شنبه ۰۴ اسفند ۱۴۰۳
جستجو
کد خبر: ۲۰۱۳۲۴۹
چهارشنبه ۰۱ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۲

فکرشهر: افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، معمولا در زندگی شادترند و از روابطشان رضایت بیشتری دارند. این موضوع تا حد زیادی به سه عادتی برمی‌گردد که این افراد به‌طور مداوم در زندگی خود رعایت می‌کنند. اما این عادات چه هستند؟

به گزارش فکرشهر از یورونیوز، شناخت ویژگی‌های افرادی با هوش هیجانی بالا می‌تواند به ما کمک کند تا این مهارت‌ها را در خود تقویت کنیم و در مواجهه با چالش‌های زندگی، واکنش‌های سنجیده‌تری داشته باشیم.

این افراد حتی در شرایط سخت جنبه‌های مثبت زندگی‌شان را فراموش نمی‌کنند. این ویژگی که به‌عنوان «تنظیم هیجانی» شناخته می‌شود، به آنها کمک می‌کند تا در دوران بحران، آرامش خود را حفظ کنند. در لحظات دشوار، آنها معمولا با خود می‌گویند: «می‌توانست بدتر از این باشد.» چنین ذهنیتی باعث می‌شود که در زمان‌های پرتنش، کنترل اوضاع را از دست ندهند و با تکیه بر جنبه‌های مثبت زندگی‌شان، برای عبور از سختی‌ها انگیزه بگیرند.

آنها با پس از پشت سر گذاشتن سختی‌ها معمولا زمانی را به مرور اتفاقات و اندیشیدن به درس‌هایی که از این تجربه گرفته‌اند اختصاص می‌دهند. پیدا کردن «نکته‌ی امیدبخش» در دل مشکلات به آنها کمک می‌کند که رشد کنند و تکامل یابند. آنها با احساس خوشبختی و رضایت به پیشرفت در زندگی ادامه می‌دهند.

به‌عنوان مثال، سالی، مدیر یک شرکت حسابداری، فردی کم‌تجربه را برای کار استخدام می‌کند و سعی دارد او را راهنمایی کند. اما این فرد دائما شکایت می‌کند و درخواست امتیاز‌های خاصی دارد که دیگر اعضای تیم از آن برخوردار نیستند. زمانی که سالی سعی می‌کند برای او حد و مرز تعیین کند با واکنش منفی مواجه می‌شود و در نهایت مجبور می‌شود همکاری را پایان دهد. مدتی بعد وکیلی از طرف این فرد با او تماس می‌گیرد و تهدید به شکایت می‌کند.

سالی نگران اعتبار حرفه‌ای خود می‌شود و درگیر استرس و بی‌خوابی می‌شود. اما در تمام این مدت، به این فکر می‌کند که فرزندانش سالم و خوشحال هستند و از کارش لذت می‌برد. با اینکه گذر از این ماجرا برای او راحت نیست، اما در تمام مدت به جنبه‌های مثبت زندگی خود فکر می‌کند. با تاب‌آوری در نهایت این ماجرا به حل می‌شود. او با مرور اتفاقات نکته‌ی مثبتی در این تجربه می‌بیند؛ اینکه باید در آینده مرز‌های مشخص‌تری تعیین کند و روند استخدام را با دقت بیشتری مدیریت کند.

در مقابل، افرادی که خود را قربانی شرایط می‌بینند در لحظات سخت فقط به جنبه‌های منفی توجه می‌کنند و احساس می‌کنند که هیچ‌کس به‌اندازه آنها دچار مشکل نیست. این طرز فکر باعث می‌شود که احساس ناتوانی کنند و انتظار داشته باشند دیگران مشکلاتشان را حل کنند. در نتیجه اغلب تسلیم می‌شوند و راهی برای عبور از سختی‌ها پیدا نمی‌کنند.

افراد باهوش هیجانی از درگیری‌های بی‌اهمیت پرهیز می‌کنند

این افراد نیازی به برنده شدن در همه کشمکش‌ها ندارند، زیرا می‌دانند که گاهی اوقات اهداف بزرگ‌تری در پیش است. آنها تاثیر تصمیماتشان بر دیگران را در نظر می‌گیرند و می‌توانند در مواقع لازم از اختلافات غیرضروری عبور کنند.

برای مثال در فینال مسابقات بسکتبال تیم آلفرد فقط سه امتیاز با شکستن رکورد مدرسه فاصله دارد. اما هم‌تیمی‌اش، تیلور اصرار دارد که در کوارتر آخر بیشتر او توپ بزند. آلفرد به جای بحث کردن تصمیم می‌گیرد تیم را در اولویت قرار دهد و توپ را به تیلور پاس دهد. در نهایت تیم آنها پیروز می‌شود و هفته بعد آلفرد جایزه ارزشمندترین بازیکن را دریافت می‌کند.

او می‌داند که همیشه اوضاع عادلانه پیش نمی‌رود، اما اگر فقط به منافع شخصی خود فکر کند، ممکن است فرصت‌های بزرگ‌تر را از دست بدهد. در مقابل، افرادی که همیشه می‌خواهند برنده باشند، معمولا درگیر کشمکش‌های بی‌پایان می‌شوند و از رسیدن به اهداف مهم‌تر بازمی‌مانند.

در مقابل فردی که معتقد است همیشه حق با اوست و همه‌چیز باید مطابق میلش پیش برود، ممکن است برای دستیابی به اهداف بزرگ‌تر توانایی سازش نداشته باشد. اصرار او برای برنده شدن در هر بحث و موضوعی، می‌تواند او را گرفتار مسائل پیش‌پاافتاده و بی‌اهمیت کند.

افراد باهوش هیجانی از مسیر رسیدن به موفقیت لذت می‌برند

این افراد فقط به نتیجه نهایی فکر نمی‌کنند بلکه از فرایند کار هم لذت می‌برند. انگیزه آنها تن‌ها کسب پاداش‌های مادی نیست، بلکه به دنبال تحقق اهداف و علایق درازمدت خود هستند.

به‌عنوان مثال، سارا که یک طراح داخلی است از تعامل با مشتریان و درک دیدگاه آنها لذت می‌برد. او از جلسات کاری و همکاری با تیمش برای تحقق رویا‌های مشتریانش انرژی می‌گیرد. هر روز برای او تجربه‌ای تازه است و از خلاقیتی که در کارش به خرج می‌دهد، لذت می‌برد.

در مقابل، دیوید طراح دیگری است که صرفا به دنبال موفقیت حرفه‌ای است. او آن‌قدر درگیر رسیدن به اهداف بزرگش است که در جلسات با مشتریان عجله می‌کند و خواسته‌های آنها را نادیده می‌گیرد. همچنین به دلیل تمرکز بیش از حد بر برنامه‌هایش با همکارانش برخورد خوبی ندارد. هرچند که طراح‌هایش عالی هستند، اما محیط کارش ناخوشایند است و بازخورد‌های منفی دریافت می‌کند. در نهایت پس از چند سال از کارش دلزده و خسته می‌شود.

در این مثال، دیوید فقط به نتیجه فکر می‌کند و لحظات ارزشمند مسیر را از دست می‌دهد، در حالی که سارا با هوش هیجانی خود از هر مرحله کار لذت می‌برد و سال‌ها در حرفه خود موفق باقی می‌ماند.

سه ویژگی مهم افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند از جمله شکرگزاری، پرهیز از درگیری‌های بی‌اهمیت و لذت بردن از مسیر موفقیت به آنها کمک می‌کند تا در شرایط سخت، استقامت داشته باشند، روابط عمیق‌تری برقرار کنند و در زندگی رضایت بیشتری را تجربه کنند. در مقابل، نداشتن این ویژگی‌ها می‌تواند باعث شود افراد در مشکلات غرق شوند، از رسیدن به اهداف خود بازبمانند و درک درستی از چیز‌های واقعا مهم زندگی نداشته باشند.

 

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر