فکرشهر: «بد نیست سالی یک روز دروغی بشنویم که فردای آن حداقل معلوم یا اعلام شود که دروغ بوده و بدانیم که در طول سال با همین نوع اخبار زندگی کردهایم و افکارمان شکل گرفته و آنها را هضم کردهایم و از طریق خون و رگهای بدن به تمام نقاط و سلولهای فکرمان نفوذ کرده است. تا دروغ را در این جامعه حل نکنیم، از بصیرت و اعتماد اجتماعی خبری نخواهد بود.»
به گزارش فکرشهر، عباس عبدی در سرمقاله روزنامه شهروند نوشت: «حتما با دیدن عنوان این یادداشت تعجب خواهید کرد که چرا از این دروغ دفاع میکنم؟ بهتر است ابتدا موضع خود را نسبت به دروغ روشن کنم. به نظر بنده جامعهای که دو ویژگی اخلاقی را داشته باشد، حتما رستگار میشود؛ پایبندی به عهد و پیمان و پرهیز از دروغگویی. نقض عهد و دروغگویی بنیانهای روابط سالم اجتماعی را از میان میبرد. البته این دو رفتار را نمیتوان فقط به آموزههای اخلاقی تقلیل داد؛ چرا که علل و ریشههای آنها در سطوح اجتماعی و ساختاری عمیقتر و جدیتر است که فعلا مورد بحث این یادداشت نیست. میان این دو ویژگی، التزام به پیمان و عهد، در بسیاری از موارد ضمانت اجرا دارد و ناقض آن باید هزینه بپردازد ولی در جامعه ما پرهیز از دروغ حتی ضمانت اجرایی ندارد و به قول معروف، به دروغ مالیات نمیبندند! دروغگویی یک خصلت زشت فردی است ولی اگر در جامعهای زندگی کنیم که تقاضا برای دروغ وجود نداشته باشد، نصیحت کردن برای پرهیز از دروغگویی بیاثر و پرهزینه میشود.
حدود دو دهه پیش برای بیل کلینتون، رئیسجمهوری وقت آمریکا رسوایی جنسی پیش آمد و وی متهم به روابط خارج از ضابطه با منشی کاخ سفید به نام مونیکا شد. در نهایت آن چه بیش از هر چیز علیه کلینتون گفته شد، نه رسوایی جنسی وی که دروغی بود که درباره نفی این رابطه گفته بود. در آنجا چنین استدلال میشد که آن رابطه ولو غیر اخلاقی، یک مسأله و موضوع شخصی است؛ در حالی که دروغ گفتن، موجب بیاعتمادی به دروغگو میشود و اگر به رئیسجمهوری بیاعتماد شویم، دیگر تصمیمی نمیتوان گرفت که مورد حمایت عموم مردم باشد. سلب اعتماد، ارتباط عادی را دچار اختلال میکند. فرض کنید در جامعهای دروغگویی رواج داشته باشد، طبیعی است که راستگویی و صداقت اولین قربانی در چنین جامعهای خواهد بود. در حقیقت، در چنین جامعهای هیچ گزاره راستی یا وجود ندارد یا مردم آن را نیز دروغ میپندارند، چون تجربه آنها در موضوعات دیگر چنین نشان داده است. در چنین جامعهای راست و دروغ با ارجاع به ملاک خارجی و مستقل از ما تعریف و تعیین نمیشود، بلکه برحسب منافع هر کس و هر فردی، صدق و کذب آن تعیین میشود و چون منافع متضاد و گوناگون است، راست و دروغ نیز گوناگون و متضاد میگردد. کمتر پیش میآید که مردم فارغ از تعلقات و منافع خودشان بر درستی یا دروغ بودن خبری اتفاق نظر کنند؛ چرا که ملاک معتبر بیرونی برای سنجش درستی یا نادرستی خبر وجود ندارد. دوغ و دوشاب قاطی میشوند و بصیرت اجتماعی شکل نمیگیرد. هیچ پروندهای بسته نمیشود. همیشه درباره گذشته و حال و رویدادهای آن باید مجادله کرد، بدون این که به تفاهم یا توافقی برسیم. به نظرم برایتان ویژگیها در جامعه ما آشناست. همه آنها متاثر از رواج دروغگویی است.
بدترین وضع هنگامی است که رسانههای رسمی دروغپردازی کنند و اعتماد مردم را از میان ببرند. این دروغپردازیها علیه مخالفان صورت میگیرد. یکطرفه به قاضی میروند و خوشحال از محکومیت طرف مقابل برمیگردند ولی دیری نمیپاید که دیگران هم چنین امکانی را به دست میآورند و قادر به تولید دروغ و انتشار آن میشوند. آنگاه است که دروغگوی قبلی و رسمی تعجب میکند که چرا مردم سخنان دروغ علیه او را باور میکنند. آنها گمان میکنند که توطئهای علیه آنها در جریان است؛ در حالی که هیچ توطئهای در کار نیست و اگر هم باشد، باید به این مصرع توجه کند که: «یادم از کِشتِه خویش آمد و هنگام درو». خیلی نگران بیبصیرتی هستیم، در حالی که توجه نمیکنیم بذر این بیبصیرتی را دستگاههای رسمی پاشیدهاند. خودمان مسئول بیاعتمادی به رسانههای داخلی هستیم و به همین علت مردم را به سوی استفاده از رسانههای بیگانه و فرامرزی سوق دادهایم ولی حالا مدعی هستیم که باید جلوی آنها را گرفت که رفتارشان خلاف منافع است.
همه اینها چه ربطی به دفاع از دروغ ١٣ داشت؟ ربطش این است که جامعه ما در طول سال در حال شنیدن و دیدن و خواندن انواع و اقسام اخبار دروغ است و با پذیرش و هضم این اخبار در حال زندگیکردن است. یک زمان این دروغها از بلندگوها و رسانههای رسمی بود، حالا دیگر این انحصار شکسته است و همه رسانهها در حال تولید و انتشار چنین اخباری هستند. البته اخبار و مطالب راست هم هست ولی جدا کردن راست و دروغ از یکدیگر بر اساس معیارهای بیرونی صورت نمیگیرد بلکه بر حسب منافع و علایق خواننده صورت میگیرد و این امر موجب اختلال در موجودیت چیزی به نام ارتباط جمعی میشود. هیچکس هم زحمت این را به خود نمیدهد که صحت و سقم یک خبر را جویا شود. در این میان دروغ ١٣، تنها نمونهای است که روز بعد از انتشار آن اعلام میشود که این خبر دروغ بوده است و اگر دقت کنیم در ایران است که میتوانیم ببینیم میان دروغ ١٣ با اخبار دیگری که در طول سال میبینیم و میشنویم، تفاوت چندانی وجود ندارد. جالب این که دروغ ١٣ را هم پس از اعلام دروغ بودنش، همچنان راست میپندارند و میگویند این که میگویند دروغ است، دروغ نیست! چرا؟ به این دلیل ساده که فرق چندانی میان آن چه به نام دروغ ١٣ گفته میشود، با سایر اخبار بدون منبع دیگر که در طول سال تولید و منتشر میشود، وجود ندارد.
از این رو بد نیست سالی یک روز دروغی بشنویم که فردای آن حداقل معلوم یا اعلام شود که دروغ بوده و بدانیم که در طول سال با همین نوع اخبار زندگی کردهایم و افکارمان شکل گرفته و آنها را هضم کردهایم و از طریق خون و رگهای بدن به تمام نقاط و سلولهای فکرمان نفوذ کرده است. تا دروغ را در این جامعه حل نکنیم، از بصیرت و اعتماد اجتماعی خبری نخواهد بود.»