در تاریخ، داستانهای بسیاری از مراتب خودپسندی، خودفریبی و تکبر «فتحعلی شاه قاجار» آمده که به راستی حیرت آور است. این شاه به گمان من ابله، به شدت خرافاتی و بسیار نادان، که در طول ۳۷ سال سلطنتش هیچ قدمی برای اصلاح و آبادانی ایران برنداشت و تنها هنرش تولید مثل بود، فقط سه کار انجام میداد: ساختن تعدادی مسجد برای تظاهر به دینداری و جلب رضایت مراجع دینی وقت، بنای تعدادی قصر سلطنتی برای تکمیل عیش و عشرتش و در نهایت، پس انداختن هزاران تخم و ترکه قجری که بعدها بلای جان مردم شدند و نابسامانیهای بسیاری را در کشور باعث شدند.
تاریخ عضدی که نوشته شاهزاده «عضدالدوله» یکی از فرزندان فتحعلی شاه است، درباره خودپسندی پدرش مینویسد:
«سلطان حقی وجهی بود که خاقان مرحوم (فتحعلی شاه) هر وقت با یکی از حرمها مضاجعت (همخوابگی) میفرمود برای زوجات میفرستادند.
دیگر کک و شپش و امثال آن بود که هرگاه از پیراهن خاقان مرحوم گرفته میشد، میفرمودند فلان کنیز ببرد به فلان شاهزاده بدهد و فلان مبلغ را بگیرد و آن را شاهزادگان میکشتند که چرا بر بدن مبارک اذیت وارد آورده است.
دیگر آن که هروقت موی زلف مبارک را میزدند، گاهی میفرمودند برای فلان زن از خانمهای حرم یا شاهزاده خانمها یا عروسهای محترمه سلطنت ببرند. خادمان قهوه خانه که آن را میبردند مبلغی از این بابت تعارف میگرفتند. اما این امتیاز بسیار کم داده میشد، زیرا به هر یک از زنها که حضرت خاقان موی خود را التفات میفرمود، مبلغی هم میداد که برود و جواهر نفیسه و قیمتی بخرد و آن موی را در آن جواهر نشانده بر سر خود نصب نماید. فقره موی سر خیلی مایه افتخار بود. هر که از آن موی مبارک بر سر خود زده بود، بر همگان تفاخرها به خرج میداد و برای خود امتیاز کلی داشت».