فکرشهر
در شرایطی که مدیران ارشد صنعت نفت کشور تمام توان خود را برای تأمین پایدار گاز در فصل سرما به کار گرفتهاند و با تمام توان برای عبور کشور از زمستان بدون بحران انرژی تلاش میکنند و در حالی که در یکی از آخرین اقدامات شاهد حضور مدیرعامل، اعضای هیأتمدیره شرکت ملی نفت ایران و مدیرعامل شرکت نفت و گاز پارس در عسلویه برای بررسی وضعیت تولید گاز از پارس جنوبی بودیم، بررسی وضعیت عملیاتی در پایانه میعانات گازی پارس جنوبی حاکی از وجود بحرانی عمیق و نگرانکننده است. بنا بر اسناد و گزارشهای رسمی، از اواخر مهرماه، نزدیک به هفتاد درصد تأسیسات دریایی بارگیری میعانات در این پایانه، که تحت مدیریت عباس اسدروز اداره میشود، از سرویس خارج شده یا عملاً غیرفعال است و شوربختانه در طی این مدت مدیرعامل شرکت پایانههای نفتی ایران هیچ کنش موثری نداشته و حتی برای بررسی میدانی موضوع در عسلویه حاضر نشده است. این در شرایطی رخ میدهد که تمامی پالایشگاهها و سکوهای پارس جنوبی در تلاشند با افزایش تولید گاز، نیاز روزهای سرد سال را تأمین کنند. اما واقعیت این است که افزایش تولید گاز بهطور مستقیم و اجتنابناپذیر باعث افزایش تولید میعانات گازی میشود و این میعانات باید از طریق گویهای شناور بارگیری و صادر شود تا چرخه تولید پایدار بماند. وقتی ظرفیت بارگیری به علت ضعف در مدیریت، بیتوجهی و تعطیلی گسترده تأسیسات کاهش پیدا میکند، مخازن به سرعت پر میشوند، پالایشگاهها اجازه ادامه تولید ندارند و در نهایت ناچار به توقف واحدهای عملیاتی خود میشوند. این توقف یعنی کاهش مستقیم تولید گاز درست در زمانی که مصرف کشور به اوج میرسد.
این بحران پنهان پیامدهای سنگینی برای زندگی مردم خواهد داشت. کاهش ظرفیت صادرات میعانات، اگر اصلاح نشود، موجب افت فشار در شبکه گاز، قطعیهای گسترده و ایجاد اختلال در گرمایش خانهها خواهد شد. در نتیجه خانوارها ناچارند از وسایل جایگزین گرمایشی استفاده کنند که این امر فشار مضاعفی بر شبکه برق ایجاد کرده و احتمال خاموشی را نیز افزایش میدهد. از سوی دیگر، صنایع عمده کشور مانند فولاد، سیمان و پتروشیمی که در زمستان معمولاً با محدودیت مصرف گاز روبهرو میشوند، در شرایط کاهش تولید با بحران تعطیلی و کاهش ظرفیت مواجه خواهند شد؛ موضوعی که به افزایش قیمت کالاها، اختلال در اشتغال و رشد تورم منجر میشود. در نهایت چنین ناترازی گستردهای میتواند زمینهساز نارضایتی اجتماعی و بروز چالشهای امنیتی شود. اینکه بیتحرکی مدیریتی در یک بخش به ظاهر فنی بتواند جامعهای با ۹۰ میلیون جمعیت را در قلب زمستان با بحران مواجه کند، هشداری جدی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
در حالی که تأسیسات حیاتی پارس جنوبی به بازسازی و احیا نیاز فوری دارد، شاهدیم که به جای تمرکز بر حل این چالش راهبردی، انرژی و وقت مسوولان مربوطه صرف فعالیتهای حاشیهای از جمله تعاملات گسترده با نمایندگان مجلس و انجام تغییرات مدیریتی مبتنی بر ملاحظات غیرفنی میشود. آنچه این وضعیت را بغرنجتر میکند، فاصله آشکار مدیران ارشد شرکت پایانههای نفتی با خطمشیها و جهتگیریهای دولت چهاردهم است به طوری که نه تنها در محافل خصوصی از مخالفت با سیاستهای دولت سخن میگویند، بلکه انتصاب مدیرانی توسط آنها که با تفکر و رویکرد دولت مخالف هستند، بر عمق این شکاف میافزاید. این رویکرد نه تنها گرهی از مشکلات عملیاتی نمیگشاید، بلکه بحران پیشرو را تشدید میکند. امروز این پرسش اساسی مطرح است که حمایت سیاسی از یک مدیر فاقد کارآمدی با چه بهایی ادامه مییابد؟ آیا قرار است کشور هزینه ناترازی گاز، تعطیلی صنایع، فشار معیشتی و احتمال بروز ناآرامی را بپردازد؟
پارس جنوبی قلب تپنده انرژی ایران است، اما این قلب امروز نه به دلیل کمبود منابع، بلکه بهعلت مدیریت سیاسی، فرسودگی تأسیسات و بیتوجهی به الزامات فنی ضعیفتر از همیشه میتپد. شرکت پایانههای نفتی ایران در شرایط حساس کنونی بیش از هر زمان دیگری نیازمند مدیریتی همسو با دولت، مبتنی بر شایستگی و تمرکز بر راهحلهای فنی است. اگر ظرفیت صادرات میعانات گازی پیش از شروع فصل سرما به حالت پایدار بازنگردد، کشور با بحرانی فراتر از یک مشکل صنعتی مواجه خواهد شد. زمان آن فرا رسیده که وزارت نفت و نهادهای نظارتی بدون تأمل، منافع ملی را بر هر ملاحظه دیگری مقدم دانسته و با بررسی فوری این موضوع، از تبدیل شدن یک بحران قابل مدیریت به فاجعهای ملی جلوگیری کنند. ادامه وضع موجود میتواند هزینههای جبرانناپذیری برای اقتصاد و معیشت مردم در پی داشته باشد.
داود دانشی - فعال اجتماعی و پژوهشگر حوزه انرژی