دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار سیاست
مطالب بیشتر
کد خبر: ۴۱۵۸۶
دوشنبه ۰۷ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۹

فکرشهر: متولیان ساختار رسمی و همچنین اصلاح‌طلبان باید توجه کنند که جز از طریق ارایه یک ایده معطوف به تحول اجتماعی، نمی‌توانند امید را در میان طرفداران خود زنده کنند. با سخنرانی و این که امید خوب است و ناامیدی بد، نمی‌توان امید اجتماعی را ایجاد کرد. یک اقدام عملی بیش از صدها ساعت سخنرانی و مقاله در ایجاد امید اجتماعی موثر است. اقدام عملی نیز باید معطوف به شکل دادن انسجام اجتماعی از طریق بازسازی برخی نهادهای مهم جامعه باشد.

به گزارش فکرشهر، عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: «واقعیت این است که فضای مجازی در ایران به گونه‌ای شده است که تقاضا را برای هر چه سیاه‌تر و ناامیدانه‌تر نوشتن بیشتر کرده است. فضای مجازی مثل بازار شده است. قیمت هر کالا را تعداد کلیک و لایک و بازدیدکنندگان تعیین می‌کنند و طبیعی است که بسیاری از نویسندگان و بازنشرکنندگان نیز مطابق میل مخاطب کار می‌کنند. بدتر از آن این است که حتی مطالب افراد که امیدبخش نیز باشد، به صورت دیگری خوانده می‌شود و در برخی موارد مسئولان کشور نیز این خوانش سیاه را در پیش می‌گیرند. خب، هنگامی که مسئولان کشور نیز برای مورد توجه قرار گرفتن سخنان‌شان ناخواسته چنین خوانشی از متن دارند، دیگر چه انتظاری از جوان تلگرامی می‌توان داشت؟ چرا امید مهم است؟ چرا سیاستمداران می‌کوشند که مردم را امیدوار کنند؟ چرا برخی از آنان در تحقق این هدف شکست می‌خورند؟

امید شرط لازم برای کنشگری است. بدون امید، انسان نه تنها به لحاظ روحی و روانی دچار مشکل و شکست، بلکه به لحاظ جسمی نیز با بحران مواجه می‌شود. تجربه برخی بیماران صعب‌العلاج نشان می‌دهد که در مواردی، بر خلاف تصورات و تشخیص‌های پزشکان، آنان توانسته‌اند با تکیه بر نیروی روانی و روحی خود بر بیماری غلبه کنند. این امید، فردی است و شناخت و تقویت آن در حوزه دانش روان‌شناسی است. در حالی که موضوع مورد نظر این یادداشت، امید اجتماعی است. این که جامعه ما امیدوار باشد و نسبت به آینده جامعه خود امید داشته باشیم. امید اجتماعی متفاوت از امید فردی است؛ هر چند آثار و عوارض به نسبت مشابهی دارند. امید اجتماعی محصول امید تک‌تک افراد نیست، بلکه محصول امید افراد به مثابه یک جامعه هم‌بسته و منسجم است. اگر تک‌تک افراد یک مجموعه زندانی، امید به آزادی و رهایی شخصی داشته باشند، این امر به معنای شکل‌گیری امید میان مجموعه آنان نیست، چه بسا آزادی هر کدام نافی آزادی دیگری باشد.

هر یک از هزاران نفری که بلیت بخت‌آزمایی می‌خرند، امید دارند که برنده شوند ولی شانس موفقیت هر کدام نافی شانس دیگران است و اگر چه یک یا چند نفر برنده می‌شوند ولی در نهایت مجموعه آنان بازنده هستند. ولی امید اعضای یک تیم به برنده شدن، از نوع امیدِ جمعی و اجتماعی است. افزایش شانس هر کدام لازمه افزایش شانس دیگری است و در پایان، تیم است که برنده می‌شود و اعضای تیم در پرتو آن برنده می‌شوند.

اینجا امید اجتماعی متاثر از همبستگی و انسجام اجتماعی میان اعضای یک تیم است. بنابراین برای تقویت امید در جامعه بیش از هر چیز باید بر این انسجام و تقویت آن تاکید کرد، والا جامعه‌ای که فاقد انسجام باشد، امیدواری تک تک اعضای آن جز خشونت و جلو زدن از یکدیگر و سقوط بنیان‌های اخلاقی نتیجه دیگری ندارد. امید اجتماعی بیش از آن که محصول گفت‌وگو و نصیحت یا تولید و تزریق مفاهیم مبتنی بر امید باشد، ناشی از کنش‌های جمعی و حرکت‌های اجتماعی است. فرق است میان ناامیدی و امیدی متفاوت از امیدهای ما. انسان و جامعه ناامید، منفعل و شاید بالقوه نابود شده محسوب می‌شوند. به همین علت افراد اندکی می‌کوشند که انسان‌ها و جوامع را ناامید کنند، بلکه بسیاری از افراد می‌کوشند که چشم‌انداز خود را به عنوان آینده مطلوب و ممکن معرفی و دیگران را نسبت به آن مجاب کنند. این حق همه است که باغ‌های سرسبز آرزوها و امیدهای خود را به دیگران نشان دهند و نظر دیگران را به آن جلب و امیدوار کنند ولی ناامید کردن از آنچه دارند و به جایش، چیزی را جانشین نکردن، خیانت به جامعه است.

مهم‌ترین نکته سیاست امید، ایجاد تعادل و توازن میان قطعیت و احتمال است. در سطح رفتار فردی ما حق و اختیار داریم که به کمترین احتمالات نیز امید ببندیم. خرید یک بلیت بخت‌آزمایی، شانس برنده شدن یک در میلیون برای خریدار دارد ولی او می‌تواند و حق دارد که چنین شانس اندکی را آزمایش کند و هزینه‌اش را بپردازد. ولی آیا در سطح اجتماعی نیز می‌توانیم به چنین احتمالاتی دلخوش باشیم؟ چرا باید مردم را به وضعیتی تا این حد کم‌شانس و کم‌احتمال امیدوار کرد؟ در بخت‌آزمایی هزینه‌ای که می‌دهیم اندک است. اگر ١٠ سال هم آن را تکرار کنیم و برنده نشویم، کل سرمایه‌ای که از دست می‌دهیم چندان نیست. بعد هم از جیب خودمان می‌دهیم ولی در کنش جمعی باید مسئولیت‌پذیری داشت و نمی‌توان به امید یک دریا دوغ، یک تغار ماست را حرام کرد. ولی عکس آن نیز صحیح نیست که امید مردم را ناامید کرد. امید یعنی حق انتخاب داشتن. این امر در زمینه‌ای معنادار است که حداقلی از شواهد علیه آن هدفِ مطلوب باشد. اگر جاده‌ای را می‌رویم که پایان و مقصد آن دیده می‌شود، امید داشتن به رسیدن به پایان بی‌معناست، زیرا این امر واضحی است. مگر آن که اتفاق خارق‌العاده‌ای رخ دهد. امید باید در حرکتی معنا شود که تا حدی واجد مستنداتی علیه شواهد امیدبخش است. امکان غلبه بر این شواهد است که مبنای امید قرار می‌گیرد. سیاست امید باید این شواهد را به روشنی شرح دهد و نشان دهد که چگونه می‌توان بر آنها غلبه کرد. ما محکوم به امید هستیم؛ چرا که می‌خواهیم خودمان و جامعه ما زنده بمانیم ولی توازن برقرار کردن میان واقعیات و شواهدی که علیه این امید ما است با توان ما و جوانه‌هایی که در جامعه خود می‌بینیم، رکن اساسی امیدبخشی است.

امید به معنای گارانتی کردن کنش سیاسی و اجتماعی نیست. قرار نیست که همواره و به صورت قطعی چشم‌اندازهای ما محقق شود ولی همیشه این خطر وجود دارد که در آخرین لحظات رسیدن به یک هدف، ناامید شویم. متاسفانه ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که همواره ظرفیت آن را داریم که در سیاست همچون سیزیف عمل کنیم که با زحمت فراوان سنگی را به نزدیکی‌های قله می‌رساند ولی از آنجا دوباره سنگ را رها می‌کرد و به دامنه کوه و سپس دشت می‌آمد و این کار را دوباره از نو آغاز می‌کرد. آیا این‌بار سنگ را به قله خواهیم رساند؟ تاریخ در این زمینه درباره ما قضاوت خواهد کرد.

پرسشی که در این میان ممکن است پیش آید این است که سیاست امید و ایجاد آن چگونه است؟ به ظاهر هم طرفداران و موافقان ساختار موجود نگران زایل شدن امید مردم و طرفداران‌شان هستند و هم اصلاح‌طلبان چنین مشکلی دارند که طرفداران‌شان از اصلاحات ناامید شوند. برگزاری سمینار و طرح و بررسی موضوع امید نیز خوب است ولی فراموش نکنیم که امید یک امر ذهنی است و اصلاح آن در سطح اجتماعی بدون شکل دادن به یک واقعیت اجتماعی ممکن نیست. چرا مردم در انتخابات امیدوار می‌شوند؟ این طور نیست که مردم امید دارند پس در انتخابات شرکت می‌کنند، بلکه چون انتخابات وجود دارد، امیدوار می‌شوند. ذهنیت افراد را به صفت فردی می‌توان از طریق روان‌شناسی، مثبت‌اندیش و امیدوار کرد ولی این امر در سطح اجتماعی جز از طریق یک کنش عمومی و ملموس و امیدبخش رخ نمی‌دهد. بنابراین متولیان ساختار رسمی و همچنین اصلاح‌طلبان باید توجه کنند که جز از طریق ارایه یک ایده معطوف به تحول اجتماعی، نمی‌توانند امید را در میان طرفداران خود زنده کنند. با سخنرانی و این که امید خوب است و ناامیدی بد، نمی‌توان امید اجتماعی را ایجاد کرد. یک اقدام عملی بیش از صدها ساعت سخنرانی و مقاله در ایجاد امید اجتماعی موثر است. اقدام عملی نیز باید معطوف به شکل دادن انسجام اجتماعی از طریق بازسازی برخی نهادهای مهم جامعه باشد. چندان نگران دمیدن مخالفان در کوره ناامیدی نباشید. به جای رصد فعالیت‌ها و گفتارهای آنان، طرحی را باید درانداخت که امید را در داخل زنده کند. این هدف نیز فقط از یک کنش اجتماعی فراگیر و انسجام‌بخش محقق می‌شود.»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر