فکرشهر: سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی اصلیترین رقیب اصلاحطلبان را کاستیهای درونی میداند و معتقد است که هیچ عاملی غیر از کمکاری، دنیاطلبی و دور شدن از مردم نمیتواند این جریان را به حاشیه براند.
به گزارش فکرشهر، مشروح گفتوگوی «اعتماد» با حسین مرعشی را در ادامه میخوانید:
برخی از تحلیلگران اصلاحطلب مثل آقای حجاریان معتقدند که رقیب جدی اصلاحطلبان در وضعیت فعلی براندازان هستند. با این تحلیل موافقید؟
من فکر میکنم براندازان به عنوان یک طیف گسترده از نیروهای پراکنده که به سلطنت طلبان یا منافقین و... گرایش دارند و به دنبال براندازی نظام هستند اصلاحطلبان را رقیب خود میدانند و این حرف درست است اما اینکه اصلاحطلبان آنها را رقیب بدانند، درست نیست.
اشتباه میکنند که اصلاحطلبان را رقیب خود میدانند؟ معنی حرف شما این است که تصورشان غلط است و اصلاحطلبان با آنان رقابتی ندارند؟
نه، اشتباه نمیکنند. فکر میکنند نیرویی که قادر است وحدت و یکپارچگی کشور را حفظ کند، سیاستهای مفید و روشن اصلاحطلبان است و این تشخیص درستی است. ما معتقد هستیم که اصلاحطلبان اهل تعامل با همه اقوام و اقلیتهای مذهبی هستند. ما میتوانیم با همه اقشار و اقوام تعامل کنیم و سیاستهای روشن و ضد تبعیض را در کشور پیاده کنیم، میتوانیم حرفهای روشنی برای احترام به طبقات ضعیف جامعه بزنیم، میتوانیم از حقوق گروههای اجتماعی مختلف برای داشتن اتحادیههای و سندیکاها حمایت کنیم، با تبعیض و انتخابات ناسالم مخالف هستیم؛ با وجود این سیاستهای روشن آنها با اصلاحطلبان رقیب هستند زیرا اگر این سیاستها عملیاتی شود، مردم با نظامی که خود ساختهاند هیچ مشکلی ندارند.
اصلاحطلبان چرا براندازان را رقیب نمیدانند؟
چون عددی نیستند.
با این فرض، رقیب شما کیست؟
اصلاحطلبان چند رقیب مهم دارند. نخست اصولگراهای اصیل کشور که رقیب سیاسی اصلاحطلبان هستند و فکر میکنند راهکارهای بهتری برای اداره کشور دارند. شخصیتها و تجربیات و تواناییهایی دارند و رقابت سالمی هم برای کسب نهادها قانونی کشور مثل مجلس، شوراها یا ریاستجمهوری میکنند. این رقابت خیلی طبیعی و خوب است. گروه دوم رقبا نیز اصولگرایان تندرویی هستند که روش جذب مردم را بلد نبوده و فقط میتوانند در طیف خود فعالیت کنند. این گروه توان کسب رای از نیروهای میانی جامعه را ندارند و دست به اقدامات تخریبی میزنند و صحنه سیاسی کشور را تبدیل به صحنه حق و باطل میکنند. خود را مظهر ارزشها و نظام میدانند اما اصلاحطلبان را ضد ارزش و ضد نظام تلقی میکنند. از همه ابزارهایی که در اختیار دارند در جهت محدود کردن اصلاحطلبان استفاده میکنند و...
کدام یک از این دو طیف رقیب جدیتری است؟
من هیچ کدام از اینها را رقیبی که بتواند اصلاحطلبان را به حاشیه براند، نمیدانم. من رقیب اصلی اصلاحطلبان را درون این جریان و نیروهای میانه جامعه که امروز متحد اصلاحطلبان هستند، میدانم. رقیب اصلی ما آفتهای از جمله سستی، تساهل، کمکاری و تنبلی، میل به دنیا در بخشی از نیروهای خود یا متحدانمان است. اینها آفتهای خطرناکی هستند و ما را از بدنه مردم دور میکنند. این درحالی است که ما اساسا در صحنه هستیم تا بتوانیم کاری برای مردم و مملکت انجام دهیم. این سستیها، دنیا طلبیها، زیاده خواهیها و... رقیب خطرناکی است و میتواند ما را به حاشیه ببرد.
به جذب بدنه جامعه اشاره کردید. ابتدای صحبت نیز گفتید که سیاستهای روشن و خوب اصلاحطلبان باعث حفظ بدنه جامعه و به تبع آن تقویت نظام میشود. با توجه به اینکه جریان اصلاحطلب در عملیاتی کردن شعارها و سیاستهای خود کاملا موفق نبوده است، وضعیت این جریان و نسبت آن را با جامعه چطور ارزیابی میکنید؟
سیاستهای اصلاحطلبان ریشه هر نوع واگرایی، سستی و خستگی را خشک میکند اما بعضا عملیاتی نشده است. فضای موجود در جامعه نیز ناشی از یأس حاصل از این ناموفقی، کارکرد ضعیف نهادهای منتخب ما، اشتباهات اصولگرایان تندرو که سرشاخه نشسته و بن میبردند و... است.
این وضعیت به نفع همان طیف برانداز تمام خواهد شد؟
به نفع آنها نیست. اساسا نارضایتی موجود یک نارضایتی درون خانوادگی است. این نارضایتی به دنبال این نمیرود که وضع کشور را بدتر کند. مردم اگر انتقادی داشته باشند که دارند و بسیار هم زیاد است، به معنای آن نیست که خود با دست خود ریشه خود را بزنند. مردم میخواهند کشور اصلاح شود. ممکن است از آقای روحانی یا کارکرد برخی نهادها و وزرا عصبانی شوند اما اینها را امر درون خانوادگی میدانند. رضاپهلوی، منافقان، نتانیاهو، بن سلمان یا ترامپ که نمیتوانند از این نارضایتی به نفع خود استفاده کنند. مردم که هیچوقت با آل سعود که میخواهد جای ایران را بازار نفت بگیرد، راه نخواهند آمد.
پس پیامد این نارضایتی غیر قابل انکار و به قول شما درون خانوادهای برای جریانهای سیاسی موجود، چیست؟
نارضایتی موجود میتواند در اعتماد مردم به روند اصلاحات که از طریق صندوقهای رای انجام میشود، اخلال ایجاد کند. پیامد خارجی این نارضایتی این است که مردم را دلسرد کند و این دلسردی موجب ضعیف شدن کشور میشود. کشور که ضعیف شود باید به قدرتهای خارجی امتیاز بیشتری بدهیم و در واقع هزینههای ملی ما را افزایش میدهد. پیامد داخلی نارضایتی مردم نیز این است که شانس جریانهای تندرو در انتخاباتها بیشتر میشود.
اصلاح طلبان راهکاری برای کاهش آثار منفی این وضعیت دارند؟
باید به قدری به مردم حق بدهیم. آنچه گفتیم و شعارهای انتخاباتی آقای روحانی عملی نشد. یا نباید میگفتیم یا باید پای عمل آن میایستادیم. یک مثال ورزشی بزنم. دیدید که تیم ملی ایران موفقیتهای بسیار خوب و ناکامیهایی داشت اما هیچ ایرانی را ندیدیم که از عملکرد آنها راضی نباشد زیرا دیدند که با همه توان خود جنگیدند و مربی خوبی به نام کیروش ورزش ایران را ارتقا داد. درست است که هنوز تا ایدهآل فاصله وجود دارد اما مردم رشدهای صورت گرفته را میبینند. مردم در مورد سیاسیون نیز همین انتظار را دارند اما چنین برآوردی ندارند. احساس نمیکنند که اعضای مجلس، اعضای شورا، شهردار منتخب و... مثل تیم ملی میجنگند. مردم حس نمیکنند که یک مربی خوب بالای سر اینها است. سوال مردم این است که این همه سوءاستفاده، کاستی و... از کجا آمده است؟ رفع این وضعیت نیاز به آدمهای شجاعی دارد که در صحنه بمانند، حرف بزنند و اگر فرد فاسدی هست او را بیرون کنند. به نظر من اینها رقیب اصلاحطلبی است. عدم قاطعیت، شفافیت، صداقت و... رقیبی است که میتواند اصلاحطلبان را به حاشیه ببرد.
از پس اینها چطور میتوان برآمد؟
به نظر من باید بیش از آنکه بر سر خارج و داخل حتی رقیب بد خود یعنی دوستان جبهه پایداری داد بزنیم، باید بر سر خودمان فریاد بکشیم و از خود انتقاد کنیم. باید از مسوولان بخواهیم که محکم و جدی باشند و با مردم همراهی کنند.
از رقیب درونی اصلاحات صحبت میکنید، آن اصلاح اصلاحات که آقای خاتمی به آن اشاره کردند میتواند راهکار رفع آفتهایی باشد که میگویید؟
حتما میتواند. البته اکنون اصلاحات در کشور حاکم نیست و هم پیمانان اصلاحطلبان قدرت را در دست دارند. اصلاحطلبان اگر بخواهند کاری کنند باید سازمان سیاسی خود را مدرن و شفافتر کنند. باید یک سازمان دموکراتیکتر داشته باشند تا گروهها و احزاب تعامل بهتری داشته باشند و سازوکارهای درونی تصمیمسازی و تصمیمگیری اصلاحات باید در جهت فراگیرتر شدن حرکت کند. باید به نیروهای جوان فرصت بیشتری داده شود.
فکر میکنید اصلاحطلبان با تغییر ساختار و مثلا ورود به انتخاباتها با سازوکاری غیر از شورای عالی به نتیجه بهتری خواهند رسید؟
خود شورای عالی نهاد خوبی است و میتواند تقویت و اصلاح شود.
اینکه گفتید ساختار دموکراتیکتر شود به چه معنا بود؟
یکی از اشکالات درون ساختار اصلاحطلبی این است که احزاب سطحبندی ندارند. احزاب با جمعیت کوچک همان قدر در نظام تصمیمگیری اصلاحطلبان سهم دارند که احزاب فراگیرتر سهم دارند. این یکی از موضوعاتی است که در راستای دموکراتیکتر شدن باید تغییر کند. لازم است که یک هیات ارزیابی، وضعیت احزاب را بررسی کند و متناسب با وزن آنها به آنها نقش دهد. مصادیق دیگری نیز وجود دارد.
به فرض که در ساختار نیز تغییرات لازم را انجام دهید، برای جذب بدنه اجتماعی که اکنون به خطر افتاده است، چه کار جدی میتوان انجام داد؟
نکته اصلی این است که به سیاست ابتدایی خود برگشته و بدانیم که اصل مردم هستند نه منتخبان ما در شورای شهر، دولت و مجلس. اگر به این سیاست برگردیم مهمترین اصلاح ممکن را انجام دادهایم. باید همه جا از حقوق مردم دفاع کنیم. وقتی که مردم احساس میکنند ما در پیگیری مطالبات آنان و دفاع از حقوقشان جدی هستیم، جذب خواهند شد. مثلا ما رای وسیعی از اهل سنت در انتخابات گرفتیم اما دولت ما هیچ یک از خواستههای آنان را محقق نکرده است. وقتی ما اصلاحطلبان بایستیم و حقوق آنان را محقق کنیم موفق به جلب نظر آنها خواهیم شد. وقتی که مشکلی برای مردم در خرمشهر و آبادان پیش میآید ما اصلاحطلبان باید با مردم همراه شویم. احقاق حقوق مردم در مقام انشا نیست. بالاخره دولت در اختیار دوستان ما است. برای رفع هر مشکلی باید وارد عمل شده و به وزرا کمک کنیم. باید به موازات دولت یک دولت در سایه درست کنیم نه برای رقابت با دولت بلکه برای کمک به دولت.
اگر مردم و خدمت به آنها را اصل قرار داده و مسائل آنان را مسائل خود بدانیم و با فساد و تباهی مبارزه کنیم، پیامهای روشنی به آنان خواهیم رساند و این باعث دلگرمی آنها میشود.
اصلاحطلبان در موارد کوتاهی دولت چه رویکردی باید داشته باشند؟ در دوراهی مردم و دولت کدام را انتخاب میکنند؟
مردم را انتخاب میکنند. ما باید هر جا که لازم است از دولت به صورت جدی انتقاد کنیم.