فکرشهر: انتخاب در گزارشی نوشت: انتخابات مجلس به پایان رسید و نتایج هم معلوم شد و تقریبا همانطور که پیشبینی میشد، تندروها بار دیگر مجلس را در دست خواهند داشت.
انتخابات این دوره مجلس را بدون تردید میتوان کمرمقترین انتخابات مجلس در تاریخ جمهوری اسلامی ایران دانست؛ به نحوی که گفته میشود در تهران حدود ۲۴درصد و ۴۱درصد از واجدین شرایط رأیدادن در انتخابات شرکت کردهاند. جالب آن است که نفر اول تهران یعنی سید محمود نبویان از اعضای جبهه پایداری توانست فقط ۱۱۹هزار و ۹۰۴رأی کسب کند؛ این در حالی است که یاد داریم وقتی اکثریت مردم در انتخابات مجلس دهم در سال ۹۴ در انتخابات شرکت کردند محمدرضا عارف به عنوان نفر اول تهران با بیش از یک میلیون و ۶۰۰هزار رأی وارد مجلس شد. چنین شرایطی نشان میدهد مجلس دوازدهم حتی حداقلیتر از مجلس یازدهم خواهد بود.
این از روایتی کوتاه از میزان مشارکت عمومی در انتخابات این دوره مجلس. اما میرسیم به آرایش سیاسی نمایندگان مجلس دوازدهم. واقعیت این است که پیشبینی میشد که اکثریت مطلق مجلس در اختیار اصولگرایان قرار بگیرد، اما شاید کمتر کسی تصور میکرد حتی طیف قالیباف هم که در مجلس یازدهم تا حد زیادی تعیین کننده بودند، در مجلس دوازدهم به انزوا رانده شوند. اکنون قالیباف نفر چهارم تهران شده است که خود یک شکست مهم برای او محسوب میشود. نکته قابل توجه آن است که نفرات بالاسر او هر سه از رادیکالترین نیروهای سیاسیاند؛ یعنی به ترتیب سید محمود نبویان، حمید رسایی و امیرحسین ثابتی. بخش مهمی از لیست شورای ائتلاف هم نتوانست رأی بیاورد و قالیباف حتی موفق نشد دو تن از نزدیکترین نیروهای خود یعنی سعید احدیان و سعید آجرلو را وارد مجلس کند.
با نگاه به ۳۰ نفری که در تهران توانست حدنصاب آراء را نصیب خود کنند، میشود دریافت که فقط یک نامزد از شورای وحدت با محوریت جامعه روحانیت یعنی منوچهر متکی و عملا در میان همین اصولگرایان هیچ یک از نیروهای قدری میانهرو هم از تهران نتوانستد وارد مجلس شوند. طیف قالیباف هم سهم بسیار اندکی از تهران را نصیب خود کرد؛ به نحوی که راهیافتگان لیست شانا به مجلس به تعداد انگشتان یک دست است! و این نیروهای حامی دولت بودند که توانست اکثریت کرسیهای تهران را به تسخیر خود درآورند؛ نیروهایی که یا اکنون عضو جبهه پایداریاند یا سابقه عضویت در جبهه پایداری را داشتهانذ و از قضا تندترین نیروهای سیاسی در فضای کنونی محسوب میشوند؛ به نحوی که در دوره گذشته انتخابات مجلس حمید رسایی ردصلاحیت شد -شاید به دلیل اظهارات تندِ بیامانش-، اما او حالا به عنوان نفر دوم تهران وارد مجلس میشود.
انتخابات این دوره مجلس نشان داد فضای سیاسی کشور روزبهروز بستهتر میشود و به نظر میرسد حتی دیگر اصولگرایان سنتی-میانهرو و حتی قالیبافیها هم در پهنه سیاسی کشور جایی ندارند. دو دلیل هم دارد؛ نخست آنکه تصمیمسازان گویا میل به حضور یک طیف خاص در همه ارکان سیاسی دارند که این موضوع را میشود به خصوص در روند بررسی صلاحیتها مشاهده کرد و دوم آنکه در غیاب اکثریت خاموش، عمدتا آن اقلیتی در انتخابات شرکت میکنند و رأی میدهند که طرفدار تفکرات سوپرانقلابیاند.
اگر در دو انتخابات مجلس و ریاستجمهوری ۹۸ و ۱۴۰۰ گفته میشد که تصمیمسازان در صدد یکدستسازی قدرت برآمدهاند، پس از مشخصشدن نتایج این انتخابات میشود گفت که دوره رادیکالسازی عرصه سیاست رسمی است؛ به نحوی که بعد از این دیگر هیچ چهره قدری میانهرو هم در پرتو سیاست رسمی و مسئولیتها دیده نمیشود.
نتیجه انتخابات مجلس را از منظر دولت هم باید بررسی کرد. با تشکیل گروه شریان دقیقا یک سال پیش در اسفند سال ۱۴۰۱ این گمانهزنی به وجود آمد که آیا شریان با محوریت مهراد بذرپاش، وزیر راه و شهرسازی دولت، قرار است نقش بازوی انتخاباتی دولت در انتخابات مجلس را ایفا کند؟ هرچه جلو رفتیم مشخص شد شریان محصول اراده دولت در همراهی با طیفی از جبهه پایداری است که حامی دولت است. با مرور نتیجه آراء میتوان گفت که این طیف حامی دولت توانست دست بالا را به دست بیاورد تا مجلس بعد حتی اندک انتقادهایی که مجلس یازدهم به دولت وارد میکرد را نداشته باشد.
در شهرهای دیگر هم وضعیت تفاوت چندانی با تهران ندارد و به جز معدود نامزدهای مستقل و میانهرو که در شهرهای کوچک رأی آوردند، عمده کسانی که وارد مجلس خواهند شد، نیروهای نزدیک به دولتاند.
با این اوصاف میشود گفت که در وهله نخست مهمترین بازنده این انتخابات بدنه اصلی جبهه اصولگرایی است که بازی را به یک طیف رادیکال خود باخت و در وهله بعد محمدباقر قالیباف و نزدیکان او هستند که هم نتوانستند دست بالا را در مجلس دوازدهم به دست بیاورند و هم آنکه با این شرایط قالیباف در مجلس آینده وضعیت سختی خواهد داشت؛ تا جایی که شاید برایش سخت باشد که بار دیگر بتواند جایگاه ریاست مجلس را در اختیار خود نگاه دارد.