شنبه ۰۱ دی ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
گفت و گوی اختصاصی «فکرشهر» با حجت الاسلام «مجید راسخی»:
فکرشهر: جامعه آرمانی که ما از مجموع کلمات امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه از آن استفاده می کنیم، جامعه ایست که دو چیز در آن باشد؛ یکی عبودیت و یکی عدالت؛ که البته اگر ما از عدالت یک تفسیر وسیع بکنیم، شامل عبودیت هم می شود. معمولا ما وقتی عدالت را می گوییم، ذهنمان می رود به سمت عدالت اجتماعی و بعد اقتصادی؛ یعنی..
کد خبر: ۴۳۷۴۴
سه‌شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۱

فکرشهر ـ همایون فقیه: ماه مبارک رمضان ماه شناخت نفس و جایگاه حقیقی انسان در این کائنات اعظم است، ماهی که سرآغار بندگی و ظاهر شدن برای رسیدن به خلیفه اللهی شدن در زمین است، که انسان بتواند به غایت خلقت خویش برسد که همان عبد شدن در درگاه خداوند منان است؛ چرا که جایگاه عبد بسیار بالاست، چنان که در تشهد نماز اول بر عبد بودن پیامبر مهربانی ها اقرار می کنیم و بعد آن بر رسالت مهمش که همان اخلاق است. ماه رمضان ماه خودشناسی به معنای حقیقی است که به وسیله این خودشناسی بتوانیم معرفت نفس به دست بیاوریم برای عبد شدن و آنچنان ثانیه به ثانیه این ماه مهم است که حتی خوابیدن و تنفس کردن در این ایام نیز عبادت محسوب می شود و هر کسی بتواند به این معرف و خودشناسی برسد و جایگاه حقیقی انسانیت خویش را بشناسد و بداند چرا خلق شده و به قولی یقین حاصل کند که از کجا آمده و برای چه آمده و به کجا خواهد رفت، مطمئنا به سعادت واقعی رسیده است، چون ذات اقدس الهی، همه امکانات و قدرت های عالم و مخلوقاتش را در اختیار انسان و برای انسان قرار داده است که آدمی بتواند با جهاد با نفس خویش و طریق راه معرفت که یکی از آن راه ها ماه رمضان است به توحید و اله برسد که در این مسیر نیازمند توجه ویژه ی ساحت مقدس امام عصر(عج) به عنوان حجت خداوند است و اوج ماه مبارک در ایام شب های قدر است؛ شب هایی که مقارن شده با شهادت اول مظلوم عالم، حضرت اسداله غالب، امیرالمومنین علی علیه السلام؛ وقتی ما می توانیم به سعادت و معرفت نفس برسیم که همه ی ابعاد اهل بیت (ع) به عنوان سفینه نجات را بشناسیم، اعم از ابعاد معنوی و روحی و اجتماعی و سیاسی؛ از همین رو حضرت امیر علیه السلام به عنوان کامل ترین و بزرگ ترین زمامدار به حق اللهی اندیشه هایی داشته اند که در نهج البلاغه به سخن گرفته شد؛ عادل ترین زمامداری که تلاش می کرد عدالت اجتماعی را در جامعه نهادینه کند و چیزی جز حق و انصاف و عدالت نگوید.

از همین رو به حجت الاسلام مجید راسخی هم صحبت شدیم. حجت الاسلام مجید راسخی که متولد برازجان است و سال 76 وارد حوزه علمیه شده، به مدت 8 سال دروس مقدمات و سطح را طی کرده و از سال 84 تاکنون مشغول تحصیل درس خارج شده و از سال 86 تاکنون نیز در حوزه علمیه قم مشغول تدریس سطوح عالی است. وی در این ماه مبارک رمضان، به شهر زادگاهش آمده بود و ساعتی را برای این گفت و گو به «فکرشهر» اختصاص داد.

ـ در همه ادیان دنیا، بزرگانی وجود دارد ولی در این میان، معدود اشخاصی هستند چون امیرالمومنین (ع) که در همه ادیان و بزرگانشان، به ایشان توجه کرده باشند؛ حتی در بین 14 معصوم (ع) هم به خود امیر (ع) بیشتر توجه شده است. به نظر شما دلیل این امر چیست؟

