فکرشهر ـ نرگس محمدزاده فرد: این گزارش می تواند اشکال مختلفی داشته باشد؛ دین و مذهب و خدا و پیغمبر؛ اجر و ثواب و دنیا و عقبی؛ جامعه و فرهنگ و حتی محیط زیست؛ می توان کادر درمان را کشید وسط و خط مقدم مبارزه با کرونا؛ و گفت این شاید خط آخر مبارزه باشد؛ اما این همه هست و هیچ کدام نیست؛ فرقی نمی کند که باشی و چه کرده باشی؛ بالاخره گذرت به اینجا می رسد؛ به سنگی که رویش دراز می کشی و چه کار سختی دارد او که تو را آماده سفر آخرت می کند؛ به خصوص در این روزها که «کووید 19» دنیا را در خود بلعیده است.
می خواهم از سختی کار در آرامستان بشنوم و غسالی در این شرایط کرونایی، ولی همه کم حرفند و به جز مدیر آرامستان و روحانی آرامستان که مسوولیت غسالی را هم به عهده گرفته، دیگران آرام نشسته اند و در پاسخ به سوالات به گفتن کلمه و یا در نهایت جمله ای بسنده می کنند و گاهی هم مسوول آرامستان است که به کمکشان می آید و جملات و خاطره ها را تکمیل می کند. از مشکلاتشان می گویند؛ نیروی شرکتی بودن و نداشتن امنیت شغلی و برخورد گاه خیلی زننده مردم. از این که کرونا هم وضعیت را بدتر تر و کار را سخت تر کرده. برای گفت و گو با غسالان رفتیم و فرصتی شد تا به دیگر مسایل آرامستان برازجان هم نیم نگاهی بیندازیم.
مهدی رهنما ـ مدیر و مسوول آرامستان برازجان
مهدی رهنما، متولد 1357 است و از سال 1383 به عنوان پرسنل شهرداری برازجان شروع به کار کرده. وی، از اواخر سال 1396، مسوولیت آرامستان برازجان را عهده دار شده و می گوید حضورش در این مسوولیت، به اصرار و تاکید موکد شهردار بوده است. از سختی های کار همکارانش می گوید و شرایطی که این روزها با آن دست به گریبانند و شرایط قبلی و کنونی آرامستان؛ و نگرانی و دغدغه و مسوولیت پذیری در کلام و نگاهش پیداست:
سال 96 بود که آقای شهردار از من خواستند و تاکید موکد داشتند که باید بروید و وضعیت آرامستان برازجان را سرو سامان دهید. آن زمان آرامستان برازجان دچار حواشی زیادی شده بود؛ خرید و فروش زمین یکی از این حواشی بود. در حالی که کل زمین این آرامستان وقفی است و بیش از 60 سال است که واقفینی برای باقیات الصالحات خودشان زمین را وقف کرده اند و هیچ پولی بابت زمین نباید از مردم گرفته شود؛ ولی متاسفانه زمین ها خرید و فروش می شد و هر کسی که پولش بیشتر بود، جا و مکانی که به او می دادند قطعا بهتر بود؛ همچنین، دستگاه پوز در آرامستان نبود و دستی پول می گرفتند و هر نرخی که خودشان می خواستند و از هر کس یک مبلغی می گرفتند آن هم در شرایطی که شخص داغدار است و در آن شرایط، هر کاری بخواهید، می کند. آخر سال 96 بود که مسوولیت را پذیرفتم و در این میان شیطنت ها و اذیت هایی هم شد چون برخی ذی نفع بودند و برای منافع خودشان حتی به حریم خصوصی همکاران ما وارد می شدند که البته بعدا همه شان محکوم شدند؛ هم در دادگاه و هم در فضای عمومی و اذهان عمومی.
آرامستان برازجان هنوز ظرفیت دارد
از 10 سال پیش می گفتند آرامستان برازجان فقط تا پایان سال جا دارد ولی الان من به جرات می گویم که جا هست؛ حتی با وجود میت های کرونایی؛ معمولا ماهی 20 تا 30 میت کرونایی در آرامستان برازجان دفن می کنیم. همانطور که گفتم قبلا زمین ها را فروخته بودند و الان برای مردم هم روشن شده که قضیه کلاهبرداری بوده و الان فضا هست و با توجه به شرایط، حداقل تا چند سال آینده جا برای دفن میت ها داریم. برای رفع این معضل، چند کار انجام دادیم؛ از اوایل که آمدیم بحث طبقاتی کار کردن را جا انداختیم و این موضوعی است که در دیگر نقاط کشور دارد کار می شود. در بهشت زهرای تهران حتی میت ها تا 5 طبقه هم دفن شده اند. در فضایی که قرار است یک میت دفن شود، 5 میت دفن می شود. ما این کار را انجام دادیم و در برازجان با دو طبقه شروع کردیم و الان سه طبقه هم داریم. این باعث می شود فضا بیشتر شود. راه دیگر این بود که روی میت هایی که چند ده سال پیش فوت کرده اند، میتی دیگر دفن کرد اما با شرایط شرعی و آن چه که مراجع گفته اند. تا سنگ لحد میت قبلی می روند و خاک برداری می کنند؛ سنگ لحد را دست نمی زنند و نبش قبر نمی شود. خط قرمز ما نبش قبر است و اگر ببینیم دارد تخطی می شود، برخورد می کنیم. در قدیم قبرها را عمیق حفر می کردند و برای این کار باید حداقل 30 سال از دفن میت گذشته باشد؛ مابین قبور هم خیلی جا هست و اگر فضا باشد باید طبقاتی کار شود. مسوولین هم فهمیده اند که جا هست.
قبلا آرامستان برازجان حتی روحانی هم نداشت
قبل از این که مجموعه ما این جا مستقر شود، آرامستان برازجان روحانی نداشت؛ مهم ترین نکته در مراسم غسل و تدفین و تشییع که اعمال مذهبی است، در آرامستان مسوول مشخصی نداشت و روحانی مستقر نبود. مجموعه ما که آمد، از همان ابتدا روحانی هم مستقر شد و بر اعمال غسل و تدفین نظارت می کرد. تمام اعمال را بر اساس نظر مراجع و پیگیری استفتائات ایشان انجام می دهیم تا مدیون نباشیم نسبت به کسی که تنها چیزی که از دنیا می برد، یک تکه پارچه و کفن است. از این لحاظ، این نکته بسیار مهمی است که در دوره مدیریتی من و همکارانم انجام شده. از لحاظ فضای فیزیکی که انجام شده، محل استراحت غسالان، فضای موجود، مجموعه زمین نماز، تابلوی نماز، نوسازی غسالخانه، سرویس های بهداشتی و محیط، در دوره استقرار این گروه در آرامستان انجام شده و خود من عقیده دارم که شهر برازجان، جایگاهش خیلی بالاتر از این هاست و باید از این که هست، راحت تر به مردم خدمات دهد و کسی که داغی بر دل دارد، دچار مشکلات نشود؛ گاهی در دوره های قبلی این اتفاق می افتاده و لیستی به صاحبان عزا می داند که بروید کفن بخرید، کافور بخرید، سدر، پنبه، دستکش، لیف، تاید، وسایل ضد عفونی و...؛ ولی همه این ها را در دوره مدیریتی این مجموعه ای که هست، ما تهیه کرده ایم. به ویژه در این دوره کرونایی؛ دیگر صاحب عزا مجبور نیست برود دنبال لباس گان و لباس ایزوله و... بگردد یا دستکش، ماسک و آهک و...؛ همه این ها را ما تهیه کرده ایم و در اختیار صاحب عزا قرار می دهیم با نرخ زیر نرخ بازار؛ چون عمده خرید می کنیم بالطبع به نفع صاحب عزا است و... البته این شرایط را از قبل از کرونا فراهم کرده بودیم.
از آخر سال 96 که آمدیم، شروع کردیم و ماه به ماه و روز به روز مشکلات و اتفاقاتی که برای صاحبان عزا می افتاد را پیگیری می کردیم؛ حتی مسایلی که وظیفه ما نبود؛ که صاحب عزا خدایی نکرده مشکلی برایش به وجود نیاید تا رسیدیم به پایان سال 98 و دوره کرونا.
تمام میت های کرونایی دشتستان در برازجان غسل داده می شوند
کرونا که اتفاق افتاد، همکاران ما زحماتشان مضاعف شد. اواخر سال 98 بود که اولین میت کرونایی استان بوشهر به برازجان آمد و چون نه ما، نه شهرستان و نه استان، تجربه ای در این زمینه نداشت، با امکاناتی که داشتیم کار را انجام دادیم و جلو بردیم.
در ادامه کار، فشار مضاعفی ایجاد شد و تغسیل میت های کرونایی کل شهرستان به ما داده شد. بخش نامه کردند که تمام میت های کرونایی که در این مدت در بیمارستان شهیید گنجی و یا حتی در خانه فوت شده اند، باید در غسالخانه برازجان غسل داده شوند و می شوند؛ حتی اگر خارجی بودند ولی در بیمارستان شهید گنجی فوت شدند؛ و این کار را چند برابر کرد و تعدادی از همکاران ما در این مدت به کرونا مبتلا شدند و ما هم خودمان و هم خانواده هایمان به تبع، درگیر این مساله هستیم.
همه فوتی های شهرستان برای غسل به برازجان می آید و بعضی از بخش ها و شهرهای شهرستان هم غسال خانه شان فعال نیست و جور این بخش ها را هم آرامستان برازجان می کشد. حتی ممکن است برخی شهرها غسالخانه داشته باشند ولی غسال نداشته باشند. از «آباد» و «بنداروز» تا «آب پخش» که خودش هم غسال خانه دارد و «درودگاه »و «زیارت» و بخش «ارم» و...؛ حتی میت های غیر کرونایی هم می آیند این جا؛ بعضی از شهرهای ما اصلا سردخانه ندارند؛ خارج از ایام کرونایی هم میت ها را می آورند و در این ایام چند برابر شده. غسال ندارند یا غسالخانه ندارند و یا حتی سردخانه ندارند.
شهر برازجان تنها یک سردخانه دارد
شهر برازجان تنها یک سردخانه دارد که آن هم خصوصی است و ظرفیتش هم محدود است و کشویی هم نیست، بلکه کانکسی 3 در 4 است. میت های شهرستان به این جا می آیند؛ به ویژه اگر میت های حوادث مثل تصادف و سوختگی و پرت شدن از کوه و... باشند که نیاز به سردخانه باشد. ما به شهرداری پیشنهاد داده ایم که سردخانه ای کشویی با توجه به شهر برازجان و گستردگی کار برای آرامستان ایجاد شود. سال 97 پیشنهاد دادیم ولی هنوز اجرایی نشده.
ملاکمان در غسل و کفن، مرجع تقلید است
درباره نحوه تغسل و تدفین میت های کرونایی می پرسم و مسوول آرامستان این گونه پاسخ می دهد:
ما ملاکمان مرجع تقلید است. اوایل می گفتند اصلا بدون غسل و کفن با کاور بیندازید در قبر و آهک و...؛ ولی الان ما فتوای رهبری و دیگر مراجع تقلید را استفتا می گیریم و همین جوری کار انجام نمی شود. می گویند باید غسل داده شود. اگر لباس یا تجهیزات هم ندارید با هواپیما برایتان می فرستیم تا بیاید. خود دفتر رهبری این را گفتند. ولی ما از میت اول، این کار را می کردیم. همکاران تجهیزات نداشتند و ما پلاستیک زباله بزرگ را به عنوان لباس گان و تجهیزات استفاده می کردیم و غسل و دفن میت کرونایی را با احترام و انجام تمام آیین ها انجام می دادیم.
گلایه از برخی مصوبات و شبکه بهداشت و درمان
میت را می آورند؛ روی سنگ، می شستند و روی دوش می گذاشتند و می بردند بیرون؛ صاحبان عزا می رفتند دور میت می بوسیدنش و بعد بهداشت زنگ می زد و می گفت میت کرونا داشته! یا میت دفن می شد و دو روز بعد زنگ می زدند و می گفتند میت کرونا داشته، به خاطر همین موضوع ، دو سه نفر از پرسنل ما مبتلا به کرونا شدند و...
شده که همکاران ما در حین کار حالشان بد شده؛ هم خانم ها و هم برخی آقایان؛ در شدت گرما و حجم کار غش کرده اند. اوایل علاوه بر تغسیلی که انجام می شد، حمل میت تا سر مزار و دفنش هم با مجموعه ما بود وهیچ کسی نزدیک نمی شد و بعد هم شبکه بهداشت عکس های ما را به نام خودش منتشر می کرد و می گفت ما انجام داده ایم؛ در حالی که حتی حضور هم نداشتند.
شهرداری در ضدعفونی و گندزدایی شهر کار بسیار بزرگی در ایام کرونا انجام داد و هر ارگان دیگری هم ضدعفونی انجام داد، موادش را شهرداری می داد؛ الان میت ها طبق شیوه نامه ای که گفته شده غسل و کفن می شوند و لازم است بهداشت هم به وظایف خودش عمل کند.
بعضی ها فکر می کنند «آهک» مصیبت عظما است
برای دفن میت ها، حتی میت های غیر کرونایی، این روزها حتما از آهک استفاده می شود. بعضی ها فکر می کنند «آهک» مصیبت عظما است و حتی برخی صاحبان عزا با ما درگیر می شوند ولی آهک چیز بد و عجیبی نیست. آهک فقط برای این است که جلوی آلودگی آب های سطحی و زیرزمینی گرفته شود؛ چون میتی که دفن می شود، شیرابه بدنش بعد از چند سال به زمین نفوذ می کند و می خواهند این شیرابه وقتی به آب ها می رسد، ضد عفونی شده باشد. ما بعد از این اتفاق برای میت های عادی هم آهک می ریزیم و الان برای میت های عادی هم همین پروتکل های بهداشتی رعایت می شود؛ فقط این که عمق قبر میت های کرونایی طبق دستورالعمل، عمیق تر و حدود دو متر است.
کار تمام وقت غسالان
آرامستان برازجان به جز مدیرش، 2 غسال مرد، 2 غسال زن و دو نفر هم نیروی متصدی کارهای اداری و یک نفر پاکبان دارد که تمام وقت در آرامستان حضور دارد.
مهدی رهنما در این باره می گوید:
مرگ هیچ گاه خبر نمی کند و هر لحظه ممکن است اتفاق بیفتد، وقتی اتفاق بیفتد، در هر لحظه ای، نیاز به سردخانه است؛ اولین اقدام بعد از فوت، بردن میت به سردخانه است و جایی که میت تعفن نکند. همکاران ما هر روز، از صبح تا اذان مغرب این جا هستند؛ بدون تعطیلی؛ چه روزهای جمعه، چه روزهای عید و تعطیل، شهادت، قتل و...؛ حتی خانم های غسال که هر روزه اینجا هستند. شاید یک نفر ساعت 4 عصر فوت کند و یا در تعطیلی رسمی و نیاز است که همکاران ما باشند.
البته پنج شنبه ها برای شهر برازجان تشییع انجام نمی شود؛ ولی از قبل مشخص می شود که میت قرار است کجا دفن شود و جانمایی انجام می شود؛ اگر نیاز به آمبولانس باشد و یا دیگر امور، از روز قبل توسط خانواده میت و مجموعه متصدیان آرامستان انجام می شود. این کار تعطیلی ندارد.
تفاوت شمار میت ها در قبل و بعد از کرونا
از تفاوت شمار میت ها در قبل و بعد از کرونا می پرسم و او می گوید:
الان نسبت به قبل از کرونا کار ما هم بیشتر شده. قبل از کرونا ماهیانه، 60 تا 70 میت داشتیم و الان بیش از 100میت شده است. مثلا دیروز 6 غسل داشتیم، 4 نفر برای خود برازجان و دو نفر هم برای روستاهای اطرف بود.
قبل از دوران کرونایی، غسالان افتخاری ـ هم آقا و هم خانم ـ بودند که در غسل و کفن کمک می کردند ولی الان دیگر کسی نمی آید. حاج آقا گروهی را تشکیل داده بود به نام گروه غسالان افتخاری که برای این که بیایند کمک کنند، نوبت می گرفتند ولی خب فضای کرونایی که شد، دیگر خودشان نمی آیند و ما هم از آن ها در دفتر شهردار در جلسه ای ویژه تقدیر کردیم. افرادی هم هستند که با این که سنشان بالاست، کمک می کنند که میت صحیح دفن شود.
شرکتی بودن، یکی از مشکلات غسالان برازجان
از سختی کار غسالان می پرسم و مسوول آرامستان جواب می دهد:
متاسفانه یکی از مشکلاتی که همکاران ما دارند، همین است؛ در این جمعی که همکاران من نشسته اند، فقط من پرسنل رسمی هستم و بقیه همکاران قراردادی و حتی کارتی (شرکتی) هستند؛ فقط نیروی خدمات شهری ما، قرادادی است و دیگر همکاران کارتی هستند؛ خیلی ما این موضوع را تکرار کرده ایم و پیگیری هم کرده ایم که کار همکاران درست شود و حداقل قراردادی شوند، ولی به جایی نرسیده. فکر کنید همکاران از ساعت 7 صبح تا 7 بعد از ظهر اینجا باشند و ماده 17 شاملشان نشود و حتی اضافه کاری نداشته باشند! این مشکلی است که همکاران ما دارند؛ نمی توانند کنار خانوده شان باشد و شرایط سخت بیماری هم که گریبان جامعه را گرفته و ما در راس این شرایط قرار گرفته ایم. مشکل این است که همکاران ما کارگر روزمزد هستند و کارتی و قرارداشان منعقد نشده؛ یعنی اگر فردا بگویند فلانی نیاید، او نباید بیاید و اخراج شده محسوب می شود.
می گویم «یعنی بیمه هم نیستند؟» و پاسخ می دهد:
الان هستند. پیگیری کرده ایم و الان همکاران همه بیمه هستند. طوری کار را پیش برده ام که بعد از من هم هر کسی مسوول بود، امور را به همین شکل پیش ببرد و پیگیر کار همکارانمان باشد.
البته جا دارد یک تشکر ویژه کنم از حوزه معاونت اجرایی مان ـ آقای مهندس جامعی ـ که انصافا همه جوره از ما حمایت کردند و پای کار بودند. در ابتدای کار که آمدیم، واژه هایی که مرسوم بود را تغییر دادیم؛ برای احترام بیشتر به همکارانمان و این جایگاه؛ مثلا کلمه «مرده شور» را دیگر اصلا استفاده نمی کنیم و می گوییم «غسال» که اصل کار است؛ به همکاران حفارمان نمی گوییم «قبرکن» بلکه می گوییم حفاران قبر و همین طور واژه آرامستان را جایگزین قبرستان کرده ایم و آن را جا انداخته ایم.
او اضافه می کند:
تمام عمری که انسان سپری می کند تا همین سنگ غسالخانه است و خودش می ماند و اعمالش. آدم خیلی هم که خوب باشد نهایتا تا سه نسل بعدش یادش می کنند و بعد خودش می ماند و خودش. این را برای خودم همیشه گوشزد می کنم که تلنگری برایم باشد.
حجت الاسلام یاسین کشاورز ـ روحانی و غسال آرامستان برازجان
حجت الاسلام یاسین کشاورز، 29 ساله است و کارش در آرامستان برازجان را از اسفندماه 1396 آغاز کرده؛ ابتدا برای خواندن یک نماز آمده، روحانی ثابت آرامستان شده و حالا غسال هم هست. می گوید حتی خانواده ام از این موضوع و غسال بودنم خبر ندارند و هنوز به کسی نگفته ام و خوب است که حالا رسانه ای شود تا باری از دوشم برداشته شود. او هم مشکل اصلی غسالان و کادر آرامستان را نداشتن امنیت شغلی می داند و درباره برخی خرافات که هنگام دفن میت دیده، توضیح می دهد:
هم روحانی آرامستان هستم و هم غسال
آقای رهنما از سازمان تبایغات درخواست کرد؛ ما برای قرائت یک نماز آمدیم؛ حاج مهدی گفتند می مانی اینجا؟ منم گفتم می مانم و ماندم و حالا هم روحانی آرامستان هستم و هم غسال. اگر خیلی شلوغ باشد زنگ می زنیم نمازخوان بیاید کمکمان؛ چون ما کار غسل و کفن را انجام می دهیم و دیگر توان و وقت نداریم.
اوایل تنها غسال بودم ولی از همان اول که آمدم، درخواست می دادیم و آقای رهنما پیگیری می کردند که برایمان کمک غسال بفرستند، ولی نمی فرستادند تا پارسال که آقای حسن زاده را فرستادند و چند وقت پیش هم گفتند که الان اوضاع کرونا کم تر شده، آقای حسن زاده برگردد سر کار قبلش!! و خوشبختانه معاونت مخالفت کرد.
هر میت را با توجه به شرایط بدنی اش غسل می دهیم
از غسل دادن میت ها می پرسم و این که آیا فرقی هم در نوع غسل دادن ها هست؟ پاسخ می دهد:
شرایط بدنی میت را می بینیم که قابلیت غسل دارد یا نه! اگر ببینیم موقع جابجایی متلاشی می شود و یا آب برای جسد ضرر دارد و نمی توان آب استفاده کرد، تیمم می کنیم؛ تیمم بدل از غسل می نهیم؛ سه تیمم به جای سدر و کافور و آب خالص. بوده که مثلا میت 15 روز در خانه اش بوده و وقتی رسیده که بدنش متعفن و کرم زده بوده و نمی شد غسل داد و...؛ میت های دیگری هم بوده که حتی نمی شده تیمم داد و ممکن است بیماری منتقل کنند و یا مواردی دیگر که تیمم هم نشده؛ شرایط میت ها فرق می کند. و یا موراد تصادفی که بدجوری به ویژه در بخش سر آسیب دیده اند که با آب کر غسل می دهیم.
می پرسم «غسل دادن کدام نوع میت سخت تر است؟» و می گوید:
تعفنی از همه بدتر ست؛ تصادفی هم اذیت می کند و سوختگی هم سخت است. داشته ایم که سوختگی صد در صد بوده و غسلش داده ایم.
از گذاشتن دمپایی و نعل اسب تا مرغ و تخم مرغ در قبر و آب ریخته شده بر میت
آقای کشاورز از خرافات هنگام دفن میت ها هم می گوید و چیزهایی که دیده و برای مبارزه به آن خرافات حتی با صاحبان عزا درگیر شده:
در این چند مدتی که حضور داشتم، چیزهایی دیدم که تعجب می کردم. برای دفن میت کارهایی می کردند که برایم سوال شده بود و می رفتم سوال می کردم از قدیمی ها و آن ها هم می گفتند بله وجود دارد و وقتی بیشتر بررسی و سوال می کردم می دیدم این ها همه خرافات است که وجود دارد.
مثلا موقع دفن میت، یک تخم مرغ با خودشان می آوردند و نعل اسب و یک لنگه دمپایی و می گذاشتند در قبر. من اوایل فکر می کردم این دمپایی برای عبور میت از پل صراط است که پای میت نسوزد و...؛ ولی سوال ایجاد می شد که چرا یک لنگه است؟!! وقتی پرسیدم گفتند ما این را می گذاریم که بعدش مرده نکِشد! و کسی از آن خانواده نمیرد. گفتم دمپایی کاری می کند که مرده نکِشد!!
تخم مرغ می گذاشتند برای روشنایی قبر! گفتم خب اعمال انسان قبر را روشن می کند نه تخم مرغ. اگر این است خب سیم کشی کنید و لامپ بگذارید! و خیلی چیزهای دیگر. نعل اسب هم همان حکم دمپایی را داشت یا ران مرغ پخته شده؛ نان و خرما و...؛ و یا مثلا می گویند موقع ریختن خاک، بیل را برعکس بگذارید زمین تا نفر بعدی بردارد و اگر این کار را نکنید؛ مرده می کشد. ما به شدت با این خرافات برخورد می کنیم.
می گویم یا تلقین میت را باید بخوانم و یا این خرافات شما!
تخم مرغ را می شکستم و دمپایی را هم با خودم می بردم. صد در صد هم درگیر می شدیم با صاحب عزا.
ما کاری که کردیم این بود که قبل از نماز همه این خرافات را می گفتیم و مستحبات را هم می گفتیم؛ هر کدام را 30 ثانیه توضیح می دادم. همه را توضیح می دهی که این ها خرافات است. یک روز یکی از صاحبان عزا که اهل کازرون بود گفت خود شما آخوندها به ما این را گفته اید! من هم گفتم مگر خود ما نگفته ایم؛ حالا من آخوند می گویم خرافات است و نباید انجام شود. می گفتند پدران ما می گفته اند و انجام می دادند، من هم برایشان مصداق آیه قران می آوردم که مشرکان هم به پیامبر می گفتند پدران ما این چنین بوده اند و...؛ مثلا می گویند اگر زنی رحمت خدا رفت، بر شوهرش نامحرم می شود! گفتیم این چه حرفی است؟ اگر چنین چیزی صحت دارد پس چرا حضرت زهرا (س) را امیرالمومنین (ع) غسل داد؟ شما می فهمید یا حضرت؟ و یا دفن مرغ زنده و نپخته در قبر کنار میت. یا قضیه چله و بریدن چله.
آب میت خیلی رواج داشت و می ریختند روی کمر کسی که مثلا «چله اش ببرد»! الان که فضا کرونایی است؛ دیگر آب مرده نمی خواهند و آن روز یکی آمده می گوید به جای آب مرده، یک تکه از کفن مرده به من بدهید! گفتن یعنی آن آب مرده ای که قبلا مردم را بچه دار می کرد الان دیگر نمی کند!؟ این طوری در کار خدا دخالت می کنید.
نگاه مردم و جامعه به غسالان
از دیدگاه مردم می پرسم و نگاه جامعه به غسالان و حاج آقا کشاورز این گونه توضیح می دهد:
الان دیدگاه ها به غسالان بدتر از قبل هم شده؛ قبلا بد بود و الان بدتر شده؛ هر جا می رویم از ما فاصله می گیرند. تا همین الان حتی خانواده ام هم نمی دانند که من غسال هستم. البته بهتر است که الان رسانه ای شود تا من آزاد شوم و باری از دوشم برداشته شود. من این موضوع را مخفی می کردم.
یک جایی بود که پسر همکارمان، می خواست برود سر کار؛ طرف تا فهمید که مادرش غسال است، گفت نمی خواهمش. با ما تماس گرفت و گفت که ایشان نیاید سر کار؛ خودش مشکل ندارد ولی مادرش غسال است و این روزها هم کرونا مطرح است و کار ایشان منتفی شد.
وقتی به کرونا مبتلا شدیم دیگران خیلی بد واکنش نشان دادند. من وقتی مبتلا شدم، بهداشت به جای این که به من خبر بدهد، به معاون شهردار خبر داد؛ معاون شهردار به آرامستان خبر داد و کلی سر و صدا بلند شد. ابتلای من آن اوایل بود که کم تر کسی مبتلا شده بود و مثل الان نبود که در هر خانه ای حداقل یکی کرونایی شده است؛ خبر کرونای من را با واسطه رساندند و قوم و خویش زنگ می زدند و الان هم حتی مردم از ما فاصله می گیرند. با آقای حسن زاده رفته بودیم مغازه؛ مغازه دار بیرونمان کرد و این فقط به خاطر کارمان بود که بیرونمان کردند و آن هم کاری که شرکتی و کارتی است و هر وقت بخواهند می توانند اصلا از این کار بیرونمان کنند.
امنیت شغلی نداریم
الان دغدغه ما همین است؛ در این شرایط و سختی کار، روزی چندین نفر را غسل می دهیم ولی امنیت شغلی نداریم؛ ممکن است فردا بگویند بفرمایید بیرون و دیگر نیایید! روحیه ما برای همین پایین است. حتی ضد عفونی و گندزدایی غسالخانه را هم خودمان انجام می دهیم. ما به آقای فرماندار و اعضای شورا هم گفتیم که لوح تقدیر و خسته نباشید سر جای خودش و تنها خسته نباشیدی که می توانید به ما بگویید این است که ما را قراردادی کنید که این دغدغه را نداشته باشیم. ما که کلاس کاری نداریم، روحانی هستم؛ چند سال درس خوانده ام و مدرکی گرفته ام و وقتی می پرسند چکاره ای، می گویم غسال! غسال در عموم مردم وجه قشنگی ندارد؛ من چون هم غسل می دهم و هم نماز میت می خوانم، چهره ام شناخته شده است و حتی اگر نگویم غسال هستم هم برخی مردم مرا می شناسند و وقتی مرا می بینند، از من فاصله می گیرند. شاید هم حق دارند به خصوص الان که وضعیت کرونا است و می ترسند کرونا بگیرند؛ تنها دغدغه ما همین بحث قرارداد است و دو بار هم این موضوع را به آقای فرماندار گفته ایم.
من بعد از سه سال بیمه شدم. بعد هم انداختند گردن خودمان که شما کجا بوده اید که نگفته اید بیمه اتان کنیم؟ وقتی بحث تبدیل وضعیت را پیگیری می کنیم هم می گویند «باشه، باشه». ما هم پیگیری می کنیم ولی...
یداله جمال نیا ـ متصدی آرامستان
یداله جمال نیا، 35 ساله است. 6 سال است در شهرداری برازجان مشغول است؛ قبلا در فضای سبز و سازمان پارک ها بوده و دو سال است که به آرامستان آمده. او هم دغدغه ای مشابه دیگر همکارانش دارد و موضوع امنیت شغلی را مطرح می کند و این که گفته می شود مسوولیت موضوع با استانداری است. جمال نیا معتقد است در برازجان به میت کرونایی خیلی احترام می گذارند:
در برازجان به میت کرونایی احترام می گذارند. خود من لباس می پوشم و می روم میت را دفن می کنم؛ حتی در روستاها و «خشت» {در استان فارس}. دیده ام در کازرون میت را با کاور و بدون غسل می گذارند داخل قبر، بدون سنگ لحد و با بیل مکانیکی خاک می ریزند. مادر شهیدی بود که من گفتم با احترام دفنشان کنیم.
اوایل من خودم حتی آمبولانس را ضدعفونی می کردم
البته دو سه باری بیشتر نرفته ام برای غسل ولی اوایل که کارم را شروع کردم و می خواستم غسل دهم، فکر می کردم وقتی می خواهم میت را غسل دهم و به او دست بزنم، می گوید نکن! وقتی همکاران کرونا گرفته بودند، خیلی سرمان شلوغ شده بود. شبکه بهداشت گفت برایتان غسال جهادی می فرستیم ولی هیچ غسال جهادی نیامد در حالی که به ما گفتند جهادی می آید کمک. اوایل من خودم حتی آمبولانس را ضدعفونی می کردم.
گوشه ای از مشکلات در اوضاع کرونایی
او از سختی های کار متصدیان آرامستان هم می گوید:
در جلسه ای مصوب کرده بودند که برای جلوگیری از تشییع های شلوغ، نیروی انتظامی و نیروهای مردمی وسط می آیند ولی ما هیچ نیرویی ندیدیم؛ گاهی از صاحبان عزایی که میت کرونایی داشتند، کارت شناسایی می گرفتیم که تشییع جنازه شلوغ نشود و بعد چه بر سر ما می آوردند برای گرفتن کارتشان و در این میان، آدم بد قضایا ما شده بودیم!
در بین همه این قضایا، مشکل شرکتی و کارتی بودن ما هم هست. شهرداری می گوید کارگران کارتی دست ما نیست و دست شوراست، شورا هم می گوید استانداری و امور شهری مسوول این قضیه است و امور شهری استانداری هم می گوید وزارت کشور مسوول است و می گویند قانون می گوید اضافه کاری شامل کسانی که پرسنل کارتی هستند، نمی شود.
هادی حسن زاده ـ کمک غسال
هادی حسن زده متولد 1363 است. قبلا در بخش خدمات شهری شهرداری بوده و یک سال است که به عنوان کمک غسال، به آرامستان برازجان آمده است و او هم می گوید که خانواده اش از غسال بودنش اطلاع ندارند و برای رضای خدا اینجا مانده است:
اولین باری که آمدم و اولین میتی که غسل دادم، میتی بود که بدنش متعفن شده بود و کرم زده بود. خیلی سخت بود.
خانواده ام تا حدودی از شغل من اطلاع دارند؛ می دانند آرامستان هستم ولی الان که رسانه ای شود دیگر اشکالی ندارد، چون من برای رضای خدا هم اینجا هستم؛ هر چند حقوق می گیرم ولی رضای خدا را هم مد نظر دارم.
برخوردهای زننده برخی از مردم با غسالان
قبلا به دوستانم سر می زدم ولی الان دیگر نه؛ بعد از آمدن کرونا، بعضی از دوستان خیلی رک به من گفتند دیگر به دیدنمان نیا و من هم گفتم چشم! برای سلامت شما من دیگر نمی آیم دیدنتان. چند روز پیش هم که با حاج آقا جایی رفتیم، طوری به ما گفت بروید بیرون که به دلمان اثر کرد. بدجوری دلمان شکست که این طوری جلوی مردم به ما گفت برو بیرون... برو بیرون وایسا... شما «مرده شورید». دلمان شکست ولی خدا راضی باشد.
قزنطینه در چادر
{چشمانش پر از اشک می شود} سه سال بود که خواهرم را ندیده بودم؛ از نورآباد آمده بود و من نتوانستم بروم دیدنش. خودم هم یک پسر مریض دارم؛ بیماری خاص دارد و هر دو هفته باید بستری شود و من در این مدت همراهش به بیمارستان نرفته ام و با دختر بزرگم می فرستمش بیمارستان. وقتی هم مبتلا به کرونا شدم؛ در گرما و دل تابستان در حیاط چادر زده بودم و در چادر دو هفته قرنطینه ام را گذراندم.
