جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار سیاست
مطالب بیشتر
کد خبر: ۱۴۱۹۴۴
چهارشنبه ۰۷ تير ۱۴۰۲ - ۱۰:۴۱

فکرشهر: انتخاب نوشت: جریان احمدی نژاد به تقلید از جریان اصلاحات که دوم خرداد را نشانه برآمدن سیدمحمدخاتمی و جریان اصلاحات می‌دانند، روز سوم تیر برایشان اهمیت دارد. آن‌ها نه ۲۲ خرداد ۸۸، بلکه سوم تیر ۸۴ را با اهمیت تلقی می‌کنند. سوم تیر امسال هم در شرایطی به پایان رسید که احمدی نژاد مانند یک سال اخیر در سکوت کامل به سر می‌برد. او اساسا بعد از آنکه در انتخابات سال ۱۴۰۰ ثبت نام و بار دیگر ردصلاحیت شد، رفتاری مانند ردصلاحیت سال ۹۶ از خود نشان نداده بود. با این وجود، اما از شهریور ۱۴۰۱ و درحالی که جنبش مهسا در جریان بود، بسیاری انتظار رفتار‌های مشابه آنچه در دی ۹۶ و آبان ۹۸ از او بروز کرد را داشتند. اما مرد ناآرام اصولگرایان با نصب دوباره در صندلی مجمع تشخیص مصلحت نظام آرام گرفت.

سالگرد سوم تیر و همچنین ارتباط‌هایی که میان دولت‌های نهم، دهم و سیزدهم به لحاظ گفتمانی، رفتاری و بدنه مدیریتی وجود دارد یکی از سئوالات مهم و اساسی است. آیا دولت ابراهیم رئیسی را می‌توان دولت سوم احمدی نژاد خواند؟ اگر قرار باشد خود دولت به این سئوال پاسخ دهد، آیا خود را دولت دوم احمدی نژاد می‌داند یا دولت سوم آن؟ 

دو مرد از دو جنس متفاوت 
رئیسی و احمدی‌نژاد اختلافات شخصیتی و رفتاری بسیار زیادی دارند که غیرقابل انکار است. رئیسی برآمده از ساختار قضایی بود که از ابتدا انقلاب بی‌وقفه در مناصب مختلف حضور داشت. اما احمدی‌نژاد اگرچه در مقاطعی جزو مدیران انقلاب به حساب می‌آمد، با این حال تا دوران شهرداری تهران کانون خاصی به دنبال برآمدن او نبود. برای همین هم مرتبا خود را جدا از ساختار ۳۰ ساله حکومت تعریف می‌کرد. 

اگر رئیسی از نوجوانی ساختار آموزشی را رها کرده بود و مانند روحانیونی، چون بهشتی، مطهری، باهنر، خاتمی و. سری به دانشگاه هم نزد، اما در طرف دیگر احمدی‌نژاد در دوران پهلوی در یکی از دانشگاه‌های دولتی در رشته مهندسی تحصیل کرد. از این رو حتی اگر عدد و رقم‌های آماری را قبول هم نداشت، اما با آن‌ها بیگانه نبود. رئیسی، اما در اکثر مصاحبه‌های مختلف نشان داد چندان با ریاضات و آمار ارتباط خوبی ندارد. هرچقدر احمدی‌نژاد از عمق وجود در مقابل دیگران تهاجمی رفتار می‌کرد، اما رئیسی دارای چنین خصوصیاتی نیست. حتی در آن زمان‌هایی که دست به حمله علیه مخالفانش می‌زند هم گزندگی احمدی‌نژاد را ندارد. با این همه یکی از مهمترین تفاوت‌های آن‌ها این بود که احمدی‌نژاد در سال ۸۸ متوجه شد که برای تداوم قدرتش اگرچه از طبقه محروم آغاز کرده، اما باید حامیانی از طبقه متوسط نیز به سبد رای خود اضافه کند. رئیسی، اما هنوز متوجه این مساله نشده است. با وجود همه این اختلافات، اما این دو دولت شباهت‌های رفتاری فراوانی در نگاه به سیاست و فرهنگ با یکدیگر دارند.

