزون اجناس و بالا رفتن هزینه‌ی زندگی؟ اگر قد ما به اندازه‌ی «جرج» که در بلندی ضرب‌المثل است بشود باز دست‌مان به دامان هیچ چیز حتی آب هم نمی‌رسد، زیرا آب‌ها هم در اثر لوله‌کشی کم‌کم به طرف بالا صعود می‌کنند و من و امثالم یارای دست یافتن بدان را نخواهیم داشت...
جای بحث و گفت‌وگویی باقی نیست، فکر کنید در این شرایط چگونه دست ما قدرت داشته باشد به دامن پری‌رُخانی که نازشان را باید با اتومبیل‌های آخرین‌سیستم کشید برسد! پس ما که دست‌مان از همه چیز کوتاه است چطور می‌توانیم از نزدیک زن عبور کنیم تا چه رسد به....
چون بیش از پانزده سطر حق ندارم بنویسم بهتر است لب از گفتار فروبندم و به مصداق «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل» به شرح حال جان‌گدازم خاتمه بدهم و باز هم بگویم «آیا می‌توانیم و انجام نمی‌دهیم!»

هزینه‌ی کمرشکن ازدواج جوانان را از اقدام به این امر باز می‌دارد

ابوالقاسم علیزاده از صومعه‌سرا: منکر این امر حیاتی که خوش‌بختی هرکس مربوط به ازدواج است نمی‌توان شد و هیچ جوان سالمی نیست که از این موهبت بزرگ که بالاترین وسیله جهت از بین بردن مفاسد اجتماعی و تنها طریق تکثیر نفوس می‌باشد خودداری نماید.
در عین عدم موافقت، خود به ازدواج بی‌میل نیستم، زیرا فروغ سعادت و نیک‌بختی خود را در این امر خیر می‌بینم، ولی افسوس که ایرادات بی‌جا و تشریفات بی‌ثمر، دخترفروشی و ناجوری زندگی به قدری محیط را قبضه و ما را محکوم نموده است که هیچ راهی برای نیل به این مقصود متصور نمی‌توان شد کی هستند آن پدر و مادری که وقتی برای ازدواج دخترشان به آن‌ها مراجعه، در درجه‌ی اول سعادت دخترشان را با دوشیدن آخرین رقم ماده‌ی حیاتی آن جوان در نظر می‌گیرند باید بدانند این جوانی که می‌خواهد همسر آینده‌ی دخترشان بشود باید سعادت او را هم منظور نظر قرار داد نه این‌که یک‌باره او را لخت و عاری از هستی نمایند و اقلا راهی برای ادامه‌ی زندگی‌اش باقی بگذارند...
با ملاحظه‌ی نکات فوق، چون کارمندی بیش نیستم و تاکنون راهی که بتوانم از هزینه‌ی کمرشکن ازدواج بکاهم برایم میسر نشده به همین علت با این مشکلات طاقت‌فرسا تا به حال نتوانسته‌ام ازدواج نمایم.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر