فکرشهر: دالیا داسا کایه، در یادداشتی در نشریه فارن افرز نوشت: اسرائیل با حمله هوایی به یکی از اماکن دیپلماتیک ایران در سوریه خط قرمز جدیدی را زیر پا گذاشته که تهران و بسیاری دیگر از کشورها آن را به منزله حمله به حاکمیت سرزمینی این کشور تلقی میکنند.
به گزارش فکرشهر از انتخاب، در ادامه این مطلب آمده است: تصمیم به هدف گرفتن مقامهای عالی رتبه نظامی در چنین مکانی احتمالا نشان دهنده این اعتقاد دولت اسرائیل است که اکنون لحظه اقدام علیه اهداف نظامی ایران است، مهم نیست که این اهداف در کجا مستقر باشند، زیرا چنین حملاتی پاسخ درخوری دریافت نخواهد کرد. از نظر اسرائیل، ایران به اندازهای تحت فشار است که بعید است به نحوی به این حمله پاسخ دهد که منجر به وقوع غیرقابل کنترل یک جنگ منطقهای گردد. اسرائیل جنگ غزه را به منزله فرصتی برای افزایش فضای مانور خود علیه ایران و متحدانش میبیند. اگر این برداشت صحت داشته باشد، این امکان وجود دارد که اسرائیلیها در حال دست کم گرفتن غیرقابل پیش بینی بودن فضای کنونی منطقه باشند. حمله اول آوریل دمشق احتمالا یک اشتباه محاسباتی تلقی خواهد شد که میتواند منجر به نتایج خطرناکی نه صرفا برای اسرائیل بلکه برای کل منطقه شود.
سلسله اقدامات اسرائیل علیه اهداف مرتبط با ایران در سوریه پس از حمله ۷ اکتبر حماس آغاز نشده، حتی اگر اینگونه به نظر برسد که حملات اسرائیل از زمان آغاز جنگ غزه شدت گرفته است. برای بیش از یک دهه اسرائیل در سوریه درگیر جنگی بین جنگها بوده که بخشی از تلاشهای ادامه دار تل آویو برای تضعیف گروههای شبه نظامی وابسته به ایران تلقی میشود. وسعت و ماهیت حملات اسرائیل در طی سالهای اخیر از هدف گرفتن محمولههای تسلیحات در حال انتقال ایران و اماکن محل دپوی مهمات به حملاتی هدفمندتر برای ترور رهبران عملیاتی و اطلاعاتی کلیدی شبکه تحت رهبری ایران تغییر مسیر داده و در مواردی پرسنل نظامی عالی رتبه ایرانی نیز از این حملات لطمه دیده اند.
در واقع حمله اخیر از همان الگوی قبلی حملات اسرائیل علیه اهداف با ارزش ایرانی در سوریه و سایر مناطق تبعیت کرده است. ایران در ماه دسامبر اسرائیل را به ترور یک فرمانده ارشد سپاه در یک حمله هوایی متهم کرد و ماه بعد از آن نیز در جریان یک حمله هوایی یک مسئول بخش اطلاعات و چند عضو دیگر نیروی قدس سپاه جان باختند.
هرچند اسرائیل در طی سالهای اخیر همواره حملاتی را به اهداف ایرانی در سوریه انجام داده، اما حملات این رژیم از ۷ اکتبر به بعد در مقطعی اتفاق افتاده که کل منطقه در وضعیتی بحرانی قرار داشته است. علیرغم تنشهای کوچک و بزرگ در مناطق مختلف از سوریه و لبنان گرفته تا دریای سرخ، این درگیریها هنوز به آستانه تبدیل شدن به یک جنگ تمام عیار منطقهای نرسیده است، اما افزایش تنش نظامی در تمام جبههها ادامه دارد و تا زمانی که فاجعه انسانی در غزه متوقف نشده، هرگونه فروکش کردن خشونتها احتمالا موقتی خواهد بود. در این فضای خطرناک و ملتهب، این ریسک رو به افزایش وجود دارد که حملات اسرائیل به اهداف ایرانی منجر به ضربات متقابل شود.
پس از حمله بی سابقه ۷ اکتبر حماس، اسرائیل میتوانست اقدامات منطقهای گسترده خود علیه ایران را کاهش دهد و در عوض تلاش خود را متمرکز بر تهدیدات قریب الوقوع از جانب غزه نماید، به ویژه از این بابت که حزب الله نیز ظاهرا تمایلی به پیوستن به نبرد حماس با اسرائیل ندارد. اسرائیل میتوانست اقدامات منطقهای خود را با توجه به وضعیت به شدت شکننده منطقه تعدیل نماید، به خصوص با توجه به تمایل بالای آمریکا برای مهار جنگ و اجتناب از رویارویی مستقیم با ایران، امری که همسایگان عرب اسرائیل نیز در آن با واشنگتن هم نظر اند.
اما نخست وزیر اسرائیل و کابینه جنگی آن ظاهرا مسیر متفاوتی را بر گزیده اند. با گذشت شش ماه از جنگ، اسرائیل ماجراجوییهای منطقهای را تقویت کرده است. این تداوم منطقی سیاستی است که نفتالی بنت، وزیر آموزش اسرائیل در سال ۲۰۱۸ از آن به عنوان "دکترین اختاپوس" نام برد. اسرائیل معتقد است به جای رفتن به سراغ نیروهای نیابتی تهران در منطقه باید مستقیما با خود ایران رودررو شود.
برخی ناظران معتقدند اسرائیل تلاش دارد ایران را برای ورود به جنگ تحریک نماید. اما منطق مخالف آن نیز ممکن است صادق باشد. اسرائیل ممکن است روی این گزاره حساب باز کرده باشد که ایران اکنون تحت فشار و دست بسته است، زیرا از اقدامات تلافی جویانهای که سبب حمله مستقیم اسرائیل شود اجتناب میکند. اسرائیل ایران را در یک موقعیت سیاسی و اقتصادی آسیب پذیر میبیند، حتی با وجود اینکه بسیاری از تحلیلگران معتقدند جنگ غزه موجب تقویت موضع ایران و همسویی بیشتر این کشور با روسیه در حوزه نظامی شده است. سیاستگذاران و تحلیلگران توانایی ایران برای واکنش به حملات خارجی را از زمان ترور ژنرال قاسم سلیمانی توسط آمریکا مورد بحث قرار داده اند. یک روایت غالب در درون اسرائیل این است که ترور سلیمانی نشان داد ایران اقدام چندانی برای تلافی ترور عالیترین فرمانده نظامی خود صورت نداد. تحلیل رقیب این است که ترور سلیمانی در واقع موجب تقویت نظامی گری و شدت گرفتن تهدیدات علیه اسرائیل و ایالات متحده شد. گسترش ظرفیت گروههای تحت حمایت ایران در سالهای اخیر نشان میدهد که ترور فرمانده سپاه قدس در سال ۲۰۲۰ بازدارندگی عمیقی در برابر اقدامات ایران ایجاد نکرده و موجب تضعیف بازیگران تحت حمایت این کشور در منطقه نشده است.
تل آویو با این فرض که در تلاشهای خود برای تضعیف ایران و نیروهای نیابتی اش با محدودیت چندانی مواجه نیست، در حال به جان خریدن یک ریسک قابل توجه است. ایران ممکن است این ضرورت را احساس کند که در مقاطعی به صورت مستقیم به اسرائیل پاسخ دهد و به نظر میرسد که در داخل نیز با فشار فزایندهای برای انجام این کار مواجه است.
نیروهای شبه نظامی عراقی حمله به اسرائیل را آغاز کرده اند و شب قبل از حمله دمشق یک حمله پهپادی نیز به یک پایگاه نظامی در ایلات انجام دادند. حوثیهای یمن نیز موشکهایی را به سمت جنوب اسرائیل نشانه رفته اند.
اسرائیل ممکن است این ریسکها را قابل مدیریت بداند. اما افزایش این حس بی هزینه بودن اقدامات علیه ایران نه تنها ریسکی برای اسرائیل تلقی میشود، بلکه وضعیت خطرناکی را رقم میزند که میتواند مستقیما منافع و جان نظامیان آمریکایی را نیز به خطر بیاندازد. از سال ۲۰۲۱ و تا زمان دستیابی طرفین به یک توافق غیررسمی کاهش تنش در اواسط سال ۲۰۲۳، نیروهای تحت حمایت ایران بیش از ۸۰ حمله علیه نیروهای آمریکایی انجام داده بودند. پس از آغاز جنگ غزه حملات به نیروهای آمریکایی با شدت بیشتری از سر گرفته شد. به دنبال کشته شدن ۳ نظامی آمریکایی در یک حمله پهپادی در مرز اردن و سوریه و واکنش متقابل آمریکا مجددا منطقه شاهد فروکش کردن خشونتها علیه نیروهای آمریکایی بود. اکنون با حمله اسرائیل به ساختمان دیپلماتیک ایران در دمشق این توقف درگیریها مجددا در معرض خطر قرار گرفته است. در طی چند ساعت پس از حمله دمشق، نیروهای آمریکایی مستقر در سوریه یک حمله پهپادی را خنثی کردند.
به نظر میرسد جنگ غزه در حال تقویت هر چه بیشتر انگیزههای قوی اسرائیل برای افزایش تنش نظامی با ایران است. رهبران اسرائیل چه پیش و چه پس از جنگ غزه این پیش فرض را در ذهن داشته اند که در حالی که تل آویو در حال تضعیف نیروهای تحت حمایت ایران و تقویت روابط خود با کشورهای عربی است، جنگ با ایران میتواند محدود و مهار شده باقی بماند. این انگاره ذهنی حتی قبل از جنگ غزه اشتباه بود. اما در میانه تهاجم ادامه دار به غزه و کشتن غیرنظامیان فلسطینی در ابعادی غیرقابل تصور، اسرائیل در حال بازی با آتش است. ریسک اصلی این است که در مقطعی، اسرائیل هزینهای بالاتر از سطح انتظارش بابت حملات خود پرداخت نماید. در صورت وقوع چنین سناریویی احتمالا ایالات متحده نیز مجبور به پرداخت هزینه خواهد بود.