اولین انتخابات مجلس 
گردنه انتخابات مجلس اولین گردنه‌ای است که هر دولتی بعد از روی کار آمدن در زمین سیاست با آن روبه رو میشود. دولت میرحسین موسوی با مجلس سوم که همسویی بیشتری با او داشت تداوم یافت و دولت هاشمی با مجلس پنجم. دولت خاتمی مجلس ششم را تسخیر کرد، احمدی نژاد مجلس هشتم و روحانی با لیست امید مجلس دهم را به سکویی برای حمایت از سیاست خود تبدیل کردند. 

حالا دولت رئیسی در آستانه همین آزمون قرار دارد. اگر احمدی نژاد در سال ۸۶ با لیست «رایحه خوش خدمت» مجلس را تسخیر کرد، باید دید آیا رئیسی هم به کمک فعالان همان لیست و یاران سابق احمدی نژاد به دنبال تسخیر دوباره پارلمان از دست اصولگرایان است؟ آن سال احمدی نژاد بعد از پیروزی در انتخابات حدادعادل را از ریاست حذف و کمک کرد تا علی لاریجانی به صندلی ریاست بنشیند. 

در آن سال مهرداد بذرپاش از جوانانی بود که فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز کرد. کسی که امروز در وزارت مسکن دولت رئیسی نشسته و از طرف دیگر در جلسه تاسیس حزب «شریان» حضورش خودنمایی می‌کند. در مجموعه نشان‌های زیادی وجود دارد که نشان میدهد دولت و جریان پایداری به دنبال تکرار انتخابات مجلس هشتم و تبدیل کردن قالیباف به حدادعادل آن مجلس هستند. 

خالص سازی در حوزه مدیران
 هر دو دولت در مواجهه با رسانه‌ها و احزاب مخالف یک نوع رویکرد را اجرا کردند. اگر دولت روحانی و هاشمی از جریان‌های مخلتف (خصوصا جریان راست) وزرا و معاونانی را انتخاب کرده بود، دولت احمدی‌نژاد و رئیسی هر دو در «خالص سازی» ساختار اداری و دولتی روشی یکسان دارند. هر دو دولت در وارد کردن نیرو‌های وفادار به خود و دادن رانت حضور در ساختار بروکراسی اداری با یکدیگر شباهتی بی نظیر دارند. تنها تفاوت آن‌ها این است که اگر احمدی‌نژاد در سال‌های پایانی دولتش سعی کرد بیش از ۴۵۰ هزارنفر را در دستگاه‌های دولتی استخدام رسمی کند، دولت رئیسی از همان سال اول ضمن آنکه صراحتا حذف نیرو‌های دولت‌های قبل را فریاد می‌زد، تلاش کرد در قالب مصوبه‌هایی همچون رسمی شدن نیرو‌های خودی اقدام کند.

احمدی نژادی شدن رسانه‌ها
در حوزه رسانه‌ای تمام رسانه‌های دولت در اختیار جریانی است که در زمان دولت احمدی‌نژاد نیز فعال بودند. افراد بسیاری از خبرگزاری‌های فارس و تسنیم و سایر منابع رسانه‌ای متعلق به جبهه پایداری به دولت و رسانه‌های دولتی رفتند. صداوسیما با رفتن وحید جلیلی به عنوان قائم مقام این سازمان به طور کامل در اختیار این تفکر قرار گرفت. اکثر افرادی که در دولت احمدی‌نژاد در خبرگزاری ایرنا و روزنامه ایران بودند، اگر در جریان انحرافی (یاران مشایی) تعریف نمیشدند، حالا بر سررشته امور نشستند؛ لذا می‌بینیم که سیاست‌های رسانه‌ای دولت رئیسی تفاوت چندانی با سیاست‌های رسانه‌ای دولت احمدی‌نژاد ندارد.

تصمیمات خلق الساعه
مهمترین خصیصه‌ای که ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری برای خود برشمرد، این بود که گفت: «مدیریت حقله مفقوده کشور است. من اقتصاددان‌های کشور را به خط خواهم کرد تا مشکلات کشور حل بشود». اما هنوز که هنوز است در هیچ کدام از تصمیمات دولت نمی‌توان ثبات تصمیم گیری را مشاهده کرد. از برگزاری یک لیگ فوتبال گرفته تا تغییر ساعات کار که دولت هنوز هم نمی‌داند باید با مساله تغییر ساعات کار چه کاری انجام دهد. 

همچنان که احمدی نژاد اهل تصمیم گیری‌های خلق الساعه و ناگهانی بود. تصمیم گیری‌هایی که به سرعت تغییر می‌کرد و نشان می‌داد هیچ کار کارشناسی در مورد آن صورت نگرفته است.

در ماجرای حذف ارز ۴۲۰۰ باز هم شاهد همین وضعیت بودیم. دولت ناگهان و یک شب یارانه آرد را حذف کرد. قیمت ماکارونی، شیرینی و نان‌های فانتزی سر به فلک کشید. بعد از فشار‌های اجتماعی دولت تصمیم گرفت برای ساکت کردن مردم «یارانه» پرداخت کند. اما درعین حال همچنان مجلس اصرار دارد که قانون مصوب ثابت نگه داشتن قیمت‌ها به نرخ شهریور ۱۴۰۰ است و برای این کار دولت باید کالابرگ ارائه کند. آخرین خبر در مورد تلاش‌های دولت برای پرداخت کالابرگ نیز اجرای طرح آزمایشی آن در سه استان است که از نتیجه آن اطلاعی در دست نیست. 

این وضعیت آشفتگی در تصمیم گیری در مواردی دیگری همچون افزایش نرخ دستمزد کارگران هم دیده شد. در دولت احمدی‌نژاد هم در سال اول حقوق کارگران به طرز عجیبی افزایش یافت و بعد از آنکه دیدند همین کار باعث کاهش اشتغال و نرخ بیکاری شد، آن را تغییر دادند. دولت رئیسی، اما ناگزیر وزیرکار خودش را برای جبران این اشتباه برکنار کرد. 

سیاست نگاه به شرق
شباهت‌های احمدی‌نژاد و رئیسی در حوزه سیاست خارجی به لحاظ تاکتیکی و حتی سیاست گذاری کاملا شبیه یکدیگر است. هر دو نگاه به شرق را در دستور کار قرار دادند. همانطور که می‌بینیم دولت رئیسی صراحتا اعلام می‌کند که سیاست دولت «نگاه به شرق است». احمدی‌نژاد حتی سعی کرد با اتکا به شرق قدرت روسیه و چین، تحریم‌های آمریکا را بی اثر کند، اما دستاوردش از روسیه چیزی نبود و از پکن نیز بلوکه شدن دارایی‌ها ایران بود.

در حوزه هسته‌ای نیز دولت رئیسی را باید به حق دولت سوم احمدی‌نژاد نامید. از این منظر که اگر احمدی‌نژاد در دو سال پایانی دولت دست فرمان هسته‌ای خود را تغییر داد و به دنبال یک توافق (حتی مستقیما با خود رئیس جمهور آمریکا) می‌دوید، ابراهیم رئیسی، اما می‌خواهد راه احمدی نژاد را از سال ۹۰ که منقطع شد دنبال می‌کند. 

شباهت‌های اقتصادی دو دولت
رویکرد‌های دولت‌های احمدی‌نژاد و رئیسی هر دو در حوزه اقتصادی شباهت‌های زیادی به یکدیگر دارند. هر دو از پرداخت یارانه‌ها استقبال می‌کنند. دولت رئیسی اگرچه هنوز نتوانسته در مورد افزایش حامل‌های انرژی کاری صورت دهد، اما با حذف ارز ترجیحی، یارانه ۳۵۰ هزار تومانی برای مردم در نظر گرفت. به عبارت روشنتر هر دو دولت با رویکرد‌های نئولیبرالیستی در اقتصاد معتقد به افزایش و رهاسازی قیمت‌ها هستند و تنها خود را موظف به پرداخت اندکی یارانه به مردم می‌دانند. هر دو دولت سیاست‌های اخذ مالیات بیشتر از مردم را دنبال می‌کنند.

هر دو خواهان بالا بردن میزان رشد اقتصادی از طریق اعطای وام هستند. دولت احمدی‌نژاد سیستم اقتصادی وام‌های بنگاه‌های زودبازده را راه اندازی کرد و دولت رئیسی تلاش کرد تا وام‌ها را به صنایع منتقل کند. نگاه هر دوی آن‌ها به بانک‌ها این است که منابع بانکی متعلق به دولت است و این دولت است که باید در مورد آن‌ها تصمیم گیری کند. فارغ از اینکه این تصمیمات سودآور باشد یا نه.

هر دو دولت وعده‌های نجومی در اقتصاد دادند. تلاش کردند تا در سایه حمایت از طبقه محروم سیاست‌های خود را دنبال کنند. با این حال اگر احمدی‌نژاد با افزایش پایه پولی توانست پروژه مسکن مهر را اجرا کند، دولت رئیسی به مردم وعده ساخت یک میلیون مسکن در سال را داد، اما حتی یک واحد را نتوانسته افتتاح کند.

هر دو دولت در زمینه فروش نفت شباهت‌های زیادی به یکدیگر دارند. ساختار فروش نفت در دولت رئیسی مانند دولت احمدی‌نژاد به یک ساختار پنهان تبدیل شده است.

هر دو دولت شعار فسادستیز دارند، اما هر دو در ارائه شفافیت آمار مناسبی در اختیار ندارند.

سیاست‌های فرهنگی 
 با روی کار آمد دولت احمدی‌نژاد سکان فرهنگی کشور به دست صفارهرندی سپرده شد که یک سپاهی بود. این مساله باعث شکاف مهمی میان دولت احمدی‌نژاد و اهالی فرهنگ و هنر بود. خروجی این اتفاق در تقابل اهالی فرهنگ و هنر در انتخابات سال ۸۸ کاملا مشهود بود. به طوری که اهالی فرهنگ تقریبا به طور کامل از رقیب احمدی‌نژاد حمایت کردند. کار تا آنجا پیش رفت که وقتی علیرضا افتخاری (خواننده موسیقی سنتی) احمدی‌نژاد را در یک مراسم بغل کرد، انقدر به او اعتراض شد که بعد‌ها از این کارش ابراز ندامت کرد. 

نتیجه اقدامات فرهنگی دولت رئیسی نیز در ماجرای تقابل سلبریتی‌ها در سال گذشته کاملا روشن بود. به این‌ها باید اضافه کنیم سیاست‌های یکسان هر دو دولت در ارتباط با گشت ارشاد و حجاب. هر دو دولت درحالی که پیش از ورودشان به قدرت اعلام می‌کردند اولویتشان مسائل اقتصادی است و قائل به سختگیری در حوزه‌های فرهنگی نیستند، اما با ورودشان به دولت گشت‌های ارشاد پررنگ‌تر شد و در نهایت دیدیم که دولت رئیسی سال گذشته از این حوزه با چه بحرانی در کشور روبه رو شد. 

مجموعا اینکه شباهت‌های دولت احمدی نژاد و رئیسی آنقدر هست که بتوان رئیسی را دنباله رو احمدی نژاد در سیاست دانست. اما این میان شاید او بیشتر از آنکه دولت سوم احمدی نژاد باشد، می‌تواند شبیه به دولت دومی باشد که اصولگرایان و سیستم دوست داشت احمدی نژاد به اجرا بگذارد. دولتی که ادامه دهنده دولت اول احمدی نژاد بود و از سال ۸۸ در مسائل فرهنگی و سیاست خارجی به سمت طبقه متوسط چرخش کرد. چرخشی که درگیری‌های اصولگرایان و احمدی نژاد را پدید آورد. از این رو رئیسی همان دولت مطلوبی است که اصولگرایان وعده می‌دادند با حضورش در قدرت مدینه فاضله خواهند ساخت. کارنامه عملکرد دوساله این دولت در پیش روست و دو سال دیگر از عمر آن باقی است. آیا او تداوم دهنده راه احمدی نژاد در سیاست خواهد بود؟

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر