فکرشهر: «حجازی در فوتبال ما رشوه نداد، رشوه نگرفت. عدهای با تبدیل حجازی به یک چهره مقدس، سعی در مشروعیت بخشیدن به خود و زیر سوال بردن کسانی دارند که با او زاویه فکری داشتهاند. حجازی نباید وسیلهای باشد برای کوبیدن و طرد دیگران و پلهای برای بالا رفتن برخی دیگر. بگذاریم حجازی، حجازی بماند.»
به گزارش فکرشهر، هفتهنامه چلچراغ نوشت: «ایرانیان همان قدر که ید طولایی در مردهپرستی دارند، در افسانهسازی و داستانسرایی در مورد شخصیتهای از دست رفته نیز دارند. کافی است حجم صحبتها و اظهار نظرها درباره ناصر حجازی را که تازه چند سال است، از دنیا رفته است، رصد کرد تا متوجه شویم که قابلیت اعتماد به روایتهای تاریخی مربوط به قرنها پیش چقدر میتواند باشد.
حجازی، ستاره شماره یک فوتبال ایران قبل از انقلاب بود. کمتر مجله و نشریهای از قبل از انقلاب میتوان پیدا کرد که پوستری از حجازی را به تنهایی یا در کنار خوانندگان و هنرپیشگان چاپ نکرده باشد. وقتی انقلابی در ایران رخ داد که حرف اصلیاش قبل از هر گونه آرمان سیاسی، مخالفت با فساد هنری به زعم داعیهداران آن بود، مشخص است که نوع برخورد با حجازی پس از انقلاب به چه شکلی بوده است. خوانندگان و بازیگرانی که در قاب عکس کنار حجازی میایستادند، اغلب ترک وطن کردند اما حجازی با این که امکان مهاجرت داشت، در ایران ماند. با طرح ۲۷ سالهها از تیم ملی کنار گذاشته شد و پس از چند سال بازی در استقلال بازنشسته شد. او با وجود همه فشارها و برعکس برخی از همدورهایهایش به یک باره انقلابی و مذهبی نشد و با همان صورت از ته تراشیده قبل از انقلاب و همان خوشپوشی و خوشتیپی ذاتیاش در ایران بعد از انقلاب ماند و بر عکس بسیاری که با رنگ عوض کردن به همه چیز رسیدند، مرارت کشید و سر از بنگلادش درآورد.
حجازی اما از دهه ۷۰ روزگار خوبی پیدا کرد. او در تیمهای زیادی به سمت سرمربیگری رسید و دو بار نیز سکان هدایت آبیها را در دست گرفت که یک بار موفق و یک بار ناموفق بود.
در این سالها سعی شده است تا از حجازی چهرهای ساخته شود كه خیلی با واقعیت همخوانی ندارد.
حجازی در فوتبال ما رشوه نداد، رشوه نگرفت. عدهای با تبدیل حجازی به یک چهره مقدس، سعی در مشروعیت بخشیدن به خود و زیر سوال بردن کسانی دارند که با او زاویه فکری داشتهاند. حجازی نباید وسیلهای باشد برای کوبیدن و طرد دیگران و پلهای برای بالا رفتن برخی دیگر. بگذاریم حجازی، حجازی بماند.
محبوبیت عابدزاده، فراتر از رنگها
احمدرضا عابدزاده به عنوان یکی از دو دروازهبان برتر تاریخ فوتبال ایران این اقبال را داشته است که در هر دو تیم پرطرفدار ایران بازی کند. عابدزاده به عنوان دروازهبان اصلی تیم ملی ایران، در سال ۶۹ به استقلال پیوست. او توانست با استقلال قهرمانی لیگ قدس، باشگاههای تهران و باشگاههای آسیا را کسب کند. در سال ۶۹ او با درخشش در بازیهای آسیایی پکن لقب عقاب آسیا را از سوی مردم گرفت. لقبی که برای اولین بار به عابدزاده داده شد و تا ابد نیز متعلق به اوست. دروازهبانی فوقالعاده عابدزاده و خندهها و چهره فتوژنیکش به اضافه خوشتیپی ذاتیاش در بین فوتبالیستهای سبیلوی آن زمان خیلی زود برای او در بین هواداران استقلال و حتی پرسپولیس و دیگر تیمها محبوبیت به همراه آورد.
با تمام شدن فوتبال عابدزاده بحث بر سر پرسپولیسی یا استقلالی بودن عابدزاده بین هواداران این دو تیم همواره مطرح بوده است. اما باید دانست که همانطور که عابدزاده در رسانهها تمایلی به گفتن تیم مورد علاقهاش ندارد، باید او را فراتر از رنگها و در قالب یک چهره ملی دید و دوست داشت. مهم نیست که عقاب آسیا در دل کدام تیم را دوست دارد، مهم این است که او این قدر برای هواداران دو تیم احترام قائل است که دوست ندارد آنها را برنجاند. عابدزاده هم در بین آبیها و هم قرمزها محبوب است و برعکس خیلی از بازیکنانی که در دو تیم بازی کردهاند یا بین هیچکدام یا یکی از آنها محبوب هستند، در بین هواداران همه تیمها محبوب بوده و همین شد که در نظرسنجی برنامه ۹۰ در سال ۸۹ با اختلاف محبوبترین فوتبالیست آن زمان شد. شاید اگر باز هم نظرسنجی برگزار شود و همه بازیکنان در یک ظرف سنجیده شوند، چه بسا باز او محبوبترین شود؛ چرا که محبوبیت او فرارنگی بوده و عابدزاده به خاطر درخشش در پکن و ملبورن و لیون و سایر بازیهای ملی محبوب شده است. محصور کردن عابدزاده در رنگها ظلم به اوست. مگر او میتواند لحظههای شیرین حضورش در استقلال، کسب جام با آن تیم و تشویق شدنش از سوی هواداران این تیم را فراموش کند؟ مگر میتواند بازیهایش برای پرسپولیس و لطف هواداران این تیم به خود را از یاد ببرد؟ برای همین است که امروز که از آن فضای پر سر و صدای دوران بازیگری دور شده است، دیگر تمایلی به بحثها و کریخوانیها ندارد. او هر جا صحبت از فوتبال شده است، از لطف مردم به خودش گفته است و این یعنی او مردم را فراتر از رنگها میشناسد. پس ما نیز باید او را فراتر از رنگها بشناسیم و اعتبار و خاطره او را خرج منازعات رنگی نکنیم.»