فکرشهر ـ همایون فقیه: چند سالی است که شخصی روحانی تحت عنوان حجت الاسلام «غفار عباسی» معروف به «استاد غفاری» در قم فعالیت های دینی و عرفانی می کند و جلسات اخلاقی و عرفانی دارد و خود را شاگرد آیت اله بهجت و آیت اله سعادت پرور معرفی می نماید که توانسته اند افراد زیادی را به مسیر پیمودن سیر و سلوک الی اله بکشاند و در طی سه چهار سال اخیر، محور جغرافیایی فعالیت های عرفانی وی و شاگردان ارشدش به سراسرکشور وسعت پیدا کرده است و توانسته هزاران مرید را به خود جذب کنند و در این بین، استان ما و خصوصا شهر برازجان از این فیض بی بهره نبوده است.
نگارنده مدتی در برخی جلسات ایشان و شاگردان ارشدش شرکت می نموده و منابعی که جهت مطالعه معرفی می کردند را بررسی کرده و سوالات و ابهامتی برایش پیش آمده و بعد از تحقیقات و بررسی ها متوجه شده است که ایشان، آن چیزی که می گویند، نیستند.
در این یادداشت قصد نقد برخی اعمال و رفتار این استاد اخلاق و عرفان را داریم؛ اما نکته خیلی مهم که شاید اگر بازگو نشود، حق الناس باشد و از دید مخالفین و موافقین ایشان کاملا پنهان مانده، اینست که برخی گفته های اخلاقی و رهنمودهای سیر سلوکی ایشان همچون خودسازی و تهذیب نفس، محاسبه و مراقبه، توسل به ائمه، انجام نمازشب، اخلاص داشتن، دوری از گناه و معصیت، همنشینی با افراد صالح، توسل ویژه به حضرت صدیقه طاهره وغیره، برگرفته از سخنان بزرگان فلسفه و عرفان و اخلاق و تالیفات آن بزرگواران است و این گفته ها مطمئنا خالی از اشتباه و شک است؛ اما نقد اساسی به اشتباه بودن جهت فکری ایشان در این قضیه است؛ پس برخی حرف های اخلاقی و عرفانی و دینی وی اشتباه نیست؛ چیزی که آسیب زای جامعه دینی و دل های پاک جوانان است، ضعف در جهت فکری است و برخی فرموده های وی، خود به خود باعث می شود آدمی شاید گناهی نکند یا احساس مثبت تری داشته باشد، اما به هیچ عنوان شخص را به مقصد نهایی و غایت کمال انسانی نخواهد رسانید و شاید در این بین، حالات و وهمیات پیش بیاید که سالک فکر کند اینان عنایتی از خداوند منان است، اما چنین نیست؛ چرا که تمیز دادن مشاهدات الهی و شیطانی همچون کشیدن موی سفید از ماست است که فقط با قوه عقل امکان پذیر است.
نقد علمی جناب غفاری از نظر فلسفه اسلامی و عرفان نظری که بیشترین اشکالات به جناب غفاری در این دو مورد است، موضوعی است مهم که نیاز به یادداشت مفصل دیگری دارد، لذا در اینجا، فقط به چند مورد از اشتباهات و تناقض های رفتاری وی اشاره می شود:
یکی از مهمترین عوامل اعتماد اولیه و سپس جذب شدن افراد به ایشان آن است که گفته میشود که ایشان از «شاگردان برجستۀ» آیتالهالعظمی بهجت و آیتاله سعادت پرور (پهلوانی) است. طبیعی است که بسیاری از افراد به صرف این گفته ایشان را باور کرده و در صدد تحقیق برنمیآیند، ولی حقیقت چیز دیگری است.
قبل از بررسی این حرف لازم است به این نکته کلیدی توجه کنیم که وقتی در مورد یک استاد اخلاق میگوییم که مثلا «شاگرد فلان عالم ربانی است»، مقصود این نیست که این شخص مدتی در درس او حاضر میشده و یا مثلا شاگرد درس فقه و اصول او بوده و یا در محفل وعظ و نماز جماعت او حضور می یافته، بلکه در فضای اخلاق و عرفان کسی را مثلا شاگرد آیتاله قاضی به شمار میآوریم که در مسیر سیر و سلوک، تحت تربیت ایشان قرار گرفته باشد. بنابراین ملازمت و همراهی با یک استاد بزرگ و یا حضور در درس و منبر او مجوزی برای به کار بستن عنوان «شاگرد» نیست و در فضای سیر و سلوک عرفانی، به چنین کسی شاگرد نمی گویند.
مثلا امروزه ما از مرحوم امام خمینی رحمة اله علیه بهعنوان شاگرد آیتاله شاهآبادی یاد میکنیم و این بدان معناست که امام خمینی رحمة اله علیه، مدتی زیر نظر ایشان، سلوک اخلاقی و عرفانی داشتهاند.
همانطورکه گفتیم در مورد آقای غفاری بیان میشود که «شاگرد برجسته آیتاله بهجت» بودهاند. آیا این ادعا واقعیت دارد؟
برای رسیدن به پاسخ این سؤال، راههای گوناگونی وجود دارد، ولی نزدیکترین و مقبولترین راه، مراجعه به کتاب «بدآیت السلوک» است.
این کتاب توسط آقای رحیم حسن زاده، یکی از شاگردان آقای غفاری تالیف شده و مطالعه آن سالهاست که به علاقهمندان و مریدان وی توصیه میشود و اساسا هدف از نگارش آن، اثبات استادِ اخلاق بودن آقای غفاری است.