عمده مطلب به شخصیت ایشان برمی گردد؛ یعنی امیرالمومنین صلوات اله علیه، نقش مهمی در تبلیغ دین اسلام و در تشکیل و گسترش دین اسلام داشته اند؛ یعنی اول کسی که به دین اسلام ایمان آورده و خود مبارزات امیرالمومنین در راه گسترش اسلام، در راه نشر و تعالی اسلام و در مبارزه با کفر و کفار. این خیلی مهم است؛ جاهای حساسی را امیرالمومنین بودند که اگر نبودند، خیمه اسلام خراب می شد و گاهی اوقات در جنگ ها کار چند ده نفر را انجام می دادند. این یک بخش است؛ یعنی سوابقی که امیرالمومنین در اسلام دارد. بخش دیگر به شخصیت امیرالمومنین برمی گردد. ایشان شخصیتی است که در تراز و هم رده نبی مکرم اسلام هستند و با صحابه دیگر پیامبر به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. حتی برخی علمای اهل سنت هم تصریح کرده اند که امیرالمومنین، با هیچ کدام از صحابه پیامبر قابل مقایسه نیست. از طرف دیگر از نظر ما شیعیان، اولین امام است و وصی پیامبر که در روز غدیر نقل شده و از سوی دیگر، شخصیت ایشان، شخصیتی جامع است؛ یعنی وقتی شما نگاه می کنید، در تمامی زندگی ایشان و کارنامه شان، عبادات هست، زهد هست، جهاد هست، سیاست هست و حتی بحث های اجتماعی و رفاهی در بحث حکومتی داری ایشان هست؛ یک شخصیت جامع که شما هر بعدی از ایشان را که نگاه کنید، باید چندین کتاب راجع به آن نوشت. بعضی ها هستند که فقط در عبادت ید طولایی دارند اما کاری به سیاست و جبهه و جهاد و جنگ ندارند؛ بعضی ها شمشیرزن ماهری هستند یا سیاستمدار و یا عالم هستند؛ مثلا امیرالمومنین، در بحث علوم اسلامی، شاگردان زیادی تربیت کرده اند؛ در بحث تفسیر، ابن عباس بودند و... یعنی ایشان در همه ابعاد شامل علم، عمل، عبادت، سیاست و جهاد، سرآمد همه بودند؛ لذا اقدامات و شخصیت ایشان در جهان اسلام خیلی موثر بوده است؛ لذا مورد توجه قرار گرفته است.

ـ حاج آقا، حضرت علی (ع)، از برهان های مختلف وجود خدا را اثبات می کردند. یکی از این برهان ها که جامع تر است، همان برهان معقولیت است و دیگری هم برهان فطرت؛ اگر ممکن است در این باره به طور خلاصه برایمان توضیح دهید.

برای رسیدن به خدا، هر کسی به حسب آن ذوق و علاقه و قدرت عقلی خود یک جور می فهمد؛ گاهی اوقات دلیلی که فرد می فهمد، دلیل عقلی است؛ یعنی فرد رابطه علت و معلولی را درک می کند؛ مثلا وقتی می بینیم که جهان چگونه می چرخد و ستارگان و سیارات و خورشید را می بینیم، به این نتیجه می رسیم که همه این ها یک علت می خواهد و طبیعتا این علت، خداوند است. گاهی از راه نظم وارد می شود؛ می بیند که همه امور با هم هماهنگ هستند و در کار جهان خلل و خرابی نیست، او از نظم به وجود یک منظم و ناظم پی می برد که برهان نظم است. این دو بر اساس ادله عقلی است و اما  گاهی اوقات هم  اثبات خدا بر اساس فطرت است. در درون هر انسانی یک فطرت خداجویی وجود دارد و اگر انسان با این براهین هم آشنا نباشد، فطرت میل به وجود یک کمال مطلق دارد که این فطرت می تواند انسان را خداشناس کند 

ـ جناب راسخی، نهج البلاغه، کتاب جامعی است که همه به عنوان مجموعه جامع سخنان امام علی (ع) آن را پذیرفته اند. می خواهم بدانم جایگاه روزه در این کتاب و در کلام امام علی (ع) چگونه است و چطور توصیف شده؟

کلمات زیادی در مورد روزه وارد شده، منتها این که به خصوص در مورد حضرت امیر(ع) باشد را به خاطر ندارم؛ منتها راجع به روزه، چیزی که اهمیت دارد این است که روزه باید یک مطلب هدفمند باشد. در بین عوام و مردم ما، خیلی اوقات در روزه، گرسنگی و تشنگی را درک می کنند اما مساله خیلی فراتر از این هاست؛ روه نوعی مراقبه است. وقتی فرد وارد روزه می شود، علاوه بر گرسنگی و تشنگی و آنچنان که در روایت داریم، انسان باید اعضای و جوارحش و حتی فکرش را از گناه حفظ کند و این یک نوع تمرین است؛ یعنی انسان با تمرین گرسنگی می تواند یک نوع تمرین بر ترک گناه هم بکند. این گرسنگی و تشنگی کشیدن برای این است که نفس انسان ذلیل شود؛ خود امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه جمله ای دارند و می فرمایند: من روزه ها را در تابستان گرفتن بسیار دوست دارم، روایت این است که «حبّب إليّ من دنياكم ثلاثة: إكرام الضّيف و الصّوم في الصّيف و الضّرب في سبيل الّه بالسّيف»؛ به این معنی که سه چيز از دنياى شما نزد من دوست داشتنى است: گرامى داشتن مهمان، روزه‌ دارى در تابستان و شمشير زدن در راه خدا؛ برخلاف ما که روزه را در زمستان دوست داریم؛ در جای دیگری می فرمایند «دوست دارم نفسم را ورزیده کنم که در مقابل شهوات زود خودش را نبازد»، روایت می فرماید: «لَأرُوضَنَّ نَفسِي رِياضَةً» وقتی انسان در یکسری امور محرم و حتی برخی امور حلال در حالت روزه پرهیز می کند، فرصتی است که بتواند امور دیگر را به راحتی ترک کند.

ـ در برخی روایات، روزه، معیار اخلاص و یا سپر معرفی شده؛ چرا؟

بله. در روایات داریم که «الصوم  جنه من النار» یعنی روزه سپری است در مقابل آتش. این مطلبی است که الآن برای ما مشخص نمی شود؛ بلکه وقتی انسان از دنیا می رود و در بلایا و سختی های عالم برزخ قرارمی گیرد و با مساله آتش و جهنم مواجه می شود، روزه کارکرد خود را نشان می دهد؛ اما این که فرمودید روزه معیار اخلاص است، بله... یک روایت داریم که می فرماید: «الصوم لی و أنا اجزی به»، یعنی روزه برای من است و من هم پاداشش را می دهم؛ دلیلش این است که گفتم. در روزه، ریا کم اتفاق می افتد چون از طریق ترک است؛ برخی اعمال مثل نماز، از طریق فعل است؛ یعنی ممکن است نماز بخواند برای مردم ولی روزه این گونه نیست؛ چه دلیلی دارد که یک روز گرسنگی بکشد برای مردم؟ به راحتی می تواند برود گوشه ای و روزه اش را افطار کند؛ در روزه، باید کاری را انجام نداد؛ از طریق ترک است؛ یعنی اگر کسی واقعا چیزی نخورد، این نمی تواند برای مردم باشد؛ پس برای خداست و به همین دلیل معیار اخلاصش بالاست.

ـ این واژه نار که فرمودید، منظورتان معنای لفظی اش است یا معنوی و سلوکی؟

برای هر کسی مراتبی دارد. نار در این جا همان معنی تحت اللفظی در زبان عرب مراد است؛ نار یعنی آتش منتها برای اولیا اله آن عذابی که وجود دارد، فراق است. در واقع ما باید بگوییم عذاب دو گونه است، یک نوع آن آتش است و یک نوع هم دوری از محبوب است. البته عذاب ها فقط هم این ها نیست؛ مثلا یک نوع از عذاب ها، حسرت است و مخصوص کفار هم نیست؛ مثلا مومنی می بیند که می توانست به درجه 100 برسد ولی درجه 5 است و دچار حسرت می شود؛ لذا عذاب های پس از مرگ، بسیار بسیار متنوع است. 

ـ حاج آقا، می خواهیم کمی راجع به امور اجتماعی از دیدگاه حضرت علی (ع) گفت و گو کنیم. ایشان جامعه آرمانی را چگونه توصیف کرده اند؟ منظورم این است که جامعه آرمانی از نگاه امام علی (ع) چگونه جامعه ای است؟

جامعه آرمانی که ما از مجموع کلمات امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه از آن استفاده می کنیم، جامعه ایست که دو چیز در آن باشد؛ یکی عبودیت و یکی عدالت؛ که البته اگر ما از عدالت یک تفسیر وسیع بکنیم، شامل عبودیت هم می شود. معمولا ما وقتی عدالت را می گوییم، ذهنمان می رود به سمت عدالت اجتماعی و بعد اقتصادی؛ یعنی عدالت بین آحاد مردم؛ در حالی که عدالت یک معنای خیلی جامعی دارد که یک بخش آن برمی گردد به عبودیت. امیرالمومنین در نهج البلاغه این جور می فرمایند که «العدل یضع الامور مواضعها»، یعنی عدالت، امور را در جای خود قرار می دهد؛ این امور همه چیز را شامل می شود؛ حالا گاهی اوقات، عدالت، منظور عدالت نفسانی است؛ یعنی انسان در وجود خودش بین قوای خودش اعتدال برقرار کرده باشد و افسارگسیخته نباشد و قوا در جای خود استفاده شوند؛ حالا اگر تک تک افراد جامعه این عدالت را در خود ایجاد کنند، می رسند به عبودیت؛ یعنی عدالت سر از عبودیت در می آورد و می شوند بنده خوب خدا. پس از این، مراحل بعدی است که خیلی آسان تر است؛ مثلا در عدالت اجتماعی، وقتی تک تک افراد جامعه، بندگان خوبی باشند، خیلی راحت تر می شود ولی طبیعتا بخشی از جامعه به این نمی رسد، لذا یک مقدار رسیدن به عدالت اجتماعی مشکل است. به نظر حقیر آن جامعه ای که مد نظر امیرالمومنین (ع) است، جامعه ایست که در آن، عبودیت یا همان عدالت نفسانی و عدالت اجتماعی، محقق باشد. 

ـ در همین عدالت اجتماعی که فرمودید، تقوای سیاسی چه جایگاهی دارد؟ این افرادی که مربوط به عدالت هستند، چگونه باید تقوای سیاسی داشته باشند؟

ببینید، تقوا یک چیز بیشتر نیست؛ این که انسان قدرتی داشته باشد و حالت نفسانی داشته باشد که نگذارد از حدود رد شود؛ حالا این حد گاهی یک مساله خانوادگی است و گاهی یک مساله اجتماعی و گاهی یک مساله سیاسی. لغزش گاه ها برای یک فرد سیاسی ممکن است بیشتر باشد، چون اختیاراتش بیشتر است. همان طور که عرض کردم، ما برای رسیدن به عدالت اجتماعی باید از عدالت نفسانی عبور کنیم. اگر یک سیاستمدار، در وجود خودش عدالت را محقق نکرده باشد، چطور می تواند تحقق بخش عدالت اجتماعی باشد؟ نمی شود... طبیعی و حداقل این مساله این است که سیاستمداران ما افراد شایسته ای باشند که حداقل بتوانند با مفسدین مبارزه کنند، اما اگر افراد سیاستمدار کسانی باشند که لغزش داشته باشند، خب طبیعتا ما برای تحقق عدالت اجتماعی خیلی مشکل خواهیم داشت.

