فکرشهر: «منطقهای که از آن صحبت میکنیم، میتواند بهشت گردشگری ایران باشد و هیچ جای نقص و محرومیتی نداشته باشد. مثلثی که از «سرباز»، «خلیجگواتر» و «گِلافشان» در غرب چابهار تشکیل میشود، فرصتی بینظیر است؛ فرصتی که امروز گرفتار کمبرخورداری است؛ از بیآبی گرفته تا بسیاری نقصهای دیگر...»
به گزارش فکرشهر، روزنامه اعتماد نوشت: «جادهای که به زیستگاه گاندوها ختم میشود، درست مثل جاده چالوس پرپیچ و خم و کوهستانی است. جادهای باریک است و رودخانه «سرباز» تا به منطقه «باهوکلات» برسد در میان کوهها میخرامد. خیلی دورتر از آن است که جلوی چشم باشد و داشتهها و نداشتههایش دیده یا لمس شود ولی هم دریا دارد، هم ساحل و هم ویلا. با همه ویژگیهای جغرافیایی خدادادی اما از دست ما دور افتاده است. هم خوب است و هم بد. خوب است چون هنوز بکر است و از دستاندازیهای بساز و بفروشها و زمینخواران در امان مانده، بد است چون ما عادت بدی داریم و برای همین میگویند: «از دل برود، هر آن که از دیده برفت...»
منطقهای که از آن صحبت میکنیم، میتواند بهشت گردشگری ایران باشد و هیچ جای نقص و محرومیتی نداشته باشد. مثلثی که از «سرباز»، «خلیج گواتر» و «گِلافشان» در غرب چابهار تشکیل میشود، فرصتی بینظیر است؛ فرصتی که امروز گرفتار کمبرخورداری است؛ از بیآبی گرفته تا بسیاری نقصهای دیگر. زیستگاه یک گونه نادر که بر خلاف گونههای دیگر حیات وحش در ایران، به لطف فرهنگ مردمان بلوچ و احترام به آب هنوز زنده است. دیدنش بسیار هیجانانگیز است و زندگیاش فرصتی گردشگری - پژوهشی است که میتواند مقصد بسیاری از زیستشناسان و علاقهمندان به طبیعت باشد. در وصف این زیستگاه منحصر به فرد که در نهایت به جنگلهای حرا و خلیج گواتر و کوههای مینیاتوری ختم میشود، کم نگفتهاند اما مشکل همان دوری است. چگونه میتوان در عصر تکنولوژی و ارتباطات این فاصله دور را شکست؟ موضوعی که مدتهاست مطرح میشود ولی کسی به آن نمیاندیشد.
پیشنهادی برگرفته از تجربه دیگران در توسعه گردشگری. سالها ترکها به پروازهای اروپایی به مقصد ترکیه یارانه پرداخت کردند. به این شکل که بلیت سفر به ترکیه بسیار ارزان درمیآمد و دولت ترکیه میدانست مسافری که به ترکیه بیاید و در هتل اقامت کند و در رستورانهای شهر غذا بخورد یا از بازارهای ترکیه خرید کند بخواهد یا نخواهد به درآمد ناخالص کشور کمک کرده است. الان سفر به زیستگاه گاندوها با وجود جاذبههای بکر و طبیعی بسیار گران است. دورترین مقصد از تهران است و گرانترین بلیت هواپیما را دارد. گاه حتی سفرهای خارجی برای ایرانیها ارزانتر درمیآید تا به چابهار بروند و در آنجا اقامت کنند و بعد از چند روز بازگردند. حال تصور کنید دولت در یک دوره ۱۰ ساله به شرکتهای هواپیمایی یارانه بدهد و بهای هر صندلی به مقصد چابهار یا ایرانشهر را (یکی در جنوب منطقه و دیگری در شمال مثلث موصوف این یادداشت) به حداقل ممکن برساند. اگر دولت به شرکتهای هواپیمایی یارانه بدهد، درآمد حاصل از ورود هر گردشگری که به چابهار برود از طریق اقامت، تردد، صرف غذای محلی در رستورانها و مواردی از این دست خواهناخواه به توسعه منطقه کمک میکند. درآمد چابهار وقتی افزایش پیدا کند سرمایهگذاری هم در آن افزایش پیدا میکند. این کار فقط با تخصیص یارانه به بلیت هواپیما به مقصد چابهار ممکن است و تحولی عجیب رقم میزند. مثلا اگر قرار شود هر بلیت هواپیما به چابهار کمی ارزانتر از قیمت فعلی برای مسافر تمام شود او در آنجا بسیار بیشتر از آن چه دولت فکرش را بکند به توسعه منطقه کمک میکند و نیازی نیست از محلهایی نظیر صندوق توسعه ملی یا درآمدهای ارزی برای توسعه آنجا هزینه شود، پس توسعه آنجا خیلی نزدیک است اگر دولتمردان ما بخواهند و اگر «ما» بخواهیم.»