در صفحه 352 تا 354 این کتاب، شرح حالی از آیتاله سعادت پرور ارائه شده و پیشینه تحصیلی و نحوه آشنایی ایشان با علامه طباطبایی و سیر و سلوک در محضر آن بزرگوار شرح داده شده است. در پایان این بخش از کتاب، مطلبی آمده که پاسخی روشن به سؤال ما است: «مرحوم آیتاله سعادت پرور پس از رحلت علامه تا حدود یک سال از پذیرش شاگرد امتناع کردند و میفرمودند: بعد از رحلت علامه فکر کردم وظیفۀ من چیست؟ آیا در امر معنویت با دوستان همت گمارم و جلسات را با ایشان ادامه دهم یا کار را رها کنم؟ تا مدتی از ارائۀ راهنماییهای استاد به دیگران امتناع نمودم و میگفتم: این منصب شایستۀ من نیست!»
مؤلف بدآیت السلوک ادامه میدهد:
«سر این استنکاف ادب شاگرد مستقیم و عظیمالشأن آیتاله سیدعلی آقا قاضی یعنی آیتالهالعظمی محمدتقی بهجت بود. آیتاله سعادت پرور پس از رحلت علامه طباطبایی تا یک سال مراجعان را به آیتالهالعظمی بهجت ارجاع میدادند، اما ایشان از قبول شاگرد سلوکی و پذیرش تربیت عرفانی سر باز زدند. پس از این ماجرا آیتاله سعادت پرور شاگرد میپذیرفتند و تربیت سلوکی مینمودند.»
حجت الاسلام غفاری می فرمایند که 25 سال ـ و بعدها گفتند 17 سال ـ شاگرد آیت اله العظمی بهجت بوده اند. ایشان متولد سال 1341 در شهر مراغه است و در سال 1366 وارد حوزه علمیه قم شده است. اگر فرض کنیم ایشان از بدو ورودشان به قم به درس خارج آیت اله بهجت رفته باشند (که این فرض تقریبا محال است که یک طلبه تازه وارد که هنوز الفبای علوم حوزوی را یاد نگرفته در درس خارج حوزه شرکت کند) با توجه این که آیت اله العظمی بهجت در سال 1388 فوت کرده اند، نهایتا ایشان 22 سال می توانسته در محضر آیت اله بهجت بوده باشند؛ و باز هم 3 سال اضافه می آید!
علاوه بر آن، با توجه به آنچه در این متن آمده، آیتاله بهجت شاگرد سلوکی نمی پذیرفتهاند؛ حال چگونه در مورد آقای غفاری ادعا میشود که شاگرد برجستۀ آیتاله بهجت بوده است؟!
ایشان همواره در سخنرانیهای خود از استاد آیت اله سعادت پرور بهعنوان استاد اخلاق و عرفان خود یاد میکند و در تمامی نوشتهها و عکسها و بنرها، بهعنوان شاگرد برجسته آیتاله بهجت و آیتاله سعادت پرور معرفی میشود.
خوب است مخاطبان عزیز بدانند که مرحوم آیتاله سعادت پرور از شاگردان برجسته مرحوم علامه طباطبایی بودند و پس از رحلت علامه، بیش از 20 سال سعی بسیاری در تربیت شاگردان اخلاقی و عرفانی به خرج دادند و در دامان ایشان شاگردان فراوانی تربیت شدند. ایشان در میان شاگردان خود برخی را بهعنوان مربی و دستگیر افراد نام میبردهاند.
تحقیقات نشان میدهد که نام حجت الاسلام غفاری در میان این جمع نبوده، بلکه ایشان صرفا از شاگردان عادی استاد سعادت پرور بوده اند.
با این وجود مشخص نیست که نویسنده کتاب بدآیت السلوک با استناد به چه مدرک و مستندی در پاورقی صفحه 356 این کتاب، آقای غفاری را از شاگردان صاحب اجازه استاد سعادت پرور به شمار آورده است.
نویسنده بدآیتالسلوک در این کتاب تلاش میکند بدون ذکر نام، به برخی از شاگردان استاد سعادت پرور که قصد داشته اند جلوی مدعیان شاگردی استاد سعادت پرور را بگیرند، کنایه زده و مخالفتهایی که از سوی آنها با آقای غفاری میشود را ناشی از دور شدن از اخلاق و سلوک جلوه دهد! اگر در مورد آقای عباسی (غفاری) صرفا ادعا میشد که مدتی شاگرد استاد سعادت پرور بوده اند، به ایشان هیچ اشکالی نیست و اشکال آن جایی است که در مورد او ادعا میشود که از شاگردان برجسته استاد است.
یکی از روش های آقای غفاری، اغراق گویی نسبت به برخی افراد است. این اغراق گویی ها، گاهی نسبت به برخی مریدان، شخصیت های سیاسی و اشخاصی است که از کم ترین میزان آشنایی با آنها برخوردار است. به عنوان نمونه در مهرماه 1396 که ایشان به استان ما و شهر برازجان و خورموج آمدند و بعد آن به شهر کازرون سفر کردند و در مسجدی سخنرانی کردند، در بخشی از سخنرانی خود درباره مدیر حوزه علمیه کازرون گفتند:
«بعضی از آقایون توی قم می گویند: بعد از آقای جوادی آملی مفسری بهتر از عزیز ما حاج آقای صحرایی نیست که حالا در خدمتشان هستیم!» (دقیقه 35 فایل صوتی سخرانی وی در کازرون ـ محرم 96)
این اغراق گویی حیرت آور در حالی صورت گرفت که بنا بر تحقیق جامع و دقیقی که انجام شد، مدیر حوزه علمیه کازرون علی رغم آن که شخصیت فاضل و محترم با علم و با اخلاقی است، اما هرگز در دانش تفسیر در آن جایگاهی که آقای غفاری اعلام کرد (یعنی دومین شخصیت تفسیری عالم تشیع)، نیستند و طی شنیده های ما، مدیر حوزه کازرون در دفاع از حق اساتید خود و دیگر بزرگان و صاحب نظران علم تفسیر در سطح کشور و اعتراض به این سخنان، جلسه را ترک کرده بودند. نکته جالب دیگر آن که ظاهرا آقای غفاری، مدیر حوزه کازرون را برای اولین بار در همین جلسه دیده است!
می دانیم که یکی از نعمت هایی که خدای متعال به برخی از بندگانش عنایت کرده، لطافت روحی است، لطافتی که موجب می شود انجام عبادات برای این افراد آسان و دلپذیر باشد و نیز تمایلات این افراد نسبت به حرکت در مسیر معنویت و سلوک اخلاقی بیشتر ظهور و بروز کند؛ اما نکته ای که در این بین باید مورد توجه باشد این است که لطافت نعمتی است که پرورش صحیح آن و قرار دادن آن در صراط مستقیم، تکلیفی است که خدای متعال بر دوش همه این افراد قرار داده است. جوانان طالب حق و صاحب لطافتی که در جریان مسائل اخلاقی و سیر سلوک الهی قرار می گیرند، باید به برخی از نکات توجه داشته باشند:
یک: خاصیت عالم دنیا این است که در آن حقیقت و مجاز و حق و باطل در هم تنیده شده است و هر حقیقتی می تواند در مقابلش باطلی وجود داشته باشد که حقیقت نما باشد. اگر این عالم، پیامبرانی دارد که رسالتشان هدایت مردم به سوی حقیقت است، مدعیان پیامبری نیز وجود داشته اند که بنایشان دکان داری و انحراف بخشیدن به مسیر حق بوده است، پس باید توجه داشته باشیم که با تمام توان از خدای متعال بخواهیم که در مسیر حق قرار بگیریم و از دام سراب هایی که ما را از جریان حق دور می کنند، رهایی یابیم.
دوم: عقل، گوهری است که کاشف از حقایق عالم است. به بیان استاد جوادی آملی، عقل نعمتی است که توانایی دارد در مقابل خدای متعال نیز احتجاج کند؛ در ذیل آیه 165سوره نساء که فرموده « لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اله حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ: خدا پیامبران را فرستاده است تا در قیامت حجّتی بعد از رسل نباشد»؛ یعنی قبل از رسل، عقل می توانست در مقابل خدای متعال حجّت داشته باشد... عقل گوهری است که در کنار رسول ظاهر قرار داده شده است و اهل بیت (ع) فرموده اند خدا دو حجت دارد: حجت ظاهر و حجت باطن؛ پس ملاک در تشخیص حق و باطل عقل است و بستن مسیر عقل در مسیر سیر و سلوک و اخلاق نیز خطری است که همه ما باید به آن توجه ویژه ای داشته باشیم. گرچه برخی از مدّعیان عرفان این مسیر را بسته اند و با توجیهاتی واهی باب عقل را در این مسیر مسدود کرده اند.
سوم: رجوع به استاد اخلاق و بهره مندی از هدایت های او مطلبی است که ریشه آن را می توان در منابع دینی پیدا کرد؛ آنجایی که در قران می فرماید: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ».
ادله عقلی رجوع به متخصص در اموری که انسان متخصص نیست نیز می تواند مویّدی بر این مطلب باشد. عرفان و سیر و سلوک نیز همچون دیگر امور نیاز به متخصصانی دارد؛ همان گونه که علوم دینی دیگر نیز نیاز به عالمانی وارسته دارد. در بحث استاد اخلاق سیره بزرگان و متشرعه نیز می تواند ما را یاری کند.
چهارم: راه تشخیص استاد اخلاق چیست؟
در پاسخ باید گفت اگر عقل خود را حاکم قرار دهیم، خواهیم یافت که انتخاب استاد اخلاق یک راه بیشتر ندارد. برای توضیح این مطلب باید عرض شود که فردی که دنبال استاد اخلاق است، یا خودش می تواند تشخیص دهد که فلان فرد صلاحیت استاد اخلاقی را دارد یا خیر؛ خوب اگر فردی توانایی شناخت تخصّص یک فرد و درک حالات روحی او را دارد و بعد از آن نیز قدرت تمیز حق از باطل را دارد در این صورت دیگر نیازی به استاد اخلاق ندارد.
اما گروه دوم چند راه در پیش رو دارند؛ یا این که بدون تحقیق فردی را انتخاب کنند؛ یا این که تحقیق کنند.
در صورت دوّم، یا مسیر درستی را برای تحقیق انتخاب می کنند یا این که مسیر درستی را انتخاب نمی کنند.
اگر که بدون تحقیق دستشان را به دست کسی بسپارند و مسیر پرخطر عرفان را طی کنند که در این صورت دو حالت وجود دارد؛ فرد مورد نظر در مسیر حق بوده و عنایت الهی شامل حال این فرد شده و به کمال می رسد که در این صورت دو مشکل وجود دارد. به خاطر عدم یقینی که انسان نسبت به انتخاب خود دارد، نخواهد توانست که در مسیر، رشد زیادی را داشته باشد؛ چون همه مسیر را با شک خواهد گذراند و دوّم این که در قیامت به خاطر این که از عقل خود استفاده نکرده است، مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.
اما اگر استاد مدّعی ای بیش نبود، علاوه بر این که فرد مدّتی از عمر خود را از دست داده و به احتمال زیاد آسیب های روحی را خواهد دید، ممکن است اصل این لطافت را از دست داده و دیگر میلی به این مسائل نداشته باشد. حالا اگر بخواهد تحقیق کند یا از خود استاد اخلاق است یا از افرادی است که می توانند استاد اخلاق را تشخیص دهند. راه اوّل که قابل اعتماد نیست، به دلیل نکته اوّل که ذکر شد و ممکن است که یک مدّعی خود را به عنوان استاد اخلاق معرّفی کند. راه دوّم مراجعه به افرادی است که می توان از ایشان تحقیق کرد. این افراد خودشان دو دسته اند: افرادی که در مسیر بودنشان مسلّم است و به تقوا و تسلط بر مبانی شهره هستند، امّا به دلائلی از پذیرش شاگرد معذور هستند که در این صورت انسان می تواند به راحتی اعتماد کند؛ مثلا اگر افرادی مانند علامه حسن زاده آملی، آیت اله جوادی آملی دامت برکاته یا بزرگانی از این دست فردی را تایید کنند، انسان می تواند به آنها اعتماد کند و اگر افرادی که از آنها تحقیق می کنیم، خودشان نیاز به معرّفی داشته باشند، در این صورت دور پیش خواهد آمد و انسان به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. بنابراین به نظر تنها راهی که برای شناخت استاد اخلاق می توان معرفّی کرد این است که بزرگانی که مورد مشهور به تقوا و مورد تایید هستند، فردی را معرّفی کنند. حالاسوالی که راجع به استاد غفاری مطرح است، این که «افرادی که به سمت ایشان رفته اند، چه حجتی را اتخاذ کرده اند؟»
از اعلام شک در مقام استادی ایشان در بعد از سفر حجشان و یا غیبت ناگهانی ایشان در سفر اربعین سال های گذشته هم بگذریم که مطلب مفصل نشود.
آقای غفاری در نقل قولی از استاد سعادت پرور میگویند:
«اگر گسی به زیارت حضرت امام خمینی برود گویا به زیارت اباعبداله الحسین میرود». وی از قول آیتاله سعادت پرور ادامه میدهد: خیلی از انبیا مانند حضرت ابراهیم باید بیایند و در محضر امام خمینی زانو بزنند!!! (کتاب سلوک عشق، ص 48)
آیا واقعا استاد سعادت پرور چنین اعتقادی داشتهاند؟ یا آنکه آقای غفاری از جانب خود چنین ادعایی را به ایشان نسبت میدهند؟
اگر کسی اندکی با قرآن و آیات پیرامون حضرت ابراهیم آشنا باشد، چنین ادعایی را در مورد پیامبری که صاحب مقام خلّت و امامت بوده، مطرح نمیکند.
در اینکه حضرت امام خمینی (ره) از مراتب معنوی فوقالعاده و والایی برخوردار بودهاند، شکی نیست؛ ولی آیا چنین اظهارات غلوآمیزی خدمت به حضرت امام و انقلاب است و یا تخریب و زمینهسازی برای طعن طاعنان؟!
بعد از این گفته، دفترتنظیم و نشر آثار آیت اله سعادت پرور(قدس سره) اطلاعیه صادر کردند:
«باسمه تعالی
درپی انتشار مطلبی از قول عالم ربانی حضرت آیت اله سعادت پرور (قدس سره) به این عنوان که «حضرت ابراهیم ها! بیایند و در محضر امام خمینی زانو بزنند...» به اطلاع می رساند:
ارادت بالای حضرت آیت اله سعادت پرور (ره) به حضرت امام خمینی (ره) به عنوان استاد و انسانی الهی که به بالاترین مراتب کمال انسانی رسیده و نیز به عنوان رهبر انقلاب اسلامی که باید حرفش را به جان و دل شنید و از هر امر و نهی ایشان اطاعت و برای رسیدن به اهدافش جانفشانی کرد از مجموعه مذاکرات شفاهی ایشان با دوستان و نیز از مکتوبات و مقدمه کتاب های ایشان پیداست، اما مقایسه ایشان با حضرت ابراهیم (علیه السلام)؛ اولا چنین مطلبی از معظم له شنیده نشده و استناد آن به ایشان نادرست و کذب محض است. ثانیا دأب ایشان با ورود در مسائل مبهم یا حرف های بی فایده و مبتنی بر ظن و گمان و حدسیات مخالف بود. در هر حال رعایت تقوی در نقل و استنادها لازم است.»
در کنار این ها، گاهی از برخی مریدان آقای غفاری میشنویم که علت اصلی که ایشان را به عنوان استاد سیر و سلوک انتخاب کردهاند، آن بوده که پس از حضور در جلسات او و انجام دستورالعملهایش، بهسرعت «حالات خوش معنوی» به دست آوردهاند و در اندک زمانی نزد آقای غفاری بهجاهایی رسیدهاند و شهوداتی داشته اند.
سؤال مهمی که مطرح میشود، این است که آیا این موضوع میتواند معیار درستی برای تشخیص استاد عرفان و سیر و سلوک باشد؟
پاسخ این سؤال را در رسالۀ سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، صفحه 168 میتوان یافت: «و اما استاد عام شناخته نمیشود مگر به مصاحبت او در خلأ و ملأ و معاشرت باطنیه و ملاحظۀ تمامیت ایمان جوارح و نفس او. و زینهار به ظهور خوارق عادات و بیان دقائق نکات و اظهار خفایای آفاقیه و حبایای انفسیه و تبدل بعضی حالات خود، به متابعت او فریفته نباید شد، چه اشراف بر خواطر و اطلاع بر دقائق و عبور بر ماء و نار و طیّ زمین و هوا و استحضار از آینده و امثال اینها در مرتبۀ مکاشفۀ روحیه حاصل میشود و از این مرتبه تا سرمنزل مقصود راه بینهایت است و بسی منازل و راحل است، و بسی راهروان این مرحله را طی کرده و از آن پس از راه افتاده به وادی دزدان و ابالسه داخل گشته و از این راه بسی کفار را اقتدار بر بسیاری از امور حاصل». براین اساس:
1- مشاهدۀ امور خارق العاده چون حرکت بر آب، طی الارض و...
2- غیبگویی
3- تغییر حالات درونی ما
4- آگاهی شخص مدعی از خطورات ذهنی ما
و... نمی تواند ملاک درستی برای انتخاب استاد باشد.
بزرگانی همچون علامه طباطبایی تصریح کردهاند که برای انتخاب استاد نمیتوان به مشاهدۀ خوارق عادات، غیبگویی و امثال این امور اکتفا کرد و آقای غفاری نیز همین مبنا را مورد تایید قرار داده و به نقل از رسالۀ لب اللباب تصریح می کند که انتخاب استاد سلوک نیازمند مصاحبت و همراهی در آشکار و نهان با استاد است. (به عنوان نمونه نگاه کنید به کتاب «سه گام سالک عاشق»، صفحه 83).
آنچه مایه تعجب و حیرت است آنکه ایشان با وجود تایید چنین مبنایی، به یکباره پای ملاک دیگری را برای انتخاب استاد به میان می کشد که کاملا بیضابطه و بی سابقه (حداقل بر اساس تحقیقات من) است!
«ما این را برای رفقا و جهت استقامت ورزیدن در مسیر معنوی و «انتخاب کردن استاد» می گوییم و تأکید می کنیم که یک «مؤید معنوی» داشته باشید» «ما همیشه می گوییم برای استقامت ورزی در تهذیب نفس و خودسازی، انسان باید یک «مؤید ملکوتی» داشته باشد. از آن طرف در خواب یا بیداری به او بفهمانند که باید پیش فلان استاد بروی...» (سه گام سالک عاشق، صفحات 84 و 85)
آقای غفاری که خود مدعی است که با همین روش و با خوابی که از امام صادق (ع) دیده است، آیت اله سعادت پرور (پهلوانی) را به عنوان استاد خود یافته است (شوق عشق، صفحه 68)؛ به کسانی که به ایشان مراجعه می کند، دستور می دهد که 40 روز زیارت آل یاسین بخوانند تا در خواب یا بیداری استاد حقیقی به آن ها معرفی شود. (سه گام سالک عاشق، صفحه 89)
در این باب سؤالاتی را ذکر میکنم و امیدوارم علاقمندان آقای عباسی (غفاری) برای آنها پاسخی منطقی بیابند:
1- آیا راهی که ایشان پیشنهاد میدهد با ملاکی که علامه طباطبایی مطرح کرده اند در تعارض نیست؟ اگر ملاک اصلی شناخت است پس به موید معنوی چه نیازی است و اگر موید معنوی راه حل است پس به شناخت چه نیازی داریم؟
2- آیا همه آنانی که امروز آقای عباسی (غفاری) را به عنوان استاد خود برگزیده اند در آشکار و نهان با ایشان همراهی داشته اند و بر اساس این همراهی وی را به عنوان استاد برگزیده اند؟
3- آیا راه پیشنهادی ایشان مصون از خطا و دخل و تصرف شیاطین است؟ آیا شیاطین امکان تصرف در قوه خیال و یا خواب افراد را ندارند؟ این مورد بسیار مهم است و افرادی که فلسفه و عرفان نظری و مراتب مجردات را می دانند جریانات خواب و قوه خیال را خوب درک می کنند.
4- اگر بر اساس این ملاک بخواهیم به حقانیت یک استاد پی ببریم، آیا می توان به باورمندان و گروندگان احمد الحسن الیمانی (از مدعیان دروغین) در عراق خرده گرفت و آنها را پویندگان مسیر باطل دانست؟! مگر آنها جز این میگویند که اگر در حقانیت احمدالحسن تردید دارید، برخی دستورالعملها را به مدت چهل روز انجام دهید تا در خواب حقانیت این شخص برای شما ثابت شود!! بدون شک علاقمندان آقای غفاری نخواهند پذیرفت که چنین مسیری را برای پی بردن به حقانیت مدعی یمانی پی بگیرند.
«وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مسوولا(سوره اسراء: آیه 36)»
ایشان در جلسه اخلاق عمومی در پنجشنبه، 12 مهر 97، سخنانی را گفتند که دسترسی به صوت آن برای همه امکان پذیر است. ایشان سخنانی در مورد مسوولین حوزه علمیه قم و شخص آیت اله اعرافی حفظه اله گفتند. وی سخنان خودش را انتقاد نامید اما تنها بخش کوچکی از این سخنرانی بیان اشکالات حوزه بود و سهم بیشتر به سیاه نمایی و ایراد تهمت به مسوولین گذشت؛ مثلا بدون ذکر نام! در چند جای این سخنان هم تهدید به افشاگری علیه مسوولین حوزه وجود دارد. قتل خودش توسط مخالفین و مسوولین حوزه یکی از بزرگ ترین اتهاماتی است که در این سخنرانی چند بار تکرار شده و از ابزارهای رسانه ایِ حجت الاسلام غفاری و مریدان ایشان برای ترور شخصیتی مخالفان است. همه این رفتارها با پوشش انقلابی گری، دفاع از نظام اسلامی و رهبری صورت می گیرند.
مروری بر سخنان (پنجشنبه 12 مهر) آقای غفاری:
1- اون آقا (آیت اله اعرافی) مصطفی العالمیة رو بیچاره کرد! حالا اومده اینجا، اینجا رو هم داره نابود می کنه. (دقیقه16)
2- خاک تو سر این مسوولین حوزه که نمی تونن مدیریت بکنن! (دقیقه27)
3- کارت به اینجا رسیده که یک نوری تو این حوزه روشن شده میخوای خاموشش کنی؟! از خدا و امام زمان علیه السلام هم خجالت نمی کشی؟ (دقیقه28) [منظورشان از نور روش شده در حوزه احتمالا خودشان است!]
4- این وضعیت خفتگی نمی دونم بدخوابی نمی دونم در این حوزه حاکم شده است. (دقیقه 29)
5- آی مدیریت حوزه!... تو چی کار کردی، کدوم برنامه رو دادی؟... این همه گرفتاری حوزه داره چسبیده به چی؟ (دقیقه30)
6- [مدیریت حوزه] شخصی می خواد که از دل حوزه بزرگ شده باشه، نه این که بره اون ور این ور بوده و یک دکترای کاذب هم گرفته باشه، از دل حوزه بیاد از اساتید دل حوزه باشه!... باشه درد حوزه رو بدونه! (دقیقه30)
7- [اشکالاتی که گفتند: جزوه گرایی طلاب، فقدان درس اخلاق، حضور و غیاب طلبه و...]
8- چه طور قبل از انقلاب این همه مجتهد و آیت اله واقعی داشتیم اما الآن نه... آیت اله های اصطلاحی که الآن درست شده هر متملق و چاپلوسی به مسوول بالادستش یه همچین عنوانی را می دهد. (دقیقه36)
جناب غفاری عزیز! اشکالات زیادی در مدیریت کشور، دانشگاه و حوزه وجود دارد. به نظر من یکی از بزرگ ترین اشکالات، تسامح در برخورد با مفسدینی چون شیخ جعفری تبار است! اگر حُکم اعدام جعفری تبار اجرا شده بود، شاهد خیلی گفته ها بر روی منبر مسجد منسوب به امام رضا علیه السلام نبودیم.
حوزه علمیه هم اشکالات دارد، از جمله آن، سکوت بلند مدت مقابل شماست که هیچ یک از علمای مطرح در هیچ زمینه علوم اسلامی جنابتان را تایید نکرده اند اما به خودتان جرات می دهید و بر روی منبر وعظ می روید، تفسیر قرآن و حدیث میگویید و ادعای رساندن بندگان خدا به خدا میکنید! ای کاش برخی همان جزوه ها را می خواندند و امتحان می دادند! مطمئنا برخی که روخوانی قرآنشان ضعیف است و در خواندن ادعیه و روایات مشکل دارند، با جزوه هم در امتحانات پذیرفته نمی شوند!
برخی اشتباه کردند! سکوت کردند و امثال جنابتان را رها کردند که حالا می فرمایید که نورِ قم هستید! مگر شهر مقدس قم تاریک بوده است که با افاضات جنابتان روشن شود؟! مگر درس اخلاق فقط به گریه و انابه بر موهومات است؟! دروس اخلاقی بزرگانی چون شیخ جعفر ناصری، مصباح یزدی، جوادی آملی، فروغی، بخشی، مویدی، ممدوحی، وزیری، مجاهدی، عابدینی وغیره هیچ است و فقط حضرتعالی نورید؟!
ما مردم اشکال داریم! که اجازه می دهیم برخی منبر رسول خدا صلی اله علیه و آله و سلم را اشغال کنند! برخی بر روی زخم های کهنه ما نمک می پاشند و با نام انقلاب و عدالت تنها در فکر برخی موضوعات خود هستند! کمی هم جنابتان از امام زمان علیه السلام عذرخواهی کنید که به عالم و آدم اشکال می گیرید، همه را گناهکار می دانید، به همه توهین و لعنت می فرستید، اما خودتان را استاد سلوک و مرتبط با امام زمان علیه السلام می دانید و مقام سلمان رضوان اله علیه را در مقابل خودتان هیچ می دانید و فکر می کنید از حضرت ابراهیم علیه السلام در توحید جلوترید و تمامی مقامات پیامبر صلی اله علیه و آله و سلم را دارید!
همچنین، آقای غفاری، «شک در استاد» را به عنوان «شایعترین شک سلوکی» معرفی کرده و آن را «از مهم ترین حربههای شیطان لعین» میداند. (سهگام سالک عاشق: صفحه 108).
ناظر به این ادعا سؤالاتی به نظر میرسد:
چرا«شک در استاد»از نظر حجت الاسلام غفاری تا این حد اهمیت دارد و موجب سقوط سالک میشود!؟
اگر سالک حق ندارد در استاد شک کند، یعنی باید همیشه استاد را در مقام معصوم و خطاناپذیر تصور کند و هیچ احتمال اشتباهی را در او راه ندهد؟!
آیا در تعالیم اهل بیت علیهم السلام و آثار علما و عرفا در مورد چنین شکی سخن گفته شده و آن را موجب سقوط دانستهاند؟
اگر تئوریزه کردن این گونه اعتقادات در میان طرفداران، مریدپروری نیست، پس چیست؟
آقای غفاری در مراسم استقبال سفر حج خود در فرودگاه فرمودند که پیام مهمی را برای علاقمندان خود آورده اند و در اولین جلسه درس اخلاقشان آن را بیان خواهند نمود. علاقمندان و مریدان بسیار منتظر بودند که بشنوند پیام مهم استاد چیست. وی در اولین جلسه درس خود این گونه بیان داشتند که این سفر (سفر حج) هیچ خاصیتی برای من نداشت‼ نکته دیگر این که از شخص مجهول الهویه ای نقل قول کرد که امام زمان علیه السلام از جمع دوستان آقای عباسی (غفاری) اظهار رضایت کرده اند.
در مورد بی خاصیت بودن سفر حج و زیارت مکه و مدینه حرفی برای گفتن ندارم و خوانندگان گرامی خودشان با مطالعه قضاوت کنند.
اما در مورد ادعای دوم می توان گفت، این دست ادعاها در میان دکان داران معنوی فراوان گفته و شنیده می شود. ایجاد دلگرمی کاذب و توهمات دروغین از شیوه های رایج مدعیان معنویت و عرفان است. طبق نقل آقای رحیم حسنزاده در کتاب بدآیه السلوک، (صفحه ۴٠٢) یکی از شاگردان مرحوم استاد سعادت پرور در دوران حضور خود در جبهه، سیر ملکوتیاش را بهطور کامل طی میکند، بهگونهای که تمام درهای ملکوت و جبروت و سرّ برایش باز میشود و هیچچیز از عالم غیب برایش پنهان نمیماند. به همین دلیل ایشان وقتی خدمت استاد سعادت پرور میرسد باور این موضوع برای استاد سخت بوده است! پس از خواندن این متن و مواجهه با این ادعا سؤالاتی به نظرم رسید:
با توجه به این ادعا که تمام (دقت کنید «تمام»!) عالم غیب بر ایشان کشف شده، آیا بین این شخص و مثلا پیامبر اکرم صلی اله علیه وآله و سلم تفاوتی وجود دارد؟ اگر تفاوتی وجود دارد در چیست؟
آقای رحیم حسن زاده، نویسنده کتاب بدآیه السلوک، یکی از شاگردان آقای غفاری است. حجت الاسلام غفاری مکرراً تذکر می دهند که بدون استاد و خضر راه نمیتوان به سیر و سلوک پرداخت و خودسری و عدم رجوع به استاد، علاوه بر اتلاف عمر و نابود کردن سرمایههای وجودی، احتمال شقاوت ابدی را نیز به دنبال دارد. (سه گام سالک عاشق، صص64-66) (حتی شاگرد ارشد ایشان یعنی جناب حجت الاسلام شهادتی در همین مسجد حضرت فاطمه زهرا شهر خودمان ـ برازجان ـ در ماه رمضانی بالای منبر موضوع سخنرانی وی تفسیر انفسی داستان قرآنی حضرت موسی و حضرت خضر و اهمیت استاد داشتن در مسیر سلوک بود)
آقای غفاری بدون هیچ استادی و صرفا با آشنایی با کتاب لقاءاله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، تمام درهای ملکوت را به روی خود گشوده است و به تمام عالم غیب احاطه یافته است! آیا این دو اظهار نظر با هم در تعارض نیست؟
اگر میتوان با مطالعه رسالۀ لقاءاله به مراتب عالی عرفانی دست یافت، چه نیازی به استاد سلوک داریم؟ از طرفی اگر عدم رجوع به استاد اتلاف عمر و نابود کردن سرمایههای وجودی است و شخص را در معرض شقاوت ابدی قرار میدهد، آقای غفاری چگونه بدون استاد سیر و سلوک کرده است؟
توهین، لعن و... به مسوولان و مدیران یا اشتباه تلفظ کردن آیات قرانی و احادیث و حتی اشتباه نام بردن از کتب روایی از دیگر اشتباهات ایشان است، اشتباهاتی که خیلی مورد نقد بزرگان است.
اگر بخواهیم از مقامات فلاسفه اسلامی و عرفای اسلامی و عرفان نظری دفاع کنیم، در مقابل این رفتارهای فکری اشتباه جناب غفاری خود به ساعت ها و یادداشت های فراوان نیازمند است که خارج از حوصله این نوشتار است، یک سری انتقادات و اشتباهات دیگری نیز وجود دارد که نگارنده این نوشتار به دلیل اطمینان کامل نداشتن و اتمام نشدن تحقیقات و مطالعاتش از بیان آن معذور است تا موقع مناسب آن، اما چند سوال از شاگردان و مریدان حاج آقا غفاری در مورد القاب ایشان:
۱. تالیفات فقهی ایشان کدامند؟
۲. اجازه اجتهاد از چه کسانی دارند؟ (جهت اطلاق لقب والای آیت اله)
۳. چرا شاگردان معروف مرحوم پهلوانی (سعادتپرور) بالاجماع ایشان را قبول ندارند؟ (آیات و حجج اسلام فروغی، مویدی، تحریری و حتی خواهرزاده های معظم له)
۴. ایشان را با لفظ «شاگرد برجسته» به مرحوم آیتاله العظمی بهجت منتسب می کنند؛ بفرمایند این برجستگی از چه حیث است و چه دلیلی بر آن دارند؟!
۵. برخی چون جناب صدرالساداتی (روحانی فعال اینستاگرام) از درس ایشان به معروف ترین درس اخلاق قم یاد کرده بودند در صورتی که درس آیات عظام مصباح، جوادی، خرازی و در درجه پایین تر آقایان فروغی، تحریری، احدی، مرحوم شاه آبادی (اخیرا فوت شدند)، فقیهی و... نمود بیشتری دارد و البته شهرتش ذاتی است نه رسانه ای و حاشیه سازی.
۶. سبک ایشان مدام اصرار و تشویق به کشف شهود است که آن هم طی زمان کوتاهی برای سالک رخ می دهد(به اقرار شاگردانشان)؛ حال سوال این است که آیا هدف از عرفان و حتی راه جذب(جذبه) این است؟
۷. چرا بیشتر منتسبین ایشان در سراسر کشور به اسم ارزش های انقلاب بیشتر به بدنام کردن انقلاب مشغولند و به جای مبارزه معقول به کارهای رسانه ای و عامه پسند و حاشیه ای می پردازند؟
به راستی چرا برخی کمر بر انحراف جریانات مقدس مانند حق طلبی، عدالت خواهی، مبارزه با اشرافی گری و اکنون عرفان بسته اند؟!
از پندارهای خود امام گونه ای ایشان و مریدان هم بگذریم.
بیان کمیت و کیفیت فلسفه و عرفان اسلامی از نظر بزرگان معرفت و عرفای راستین همچون حضرت امام خمینی(ره)، رهبر معظم انقلاب، مرحوم آقای قاضی، مرحوم علامه طباطبایی، علامه حسن زاده ی آملی و جوادی آملی وغیره و اینکه چگونه فرقه ها شستشوی مغزی می دهند، نیز خود نیاز به نوشتار دیگری دارد که ان شاااله در آینده به دو موضوع خواهیم پرداخت.
وقتتون بخیر
اگه بهتر تحقیق می کردین به این مطالب کذب نمی رسیدین!
تمامی اشکالاتی که گرفتین جواب مستدل و علمی دارن و بقیه اونها هم شایعاتی بیش نیستن که در حین تحقیق بهشون برخورد کردین که توسط مقدس نماها و برخی به اصطلاح خودشان دلسوزان اسلام پخش میشن.
برید از خدا بترسید و این مطلب کذب رو پاک کنید و به این شایعات دامن نزنید...
چون ندیدندحقیقت ره افسانه زدند
کشف و کرامات دست یابی به علوم غریبه وخرق عادت لزوما نشان ازتهذیب نفس نیست!
خلاصه داستان به درک ناقص و علیل من این است(با دوستان مروت با دشمنان مدارا)
شهید آوینی ؛بعضی امام شهید شده را بیشتر از امام زنده دوست دارند زیرا آن گونه که می خواهند امام شهید را تحریف می کنند عرفا هم این گونه اند
شخص جناب امام جمعه محترم حاجاقاي مصلح و رياست محترم حوزه علميه١٤معصوم برازجان حاجاقاي جوكار درجلسات حضور پيدا كردن و مخالفتي هم نداشتند
وستان معتكف ميتونن اعلام كنن ك در مراسم اعتكاف كدام روحاني يا حلقه معرفت شيواتر از همه و داراي مخاطبان بيشتري بود
جناب فقيه نه تنها در سراي اخرت بلكه در همين دنيا تاوان سختي خواهيد داد بخاطر نشر اين مطالب
افرادي بزرگتر و گردن كلفتتر از شما درشهر و دلسوزتر از شما هستند ك پيگير اين مساله هستند وحقانيت راه و مسير را ديده اند
درهرصورت بعنوان برادر كوچكتر شما ميگويم ان الله يحب التوابين...
ميشه بفرماييد اينمطالب رو طي چه روشي تحقيق كرديد و بهش رسيديد؟و چه مدت طول كشيده؟؟؟
يا شايد هم كپي از سايتهاي ديگه باشه...؟؟؟؟
تحقیقی دربارش نکرده بودم من
احسنت
جناب فقیه جنابعالی قلمی بسیار زیبا و صریح و بدون تملق دارید
با تشکر از برادر فقیه بابت تحقیق مهم و روشنگرشون..متاسفانه بعضی از جوانان اونقد درگیر ایشون شدن که حاضرنیستن هیچ جوره زیربار برن و قبول کنن بحث نفوذ و کج راهه رو ....التماس بصیرت
واقعا چنین جریاناتی خطرناک است
متاسفام برا جناب محمد زاده ك هيچ نظارتي نميكنه
ادرس تك تك مطالبتون رو براتون بفرستم ك از كدوم سايتو صفحه كپي كردي اقاي فقيه؟؟؟
منصور حلاج را چرا به چوبه دار آویختند؟
تو که ناخوانده ای علم سماوات تو که نابرده ای ره در خرابات
تو که سود و زیان خود ندانی به یاران کی رسی هیهات هیهات
ما لهم به علم الا اتباع الظن / کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه
و کلام آخر: اینو بدون که اگه حضرت موسی علی نبینا واله و علیه السلام هم باشی به افعال اولیا الهی احاطه نخواهی یافت
امیدوارم خداوند شما را مصداق آیه شریفه ( والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ) قرار دهد
خواب دیدن که هیچ،خود استاد غفاری بارها در جلسات فرمودند چشم برزخی رو قورباغه ها هم دارند
ایکی از تهمت ها که با استاد زده میشه همین مزخرفاتی هست که بیان داشتین
هنر استاد این هست که خیلی از افرادی که اصلا اهل نماز و عبادت نبودند بعضا دوچار معاصی کبیره بودند رو نماز شب خوان کرده اتفاقا در جلسات استاد همش حرف خداست کشف و کرامات و خواب رو ایشان پست از خون حیض زنان می دانند ولی متاسفانه مغرضان تمام تلاش های ایشان را وارونه جلوه می دهند خدا از شما نگذرد که معلوم نیست از جبهه منفاقان البانی هستی اصلاح طلب غرب گرا و یا...
شما که می فرمایید استاد سیر و سلوک باید فقه و اصول و... را بلد باشد به شما عرض می کنم که علامه طباطبایی در رساله لب اللباب می فرماید اجتهاد شرط استاد سیر و سلوک نیست بلکه همین مقدار که استاد سیر و سلوک احکام شرعی مبتلا به خود را بداند که به آن عمل کند کفایت می کند.