فکرشهر: مارک گالِئوتی در سی ان ان نوشت: وقتی غربیها از تبدیلشدن درگیری در اوکراین به «جنگ ابدی» صحبت میکنند، این وضعیت را ناگوار میدانند، اما برای ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، چنین گفتگوهایی احتمالاً هدفی استراتژیک محسوب میشود.
به گزارش فکرشهر از عصرایران در ادامه این مقاله آمده: پوتین هفتۀ گذشته، ۳۰ سپتامبر را تعطیل رسمی اعلام کرد. این روز در تقویم، روز اتحاد مجددِ مناطق جدید با فدراسیون روسیه نامگذاری شده است. به مناسبت یکسالگیِ الحاق مناطقی از اوکراین یعنی دونتسک، لوهانسک، خرسون و زاپوریژیا به روسیه (هرچند بیشترشان در آن زمان در کنترل روسیه نبودهاند)، فرصتی برای پوتین فراهم شد تا یکی از وسواسهای سیاسیاش را محقق سازد و نبرد را مبارزهای "برای میهن، حاکمیت، ارزشهای معنوی، اتحاد و پیروزی" قلمداد کند.
از نظر او، جدال فعلی، مبارزه با اوکراین نیست، بلکه مبارزۀ جهانی با غرب است که در آن اوکراین نقش "میدان نبرد" را دارد و البته چندان مهم نیست که چنین نبردی تا چهحد خونین، رنجافزا و عیان باشد.
پوتین در سخنرانیِِ مربوط به رژۀ روز پیروزیِ امسال، روزی که به توفیقات طویل و مهیبِ سیاسی او اشاره دارد، زمخت و صریح سخن گفت و اعلام کرد:" جنگی واقعی علیه میهن ما آغاز شده است. "
پوتین در اظهاراتش از شبح "جنگ کبیر میهنی" صحبت به میان آورد [روسها در منابع رسمیِ شوروی سابق و منابع فدراسیون روسیه از این عنوان بهجای جنگجهانیدوم استفاده میکنند]و هشدار داد که «تمدن بار دیگر به نقطۀ عطف تعیینکنندهای رسیده است» و «نخبگانِ جهانمحور غربی» مصمم به «ویرانی و نابودسازی» روسیه هستند.
این گفتار میتواند حقهای آخرالزمانی برای درکِ شکست نسبیِ «عملیات ویژۀ نظامی» او در اوکراین باشد، چراکه عملیات شتابان نظامی که قرار بود به تحمیل رژیمی دستنشانده بینجامد، به نزاعی خونین و جنگی تمامعیار مبدل گشت و ارتش روسیه را به ورطۀ نابودی کشاند.
بااینحال داستان فراتر از اینها است. هنگامیکه پوتین از این جنگ بهمثابۀ یکی از "نبردهای سرنوشتساز برای سرزمین مادری" صحبت میکند، آنسانکه در رژۀ روز پیروزی امسال مطرح شده است، گویی از صمیم قلب و بر مبنای اعتقادات نوینِ سیاسیِ خود سخن میگوید.
او نه چشمانداز روشنی از آینده ارائه میکند و نه حتی امیدی واقعی و درخور دارد. سخنان حاکم روسیه حاوی این پیام جدی است که "ملت روسیه اسیرِ مبارزهای وجودی و بیپایان با غربِ متخاصم گشته است".
جنگ چشمانداز تلخی دارد، اما به نظر میرسد از منظر پوتین دارای فضایل روشنی است.
جنگ برای روسیه فاجعه است. منابع دولتیِ ایالات متحده میگویند روسیه ممکن است متحملِ صد و بیست هزار کشته و چیزی حدود صد و هشتاد هزار سرباز مجروح شده باشد.
حتی زمانیکه صلحی وفاقی روی کار آید و تحریمها کنار روند، سالها طول میکشد تا زخمهای اقتصادیِ ناشی از جنگ مرهم یابند. بدون درنظرداشتنِ خیل عظیم جانبازان آسیبدیدۀ جسمی و روانی، اثرات گرانبار جنگ بر خدمات عمومی کشور دستکم برای نسل آینده محسوس و مخاطرهآمیز است.
جنگ روسیه برای پوتین فرصتی ویژه است و "جنگ ابدی" به اصل سازماندهیِ «پوتینیسم متأخر» بدل گشته است. سیطرۀ سرکوبگرانۀ پوتین برای حفظ قدرت مستلزم آن است که کمترین مخالفت به خیانت تبدیل شود و انتقال گستردۀ منابع به بخش دفاعی ضرورت باشد.
بنا به اخبار آخرین بودجه، هزینههای نظامی در سال آینده تقریباً هفتاد درصد افزایش مییابد تا به سه برابرِ هزینههای ترکیبیِ بهداشت، آموزش و حفاظت از محیط زیست برسد.
پوتین در میدان نبرد میتواند به خود ببالد که شکست نخورده و پیروز است، اما شواهد حاکی از آن است که ضدحملۀ اوکراین اولین خط دفاعی روسیه را در منطقه زاپوریژیای جنوبی درهم شکسته و در خط دوم دفاعی نیز برخی از نفوذیهای محلی را بیرون رانده است. امید کییف این است که نیروهای مهاجم را دونیم کند و دستکم به اندازهای پیش برود که بتواند راههای ارتباط زمینی و راهآهنی که کریمه را به سرزمین اصلی روسیه متصل میکند، گلولهباران کند.
با فرارسیدنِ فصل بارانهای زمستانی معلوم میشود که این اهداف امکانپذیرند یا خیر. اگر اهداف تهاجمی محقق نشوند، مسکو مجال بیشتری برای ایجاد سپر دفاعی، جمعآوری نیروهای بیشتر و امید به کاهش ارادۀ غرب در حمایت مالی از نبرد اوکراین خواهد داشت.
ما نمیدانیم او چه در سر دارد. آیا پوتین واقعاً بر این باور است که روسیه میتواند از دل شکست خود در اوکراین، توفیقاتی به دست آورد یا صرفاً تصور میکند که چارهای جز امیدواری ندارد تا بتواند در مواجهه با دشمنان دوام بیاورد؟ با این حال، از دید پوتین، صحبت از "جنگ ابدی" واجد "فضیلتی غایی" است، زیرا روحیۀ دشمنان را تضعیف میکند.
ورای همۀ اینها، تجسمِ پیروزی نظامی اوکراین است، به مدد عزم و جهد سربازان اوکراین و برتری تجهیزات غربی؛ هرچند شکافی عمیق بین این پیروزی و صلح پایدار وجود دارد.
حتی اگر همۀ سربازان روسی از اوکراین بیرون رانده شوند -که البته باید چنین شود-، آنگاه خط مقدم جنگ بهسادگی به مرز ملی منتقل خواهد شد. انگاه روسیه کماکان قادر خواهد بود نیروهای خود را بازسازی کند، هواپیماهای بدون سرنشین و موشکها را به سمت شهرهای اوکراین پرتاب کند و هر کاری انجام دهد تا مانع بازسازی روابط گردد.
بهرغم مدیریت پوتین در کنترل شورش ماه جولای توسط یوگنی پریگوژین، رئیس واگنر و ارتش مزدورش، پرسش بسیاری از نخبگان این است که آیا تبحر خاص حاکم روسیه در مدیریت سیستم از بین رفته است؟ البته مرگ نابهنگام و مشکوک پریگوژین هشدار جدی برای مخالفانی است که قصد دارند او را به چالش بکشند.
درست است که تحریم بر توان دفاعی روسیه اثرگذار است، اما نمیتواند از تشدید قدرت نظامی روسیه جلوگیری کند و اقتصاد نیز با خطر فروپاشی مواجه نیست.
به نظر نمیرسد که تلفات جنگی روسها را از داوطلب شدن برای جنگ منصرف سازد. ستاد کل ارتش روسیه نیز اذعان کرده که نیازی به برنامهریزی برای بسیج نیروهای ذخیره نیست.
پوتین بر جنگ ابدی پای میفشارد، اما هیچ جنگی تا ابد نمیپاید. چشمانداز صلح در کرانه است.
*دربارۀ نویسنده: مارک گالِئوتی مدیر اجرایی و مشاور مایاکاینتلیجنس و استاد افتخاریِ کالج لندن است. او تألیفات زیادی در حوزۀ مطالعات تاریخ روسیه دارد و چندی پیش، کتاب "جنگهای پوتین: از چچن تا اوکراین" به قلم او منتشر شده است.