پنجشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳
جستجو
اختصاصی «فکرشهر»
فکرشهر: بَزال قیصری، تقویم تاریخ لار است. تقویمی از رویداد‌های پرجاذبه و اثرگذار...
کد خبر: ۲۰۱۲۲۶۲
چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۵
فکرشهر

در آستانه دروازه چوبی بزرگ و قدیمی بازار قیصریه که نشان از طاقت ورزی این بنای شگرف تاریخی دارد ایستاده ام. پلکان‌های سنگی چند صد ساله سخن از آمد و شد‌های فراوان دارند. کتیبه سنگی مرمرین ناصرالدین شاهی بر پیشانی سردر بازار چشم نوازی می‌کند و پنجره‌ی سنگی مشبک بر تاق ورودی بازار سخن از معماری بی مانند دیرینه دارد.

از دیرباز قیصریه‌ی لار روز‌های پرفراز و پر نشیبی را در دوره‌های گوناگون به چشم دیده و اکنون در نگاه همگان، نه پیریست سالخورده و فرتوت، بلکه جهاندیده‌ای ست که اقیانوسی از فرهنگ و اصالت را درون خویش به امانت نهاده است. چه بسیار مورخان و ایران شناسانی که در ستایش معماری خیره کننده اش، سخن‌ها گفته و چه بسیار حکمرانان و صاحب منصبانی که بر پیکره این گذرگاه بازرگانی پرسود نگاهی ارزشمند داشته اند.

این کاخ پرآوازه و پر قدمت که همچون نگینی بر تاج سر لار چشم نوازی می‌کند، سران و امیران و حاکمان بسیاری را در روزگار خویش دیده است. هرتکه از سنگ‌های قیمتی اش گواه زنده‌ای ست بر پیوند فرهنگی و بازرگانی منطقه تجاری لار با تمدن چند هزار ساله مشرق زمین.

این مجموعه نفیس و پرتنوع معماری که براستی مادر بازار‌های قدیم ایران زمین است، سرزمینی ست به پهنای تاریخ پس از اسلام که شالوده‌ی استواری اش در دودمان صفویه و قاجاریه گذاشته شده است.

بَزال قیصری، تقویم تاریخ لار است. تقویمی از رویداد‌های پرجاذبه و اثرگذار. 

کاروانسرا و تیمچه‌ها سخن از آمد و شد کاروان بازرگانان و تاجران پر نشان ایرانی و جز ایرانی دارند. این جا، محل داد و ستد فرهنگ و زبان و تمدن‌های دوردستی ست که در گذر زمان ردی از خود بر دل بازار گذاشته و گذشته اند.

از همان سکو‌های سنگی راسته جنوبی یا راسته میدان شهر، بازار را از ذره بین نگاه می‌گذرانم.

دروازه‌ی بزرگ با کوبه و کلون و نگاره‌های خوش تراش به روی مشتریان آغوش گشوده است. ولوله‌ای به پاست. هر دکان را موجی از انبوه مشتریان فرا گرفته است. ترکیب زیبای رنگ‌ها و نقش‌ها در پیچ و خم هر دالان چشم را می‌نوازد. بوی خوش دارو‌های گیاهی وعطر ادویه جات از دروازه‌های بزرگ بازار به بیرون می‌سُرد. هوا از بوی زنیان، مَروِ تلخ، بابونه، اسپند، کُندر، آویشن، سِدر و حنا پر شده است. هوای دلنشین بازار را در هیچ نقطه دنیا نمی‌توان بویید.

نور آفتاب که از نورگیر‌های سقف، به درون می‌تابد، ذره‌های ریز غبار را بر سر و چهره‌ی بازار می‌پاشد. 

بادگیر‌های تاق‌های گنبدی و پنجره‌های مشبک سقف، راهگذر هواست تا گرمای طاقت سوز تابستان لار را با خنکای بهاری دل انگیز معامله کند. 

دالان جنوبی من را به سوی چهار سوق صلیبی وار میان بازار می‌کشاند. گنبد سنگ تراش پرنگاره‌ی چهارسوق و دیواره‌ها و تاق‌های منبت و مقرنس در هر گوشه خودنمایی می‌کنند.

چشمانم چهار گوشه را می‌پاید و باز کتیبه‌ای بلندبالا در پای گلوی گنبد هشتی دالان به خط نستعلیق سخن از تعلق خاطر شاه عباس کبیر به هنر پرشگفت این معماری دارد. 

بوی خوش عطاری ها، رقص پارچه‌های ترمه، مخمل، ابریشم و زربافت، هیاهوی چکش مسگران و همهمه‌ی خوش آوای رهگذران جشنی از رنگ و نور و نوا به پا کرده است.

از راسته مسگران به گوشه شرقی بازار می‌پیچم. خنکای خوش دَنشیر در کنار دروازه چوبی دیگری، مرا به سوی خود می‌خواند. پلکان‌های کوتاه و فراوان دَنشیر را پایین می‌روم. به سردابی خنک می‌رسم که تاریخ چند صد ساله، آن را در دل زمین بنا کرده تا آب خوشگوارش، هرم هوای این دیار را بزداید و تشنگی اش را فرو نشاند. 

************** 

۱... بَزال قَیصَری = بازار قیصریّه

۲... دَنشیر= واژه‌ای در گویش لاری ست که از ترکیب دو واژه‌ی دهن شیر بجا مانده است. این بنای تاریخی کهن که در فهرست ثبت آثار ملی قرار گرفته، درمحله‌هایی از لار برای استفاده از آب خنک برکه ساخته شده و با راه پله‌های طولانی به عمق زمین می‌رسد. در انتهای پله‌ها و در پشت بنا برکه‌ای از آب قرار دارد که با نصب شیر‌های آب، امکان استفاده‌ی راحت‌تر از آب برکه فراهم شده است.

 

منبع: فکرشهر
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر