رقاص رقص اگر بلد نبست، نگوید دیوار کج ست
مدیر مدرسه ای ابتدایی در یکی از روستاها، دانشآموزان چند مدرسه دیگر و تعدادی از مردم محل و والدی دانش آموزان را جهت شرکت در جشن و مراسم محلی در مدرسه خودشان دعوت کرده بود. و آنرا با شایستگی مدیریت کرد: چند نفر از بچه ها وظیفه خوشآمد گویی از مدعوین را بعهده داشتند که همانطور که به آنها یاد داده بود، بخوبی و زیبائی انجام میدادند. عده ای دیگر مسؤل راهنمایی و هدایت مردم شده بودند تا گیج و سردرگم نباشند و تکلیف خود را بدانند. تعدادی هم برای انتظامات انتخاب شده بودند که کارشان را با احترام به مردم انجام میدادند. با مهمانان و دعوت شدگان با احترام پذیرائی میشد. آنها را هل نمیدادند و تحقیر نمیکردند، با بی احترامی با آنها رفتار نمیشد. حرمت آنها را نگاه میداشتند و دل آنها را نمیشکستند. عزت نفس انها را حفظ مبکردند و غرور آنها را جریحه دار نمیکردند و شخصیت آنها و شأن و کرامت انسانی آنها مورد حمله قرار نمیگرفت! حال که خودشان دعوت کرده بودند، رسم مهمانداری و مهمانوازی را هم به جا میاوردند. همه چیز بخوبی و با ظرافت و با نظم و ترتیب و هماهنگی مدیریت و برنامه ریزی شده بود. نمیگفتند : مردم خودشان باید رعایت کنندا بمثل کسانی که وقتی کم میآورند مردم را مقصر میدانند نه مدیریت ناکارامد خودشان را ، و میگویند: مردم باید فرهنگ داشته باشند تا نظم باشد! پس مدیریت و چراغ قرمز چهار راه ها برای چیست؟ مگر این رفتار شهروندان و مردم یک جامعه ژنتیکی است؟ یا مدیریت شونده؟
مدیر مدرسه ای ابتدایی در یکی از روستاها، دانشآموزان چند مدرسه دیگر و تعدادی از مردم محل و والدی دانش آموزان را جهت شرکت در جشن و مراسم محلی در مدرسه خودشان دعوت کرده بود. و آنرا با شایستگی مدیریت کرد: چند نفر از بچه ها وظیفه خوشآمد گویی از مدعوین را بعهده داشتند که همانطور که به آنها یاد داده بود، بخوبی و زیبائی انجام میدادند. عده ای دیگر مسؤل راهنمایی و هدایت مردم شده بودند تا گیج و سردرگم نباشند و تکلیف خود را بدانند. تعدادی هم برای انتظامات انتخاب شده بودند که کارشان را با احترام به مردم انجام میدادند. با مهمانان و دعوت شدگان با احترام پذیرائی میشد. آنها را هل نمیدادند و تحقیر نمیکردند، با بی احترامی با آنها رفتار نمیشد. حرمت آنها را نگاه میداشتند و دل آنها را نمیشکستند. عزت نفس انها را حفظ مبکردند و غرور آنها را جریحه دار نمیکردند و شخصیت آنها و شأن و کرامت انسانی آنها مورد حمله قرار نمیگرفت! حال که خودشان دعوت کرده بودند، رسم مهمانداری و مهمانوازی را هم به جا میاوردند. همه چیز بخوبی و با ظرافت و با نظم و ترتیب و هماهنگی مدیریت و برنامه ریزی شده بود. نمیگفتند : مردم خودشان باید رعایت کنندا بمثل کسانی که وقتی کم میآورند مردم را مقصر میدانند نه مدیریت ناکارامد خودشان را ، و میگویند: مردم باید فرهنگ داشته باشند تا نظم باشد! پس مدیریت و چراغ قرمز چهار راه ها برای چیست؟ مگر این رفتار شهروندان و مردم یک جامعه ژنتیکی است؟ یا مدیریت شونده؟