ـ با این توصیف، معیار برای انتخاب افراد سیاستمدار و مدیریتی باید چه باشد؟ حضرت امیرالمومنین (ع) چه ملاک هایی داشتد؟

امیرالمومنین (ع) یک عهدنامه ای دارند برای مالک اشتر که در آن عهدنامه، ملاک ها را ذکر می کنند؛ ملاک زمامداران. در یک کلمه، ملاک های حضرت برای یک زمامدار این است که زمامدار باید تقوا داشته باشد و دوم این که منافع عامه مردم را باید بر منافع خودش و دوستان و نزدیکان خودش ترجیح بدهد. ایشان در نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر می فرمایند: «أَنْصِفِ اله وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِكَ وَ مَنْ لَكَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّكَ اِلاّ تَفْعَلْ تَظْلِمْ» به این معنا که در چند مورد انصاف داشته باش؛ انصاف به این معنا که حق را در نظر بگیر و حب و بغض را لحاظ نکن؛ گاهی اوقات انسان، در قضاوت هایش، در بخشش ها و سر پست گذاشتن هایش، در مسئولیت دادن و اختصاص بودجه و...، حب و بغض را لحاظ می کند؛ این که که می بیند کدام طرف را دوست دارد و از آن حمایت می کند؛ حضرت امیر (ع) می فرمایند نسبت به خداوند و نسبت به مردم از خودت انصاف نشان بده و همچنین در مورد فامیل نزدیکت انصاف نشان بده و همچنین درباره دوستان نزدیکت که دوستشان داری، انصاف نشان بده؛ بعد می فرمایند اگر انصاف نداشته باشی، دچار ظلم می شوی؛ لذا این انصاف همان عدل است؛ عدل و انصاف. عدل یعنی حق را در نظر گرفتن؛ لذا یکی از ویژگی های حاکم این است که حق را در نظر گرفته باشد. اگر یک زمامداری، مسئولیتی گرفت و آمد همه فامیلش را در سمت ها گذاشت، معلوم است که انصاف نداشته، چرا که بسیاری از افراد هستند که شایسته تر هستند برای مسئولیت؛ لذا این انصاف بسیار مساله مهمی است و اگر بتواند عدالت نفسانی را در خود محقق کند، می تواند به عدالت اجتماعی هم برسد.

ـ پس چرا الآن در مسئولینمان افرادی با این اوصاف را نمی بینیم یا کم می بینیم؟ مگر این افراد در همین جریان اسلامی نبوده اند؟

ببینید، این به خاطر ضعف تک تک آحاد ماست؛ دولت فقط فردی نیست که در راس قرار می گیرد، بلکه به تعداد افراد زیادی متکثر می شود. آن یک نفر اختیار خود را به وزارت خانه ها می دهد و از این راه دولت بزرگ و بزرگ تر می شود. در راس وزارتخانه وزیر و بعد معاون و بعد معاونین درجه دو و... تا سایر مسئولین؛ خب اگر در این سلسله، تمام افرادی که هستند، همه منصف باشند، عدالت محقق می شود؛ اما اگر فرض کنیم یک جا این وسط کار بلنگد، طبیعتا این رشته قطع می شود؛ مثل دانه های تسبیح؛ لذا ما برای این که دولت و مسئولین خوبی داشته باشیم، باید قبل از آن افراد خوبی داشته باشیم؛ تمام افرادی که در دولت گماشته می شوند باید حدی از انصاف و عدالت را داشته باشند و الا این سلسله قطع می شود و ما نمی توانیم آن مطلوب عدالت اجتماعی را محقق کنیم.

ـ خب این ها که فرمودید، ممکن است وجود داشته باشد؛ اما سوال من این است که نحوه نظارت حکومت علوی بر این امور و افراد چگونه باید باشد؟ بازرسی چطور باشد؟

سوال خیلی خوبی پرسیدید. در کشور ما نهادهای نظارتی داریم که وظیفه دارند نظارت کنند اما عمده نظارتی که باید باشد که واسطه بین دستگاه های اجرایی ودستگاه های نظارتی است، گزارش های مردمی است. بعضی ها فکر می کنند ما وقتی از عدالت اجتماعی صحبت می کنیم، معنای این صحبت این است که هیچ تخلفی در زمان امیرالمومنین (ع) نبوده، خیر؛ این طور نیست، نهج البلاغه، بسیار مواردی را نقل کرده که حضرت توبیخ کرده اند و یا مردم از کارگزاران گزارش داده اند و این کارگزاران در بعضی موارد همان افرادی هستند که حضرت امیر (ع) خودشان منصوب کرده اند که فرد خوبی بوده ولی بعدا اشتباه کرده و دچار لغزش شده است؛ عمده نظارت، گزارش های مردمی است؛ یعنی خود مردم باید فعال و حساس باشند؛ و این به نظر من بهترین راه است و البته در مرحله آخر، دستگاه های اجرایی باید وارد شوند و آنچه بر عهده آنهاست را انجام دهند.

ـ اگر بخواهیم مقایسه کنیم، حتی از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، خیلی موارد پیشرفت داشته ایم ولی در همین بحث عدالت اجتماعی، خیر؛ در حالی که عدالت اجتماعی جزو اهداف و شعارهای اصلی انقلاب بوده؟

یک جمله ای امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه دارند که می تواند خیلی از مسایل را حل کند. ایشان می فرمایند: «الحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف»؛ به نظرم انسان باید این جمله را قاب کند و در منزل بگذارد یا در ادارات نصب کنند، عدالت از نظر تواصف و توصیف و گفت و گو کردن خلی وسیع است. ما درباره حق خیلی صحبت می کنیم و هر جایی به ما احجاف می شود، می گوییم عدالت نیست و به ما ظلم می کنند و...، و درباره عدالت حرف می زنیم، ولی وقتی به مرحله عمل و انصاف می رسد، خیلی کوچک می شود؛ صحبت زیاد است ولی عمل نمی شود. خیلی از ماها تا موقعی عدالت را دوست داریم که به نفعمان باشد، ولی وقتی عدالت به ضررمان باشد، یا عدالت را دوست نداریم و یا جای ظلم و عدالت را عوض می کنیم و ظلم را عدالت و عدالت را ظلم نشان می دهیم. این یک ایراد اساسی است. یک بخشی از آن برمی گردد به تک تک ماها؛ به طور مثال، یک نفر با انگیزه خوب تصمیم می گیرد مسئولیتی به عهده بگیرد که برود حق ضعفا را بگیرد؛ خب این اولش است ولی وقتی می رود در میدان عمل می بینیم که مساله عوض می شود. پای عمل که می رسد، یک سری امکانات و رانت ها و امتیازات می بیند؛ قبل از مسئول شدن، عدالت خوب بود ولی حالا که مسئول شده، اگر بخواهد با عدالت و انصاف رفتار کند، عدالت بر ضررش است. ایراد ما این است که عدالت را به خاطر عدالت نمی خواهیم؛ عدالت را باید به خاطر عدالت خواست؛ عدالت زیباست. قرآن می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا»؛ یعنی مومنین، شما قسط و عدل را برپا کنید؛ اولین کسی که قسط و عدالت را در موردش برپا می کنید، خودتان هستید؛ و حتی در مورد پدر و مادرتان؛ اسلام به هیچ کس به اندازه پدر و مادر و نیکی به ایشان سفارش نمی کند ولی در بحث عدالت می فرماید در مورد ایشان باید عدالت برپا شود؛ پس از آن، نزدیکان و اقربین و فامیل ها و...؛ حتی اگر فقیر یا پولدار هستند و شما می خواهید به آن ها کمک کنید، خداوند که برای کمک به آن ها اولی تر است؛ پس دلسوزی برای آن ها نباید باعث شود که از عدالت خارج شوید. پس عدالت برمی گردد به آحاد ما؛ پس ما عدالت را به خاطر عدالت دوست نداریم و وقتی به جایی می رویم که عدالت به نفع ما نیست، ان را کنار می گذاریم. البته خوب ایراداتی هم در سیستم است که نمی خواهیم انکار کنیم. یک جاهایی نقص در سیستم و ادارات است و یک جاهایی هم کم کاری مردم است؛ یک جاهایی ضعف قوانین است و یک جاهایی هم ضعف مسئولین است، اما به نظر حقیر عمده آن، به خاطر خودمان است.

ـ اما مردم نسبت به مسئولین، هم نفوذ و هم تریبون کم تری دارند؛ الان 40 سال است که مردم می گویند فلان مورد مشکل دارد ولی هیچ تغییری ایجاد نمی شود.

بله. منظور من هم مردمی است که مسئول می شوند. عامه مردم که دستشان به جایی نمی رسد. ولی مسئولین که از کره مریخ نمی آیند، مسئولین هم از خود مردم هستند، منظور این است که مسئولین ما که زاییده خود مردم هستند، باید خودشان را اصلاح کنند؛ عرض من ناظر به مسئولینی است که از دل خود مردم انتخاب شده اند. در بین خود مردم تا وقتی که عدالت و  فرهنگ عدالت خواهی رشد نکند، مسئولی به جایگاه نمی رسد که بخواهد عدالت را محقق کند. مساله دیگر هم مساله امر به معروف و نهی از منکر است. گزارش های مردمی که عرض کردم، امر به معروف و نهی از منکر است. مردم باید حساس باشند و اگر دیدند مسئولی فاسد است، باید فریاد بزنند اما همین مردم اگر دیدند مسئولی برای آن ها پارتی بازی می کند و یا خلاف عدالت اقدام می کند، چون آن جا به نفعشان است، ساکت می شوند! آن کسی که می بیند باید برود گزارش بدهد؛ مسئول دارد برای ما کار می کند؛ پس اگر ما عدالت را نخواهیم، مسئول هم با ما هم صدا می شود و همه می شویم مثل هم.

ـ شایسته سالاری چطور؟ چرا این قدر شایسته سالاری در انتصابات کم است؟

بخش عمده نصب مسئولین رده بالا دست مردم است؛ خود مردم هستند که این مسئولین را منصوب می کنند؛ مردم باید هوشیار باشند؛ انتخاب رییس جمهور و نماینده مردم دست خود مردم است؛ اگر آن ها دچار مشکل شوند، ایرادش به خود مردم برمی گردد. مردم باید آگاهی ها، بصیرت و شناختشان بالا برود. البته مردم هوشیارند اما در این بین گاهی می بینیم برخی اوقات شخصی می آید و از احساسات مردم سوء استفاده می شود. به نظر بنده اگر مردم هوشیار باشند، این اتفاق نمی افتد.

ـ حاج آقا بخشی از عدالت اجتماعی هم مربوط به رفع فقر و محرومیت است. حضرت امیر (ع) در این باره چه فرموده اند؟

 فقر در اسلام چیز مذمومی است؛ از منظر اجتماعی امر مطلوبی نیست؛ شاید از نظر فردی، شخص فقیری باشد و صبر کند بر فقرش و این فقر برایش کمالاتی هم به همراه بیاورد. اما اولا و به ذات، ما دنبال فقر نیستیم، ما دنبال کفاف هستیم. کفاف یعنی زندگی آبرومندانه در حدی که فرد نیاز به کسی نداشته باشد؛ ما دنبال مال اندوزی هم نیستیم؛ اسلام عدل دارد، یعنی یک زندگی که در شان یک فرد مسلمان است و مایحتاج اولیه و زندگی اش را تامین می کند و دنبال مال اندوزی نیز نیست؛ یک کسی از امام صادق (ع) به این تعبیر پرسید که آیا مهم است که من وضع اقتصاد خوبی داشته باشم؟ از نظر مادی وضعم خوب باشد و کفاف داشته باشم؟ حضرت فرمودند که بله! این خیلی مهم است چون اگر شما مسایل مالی تان به حد خوبی نباشد، نمی توانید عبادت کنید. اگر دغدغه نان و مال و معیشت داشته باشی، ذهنت دایم درگیر این مساله است و اصلا درگیر عبادت نمی شود. متاسفانه می بینیم که در جامعه ما در حال حاضر مردم این قدر درگیر مسایل مالی و معیشت هستند که مسایل معنوی و ارتباط با خداوند را کلا فراموش کرده اند و این چیز خوبی نیست.

ـ علت چیست؟

خب عرض کردم، بخشی از آن به مشکلات مردم برمی گردد که واقعا مشکل و دغدغه دارند؛ مثلا امروز از یک بانکی اگر بخواهید 10 میلیون وام بگیرید، کلی تعهد و ضامن و سود می گیرند و از طرف دیگر یک شخصی، با یک پارتی، چند میلیارد وام می گیرد؛ خب این کجایش عدالت است؟ ما در واقع باید به این سمت حرکت کنیم که مردم در مسایل اقتصادی دغدغه آن چنانی نداشته باشند و به عبودیت و عدالت خودشان برگردند. مردم تا وقتی درگیر قسط و اجاره و منزل و وام و جهیزیه و... باشند، وضع همین است؛ خب وضعیت باید اصلاح شود، وضعیت بانک ها اصلاح شود و...؛ مسئولین باید برای این وضعیت فکری کنند.

ـ حاج آقا شاهد این هستیم که برخی اتفاقات و حوادث سیاسی اجتماعی صدر اسلام تا زمان امام حسین (ع) را با وضعیت و وقایع سیاسی اجتماعی عصر فعلی مقایسه می کنند، مثل مقایسه فتنه جمل و نهروان یا مقایسه برخی صحابه پیامبر و معصومین با برخی افراد کنونی؛ شما چقدر با این امر موافقید؟

ما یکسری ضوابط و کلیات داریم که افراد را باید با آن ها بسنجیم. اما راجع به این که فرمودید مسایل تاریخی، در روایات داریم که در هر عصری، مسایلی که اتفاق می افتد، بسیار به هم شبیه است و یا به تعبیر خودمان، تاریخ تکرار می شود. این وجود دارد اما این که ما چقدر افراد را با همدیگر مقایسه کنیم برمی گردد به این که چقدر تاریخ را می شناسیم و جزییات تاریخ را می فهمیم و چقدر از عصر خودمان اطلاع داریم. اگر تاریخ را خوب فهمیده باشیم و در زمان خودمان هم بصیرت داشته باشیم، می توانیم تحلیل خوبی داشته باشیم ولی اگر یکی از این دو بلنگد، ممکن است دچار اشتباه شویم و امام حسین (ع) آن زمان را تطبیق دهیم به یزید الان!! و این اشتباه مکن است اتفاق بیفتد؛ مگر این که دقیق مطابقت دهیم.

ـ نحوه برخورد حضرت امیر (ع) با مخالفینشان چگونه بوده؟ هم با مخالفین شخصی و هم مخالفین سیاسی؟

حضرات از دو مقام برخوردار بودند؛ یکی مقام علم لدنی اللهی و یکی مقام عصمت؛ یعنی حضرات معصومین، معصوم از خطا و گناه بوده اند و به منبع علم لایزال الهی متصل بوده اند و از این جهت با ما تفاوت دارند؛ اما این مانع نمی شود که ما آن ها را به عنوان الگو انتخاب نکنیم، کما این که ما نه علم  لدنی را داریم و نه عصمت را. اما راجع به برخورد با مخالفین باید دید که در چه حدی مخالفت می کند؟ یک موقع مخالفت در حد فکر است، یعنی فکرش با حضرات مطابق نبوده و این جا حضرات مدارا می کردند؛ چرا که فکرها مختلف است و گاهی اوقات هم که به اظهاراتی کشیده می شد، آن جا هم مخالفت نمی کردند؛ اگر آن فکر مخالف روند جامعه و مخالف قانون نبود، چیزی نمی گفتند؛ مثلا کسی در مجلسی نظرش را می گفت که ضرری به جامعه هم نمی رساند، آن ها مخالفتی نمی کردند و آزاد می گذاشتند؛ مثلا در زمان امام صادق (ع) شخصی را داشتیم به نام « ابن اَبی العَوجاء» که زندیق بوده؛ زندیق یعنی کسی که ملحد و اساسا منکر وجود خداوند بوده؛ امام صادق (ع) یک صحابی هم دارد به اسم «مفضل» که می رفته و با ابن اَبی العَوجاء مباحثه و گفت و گو می کرده و گاهی اوقات در این مباحثه ها عصبانی می شد؛ ابن ابی العوجا جایی به وی جمله ای می گوید؛ می گوید ببین من با مولا و سرور تو هم مباحثه کرده ام، ایشان با کمال احترام ادله من را رد می کند و جواب می دهد بدون این که عصبانی شود؛ شما چرا عصبانی می شوی؟
تا این حد مامور به مدارار با مخالفین هستیم؛ اما گاهی اوقات، یک گفتار، نظم جامعه را به هم می زند؛ گاهی یک تهمت و کذب است و تشویش اذهان عمومی است، در همه دنیا با این موارد برخورد می شود؛ چون بحث نظم عمومی است و حضرات معصومین هم که دارای حکومت بودند هم با افرادی به این قبیل برخورد می کردند. برخی اوقات هم این مخالفت با عمل است و نظم عمومی را با مخالفت عملی به هم می زند که گاهی این مخالف ها و آشوب ها تحت عنوان محارب قرار می گیرد که در قرآن هم برایش حد تعیین شده است.

ـ محارب چه کسی است؟

 بر اساس روایات فقهی، محارب کسی است که سلاح سرد یا گرم در جامعه بکشد و مردم را بترساند. حاکم جامعه اسلامی وظیفه دارد که با این فرد مخالف برخورد کند چون دارد نظم جامعه را به هم می ریزد؛ قرآن کریم م یفرماید: إ«ِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ .....»، کسی که عملش به حد محاربه برسد قرآن 4 مجازات برای او تعیین کرده است : قتل، به دارآویختن شدن، قطع دست و پا و تبعید...، این برای حفظ امنیت مردم است و برای این که کسی جرات نکند امنیت جامعه را از بین ببرد.
 پس این که تا چه حد باید با مخالف برخورد کرد، به همین شکل است؛ تا وقتی در حد فکر است و اظهاراتی است که نظم را به هم نمی ریزد، اشکالی ندارد اما اگر اظهارات یا عملکردی باشد که خلاف قانون باشد، با این موارد باید برخورد شود.

- چرا برخی اوقات اگر یک شهروند عادی تخلفی کوچکی انجام دهد به سرعت محاکمه و مجازات می شود اما عده ای تخلفات بزرگ و گسترده می کنند اما در روند رسیدگی به پرونده شان کم کاری و با سرعت کم رسیدگی می شود و در نهایت کمتر از آنچه حق شان است مجازات می شوند؟

امیرالمومنین (ع) در این باره جمله ای دارند، می فرمایند: «لن تقدس امّة لایؤخذ للضّعیف فیها حقّه من القوی غیر متعتع»؛ اگر حق ضعیف از قوی گرفته نشود، بدون این که ضعیف به لکنت و ترس بیفتد، این امت مقدس نیست؛ زمانی جامعه پاک و مقدس و آرمانی می شود که این گونه نباشد؛ متاسفانه در جامعه ما در این مورد، نواقص زیاد است. به قول شما یک کسی دزدی کوچکی کرده، زود گرفته ومجازات می شود ولی کسی اختلاس های کلان کرده و تا به پرونده اش رسیدگی شود کلی زمان می برد و آخرش هم آن محکومیتی را که باید، دریافت نمی کند. البته این اواخر، قوه قضاییه اقدامات خوبی کرده و پرونده های خوبی از مفاسد اقتصادی، سیاسی، اختلاس ها و... کشف شده و تا حد خوبی با افراد مجرم و خاطی برخورد شده و مجازات شده اند؛ البته سیستم ما کمی مشکل دارد و گاهی هم پرونده آن قدر قطور و حجیم است که رسیدگی طولانی می شود؛ مثلا یکی از اختلاس ها چندین جلد کتاب می شود چون خیلی زیاد است. نواقصی در عملکرد و سیستم قضایی ما وجود دارد که امیدواریم این نواقصات برطرف شود؛ چون ما گاه ضعف سیستم و در برخی موارد ابهام در قانون داریم و حتی ضعف نیروی انسانی که امیدوارم این ضعف به زودی برطرف شود و مسئولین گام های خوبی بردارند.

ـ حاج آقا،به نظر شما چقدر با جامعه ای که می خواستیم در زمان اسلام ایجاد کنیم، فاصله داریم؟

فاصله که زیاد است؛ این که 100 درصد عدالت محقق شود، بدون هیچ نقطه سیاهی، امکانپذیر نیست مگر در زمان ظهور حجت (س)؛ این اعتقاد ماست؛ اما به این معنا نیست که ما بنشینیم و دست ازکار بکشیم؛ شاید ما بتوانیم تا 99 درصد عدالت را محقق کنیم و همین تلاش ماست که زمینه ساز ظهور می شود و باید همه به این سمت حرکت کنیم. 
البته امور به تدریج پیش می رود و هیچ چیز یک دفعه محقق نمی شود.

- نظرتان در مورد اعتراضات اخیر مردم و اصناف مختلف چیست؟

ممکن است ضعف ها و ایراداتی هم باشد، اما ما باید محکم باشیم؛ در مقابل فساد باید حساس باشیم؛ از چیزی نترسیم؛ البته اعتراضات هم باید قانونی باشد؛ نه این که ما بخواهیم ابرو را درست کنیم، چشم را هم کور کنیم؛ اعتراضات باید قانونی باشد و زیاده روی نکنیم؛ مثلا برخی ها می گویند «همه دزدند»؛ اما این گونه نیست، ما آدم های خدوم هم زیاد داریم؛ هم در رده های بالا و هم رده های پایین؛ روش اعتراض باید قانونی باشد، ما باید محکم حرفمان را بزنیم ولی به اغتشاش کشیده نشود، چون این دفع فاسد به أفسد است و خودش مفسده است. اگر ما انتخاب درستی داشته باشیم، چه در مسئله ریاست جمهوری و مجلس و چه در شوراها، می توانیم گام های خوبی در این راه برداریم.

ـ اگر بخواهید به عدالت در جامعه کنونی ما نمره دهید، چه نمره ای می دهید؟

من در جایگاهی نیستم که بخواهم نمره بدهم و اطلاعات بنده هم آن قدر دقیق نیست که بتوانم نمره بدهم. بحث عدالت نیازمند آمار است. کارشناسان باید آمارها را بیاورند و بعد ما بسنجیم و بتوانیم نمره دهیم و الان هر قضاوتی بکنم، عدالت نیست.

ـ خب چقدر فاصله داریم؟ وضعیت چگونه است؟

وضعیت متوسط است، اما با جامعه آرمانی  هم فاصله داریم. با این حال نباید ناامیدی و یاس ایجاد کرد؛ باید خوف و رجا را رعایت کنیم؛ نه اینکه بگوییم همه، همه چیز دارند و مشکلی نیست، که می شود رجای زیادی؛ ولی خوف هم نباید زیاد شود؛ که بگوییم واویلا همه دزدند و همه می خورند و...؛ این هم درست نیست؛ باید معقول باشیم؛ پس از انقلاب خدمات زیاد شده، نواقص هم زیاد است؛ بخشی به این دلیل است که ما دیگر دستمان نمی رسد چون دیگر بودجه و امکانات وجود ندارد و محدود است و بخشی هم به دلیل فسادها و مشکلات است. باید دو طرف قضیه را دید و انصاف داشت، دو طرف قضیه را دید و قضاوت کرد.

ـ جایگاه دانشجویان و دانشگاهیان و روحانیت در این امور چگونه است؟

خب، دو قشر بزرگ هستند. عمده مسئولین ما و آینده سازان ما از همین دو قشر تعیین می شوند؛ حالا چه روحانیون و چه دانشجویان؛ اگر منظورتان دانشجویان و طلبه ها هستند که این ها تا حدی که می توانند باید روشنگری کنند و هوشیار باشند و خودشان را بسازند برای آینده؛ و اگر منظورتان فارغ التحصیلان دانشگاه هاست، خب تمام این وزرا، معاونین وزرا، فرمانداران، بخشداران، استانداران و...، دستگاه قضا و انتظامی و آموزش و پرورش و...، همه یا فارغ التحصیل حوزه هستند و یا دانشگاه؛ به تعبیر حضرت امام، این ها دو بال هستند که مملکت باید با کمک آن ها آباد شود. هر قدر دانشگاه ها و حوزه هایمان بهتر و پیشروتر باشد، ما مملکت بهتری خواهیم داشت.

ـ به عنوان سوال آخر، کمی هم راجع به شب های قدر بفرمایید.

شب قدر، شب بزرگی است. من فقط یک نکته عرض می کنم که فکرمی کنم مهم است. ما در شب قدر کمی دچار کلیشه شده ایم. مقداری رسم گرا شده ایم؛ خیلی مقیدیم که دعای جوشن کبیر را بخوانیم و قران بر سر بگذاریم و...؛ ولی نباید خیلی در قید ظاهر این مراسم ها باشیم؛ حتما انجام بدهیم ولی بیشتر روی کیفیت تمرکز کنیم؛ ما دعاهای دیگری هم داریم، مثل دعای ابوحمزه ثمالی، مناجات خمس عشر و...، که فرازهایی بسیار زیبا دارند؛ ولی باید از این رسم گرایی که حتما این دعا را بخوانیم و تمام شود بدون اینکه چیزی بفهمیم، دست بکشیم؛ باید به سمت مناجات برویم؛ معنی دعاها و مناجات ها را بفهمیم و بخوانیم و درک کنیم؛ خیلی سازنده خواهد بود؛ یعنی شب های قدر با خداوند مناجات کنیم و به نتیجه برسیم.

ـ حاج آقا از وقتی که به ما دادید، سپاسگزاریم.

موفق و موید و سلامت باشید.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر