فکرشهر: ماجرا به دوران باستان برمیگردد؛ به سالهای فرمانروایی شاپور دوم و جنگهای طولانی و خونین او با رومیها. درگیریهای تازه با هجوم رومیها به سوی تیسفون، پایتخت غربی دولت ساسانی آغاز شد و حداقل در اوایل کار، برتری از هر حیث با مهاجمان بود.
به گزارش فکرشهر، روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: «امپراتورشان ژولین که ۳۲ سال بیشتر نداشت و به سبب ترک دین مسیحیت و سختگیری به مومنان عیسوی، «ژولین مرتد» (پیمانشکن) خوانده میشد آنان را در این لشکرکشی همراهی و فرماندهی میکرد. یک شاهزاده ساسانی به نام هرمزد و یک شاهزاده ارمنی به نام ارشک هم همراهش بودند که قرار بود بعد از غلبه بر شاپور، یکی در ایران و دیگری در ارمنستان به تخت بنشیند و به نمایندگی از امپراتور بر شرق حکومت کند.
طبق سنت رومیها، پیشروی شهر به شهر و همراه با چپاول و ویرانگری بود و در چند ناحیه حوالی فرات، نهفقط مردم عادی که حتی حیوانات اهلی را هم کشتند و پشت سر خود ویرانهای آغشته به خون باقی گذاشتند. خود ژولین به سربازان اجازه داده بود معابد را غارت و تخریب کنند؛ هرچه میخواهند به زور به غنیمت بردارند و کوچکترین مقاومتها را هم با قساوت و کشتار درهم بشکنند. کلاوس شیپمان در مبانی تاریخ ساسانیان درست مینویسد که «این لشکرکشی از نظر ستمگری، غارت و ویرانی، آن هم به حدی غیر قابل پیشبینی ممتاز بود.» اما هر چه جلوتر آمدند، پیشروی هم برایشان دشوارتر و کندتر شد. شاپور که خودش شخصا برای مواجهه با دشمن به میدان آمده بود به همان شیوهای متوسل شد که اشکانیان در جنگ به کار میگرفتند. قدم به قدم عقب نشست، مهاجمان را به دنبال خود به داخل خاک ایران کشید و به قول تورج دریایی «بعد از اجرای کامل سیاست زمین سوخته» راه پیشروی و عقبنشینی آنان را بست.
ژولین خیلی دیر به خطای بدی که مرتکب شده بود پی برد و مثل جانور نگونبختی که در تله افتاده باشد، برای نجات خود بیش از اندازه تقلا کرد. سربازانش نافرمان شدند و سرکردگان سپاه او هم -که بیشترشان مزدورهای گوتی بودند - از پذیرش شکست و تسلیم به شاهنشاه ایران سخن گفتند. اما ژولین که از این تمرد و سستی خشمگین بود، به ادامه نبرد و کوشش برای عقبنشینی اصرار داشت. سپاه به اکراه به دستور او تمکین کرد و عقبنشینی زیر حملات پیاپی سپاه ایران ادامه یافت. یکی از این درگیریها در چنین روزهایی از ژوئن ۳۶۳ میلادی، در نواحی جنوبی سامرا روی داد و در آن شمار زیادی از سربازان رومی کشته شدند و چند دسته از مزدوران گوتی گریختند. خود ژولین هم که دیگر چاره دیگری نداشت به صحنه درگیری شتافت و فریادزنان آنهایی را که باقی مانده بودند به ایستادگی و ادامه نبرد تهییج کرد. در همین حین یکی از سواران ایرانی از راه رسید، از فاصلهای نه چندان نزدیک زوبینی به سوی ژولین پرت کرد و او را به خاک انداخت. کار یکسره شد و جنگ به پایان رسید. ژولین مرتد که از پا درآمد، همه آنهایی که در میدان باقی مانده بودند گریختند.
رومیها هنگام فرار هم تلفات زیادی دادند و با جان خودشان بهای تجاوز به قلمرو شاهنشاهی ساسانی را پرداختند. بازماندگان سپاه یکی را از میان خودشان به فرماندهی و امپراتوری برگزیدند و او با پذیرش همه شرطهای شاپور، رسما اعلام شکست کرد.»