یک خاطره
خانمی استخوان گاو آورده بود و می خواست در قبر دفن کند و می گفت برای بیمار است! که شفا پیدا کند! گفتم این چه حرفی است؟ مگر استخوان گاو شفا می دهد؟ اگر بله بگو کجا به تو گفته اند تا من هم بروم برای پسرم نسخه بنویسند. {می خندد}.
فاطمه حاجیانی ـ غسال
فاطمه حاجیانی، باسابقه ترین عضو کادر کنونی آرامستان برازجان است. 18 سال حضور پر فراز و نشیب به عنوان غسال، او را که متولد 1350، زنی مسن تر نشان می دهد. می گوید هر روز از صبح تا غروب در آرامستان است و هر چند سال ها از حضورش در این جا گذشته، ولی هنوز هم روحیه اش تحت تاثیر شغلش است و معتقد چیزی نیست که بتوان به آن عادت کرد:
خواهرم اینجا کار می کرد. همکارشان خانم مشیری بازنشسته شدند؛ خواهرم گفت بیا کنارم، گفتم می ترسم، نمی توانم بیایم؛ خواهرم گفت ترس ندارد؛ تو حالا بیا ببینیم چه می شود؟! من رفتم. اولین میتی که غسل دادم، زن جوانی از اهالی کازرون بود که تصادف کرده بود و از ناحیه سر آسیب دیده بود؛ وقتی دیدمش وحشت کردم؛ ولی به هر حال... توکل کردم و ادامه دادم... تا یک ماه همین طور شب ها خواب وحشتناک می دیدم؛ ترس و وحشت داشتم ولی همین طور ادامه دادم.
تاثیر شغل بر سلامت
اعضای خانوده مشکلی با این شغلم ندارند ولی بر سلامت جسم و روحمان تاثیر داشته. رگ سیاتیکم درد می کند، کمرم، پایم؛ دارو هم نمی توانم بخورم، تمام بدنم پر از مواد شیمیایی است که در طول روز با آن ها سرو کار دارم.علاوه بر کمر و دست و پا و...، روی اعصابمان هم خیلی تاثیر داشته؛ در جمع و محل کار که هستیم، روحیه مان خیلی بهتر است ولی خانه که می رویم، اعصابمان در هم می ریزد و... چیزی نیست که آدم به آن عادت کند؛ همیشه سخت است. روی روحیه آدم اثر می گذارد.
اینجاست که مهدی رهنما ـ مسوول آرامستان ـ به کمکش می آید:
قبل از کرونا شرایط عادی تر بود؛ خود صاحب عزا، فرزند و فرزندان یا بستگانشان خواهان حضور بودند ولی دردوران کرونا این اتفاق نمی افتد. غسالان وقتی تنها بودند با کمک صاحبان عزا غسل را انجام می داند ولی الان نه؛ علاوه بر آن، غسالان با ماده ای سر وکار دارند به نام «کافور»؛ از لحاظ طبع، طبع بسیار سردی دارد؛ یکی از عواقب این ماده این است که روی نسل انسان تاثیر می گذارد؛ وقتی یک نفر برای 18 سال کارش با کافور باشد و میت تعفنی و...، خودتان حساب کنید با چه داستان و وضعیتی سر و کار دارد.
دید مردم
بعضی ها می پرسند شما کارتان سخت است، نمی ترسید؟ بعضی ها می ترسند و بعضی ها هم می گویند اوضاع کرونا است؛ مراقب باشید. بعضی وقت ها تاکسی و ماشین هم برایمان نمی ایستد؛ به خصوص وقتی ما را می شناسند.
یک خاطره
اوایل مثلا اگر میت زنی داشتیم که سه بار ازدواج کرده بود، می گفتند باید سه بار غسلش دهید چون سه بار شوهر کرده!! {می خندد} جدی می گفتند این موضوع را.
معصومه شفیعی ـ غسال
معصومه شفیعی می گوید 60 ساله است و 10 سال است به عنوان غسال در آرامستان برازجان حضور دارد. هر روز از آب پخش به اینجا می آید و با این که بیش تر از سنش نشان می دهد و داغ فرزند دیده ولی مهربانی را می توان حتی از زیر ماسک، از لبخند نگاهش خواند:
خانم حاجیانی خودش تنها بود؛ درخواست داد و من هم آمدم. برادرم خیلی اصرار کرد و مخالفت کرد و گفت غسالی کار خوبی نیست. فردا کمر درد و پادرد می گیری؛ ولی من آمدم و الان همان چیزی شده که برادرم گفت. کمردرد و پادرد و...{می خندد}.
میت می آید سنگین است؛ ما دو نفر می خواهیم جابجایش کنیم و فشار روی کمرمان می آید؛ فشار روی پایمان می آید روی گردن و شانه و...
بعضی مردم ما را می بینند، فرار می کنند
سری تکان می دهد و در پاسخ به سوالم درباره دیدگاه مردم می گوید:
بعضی مردم ما را می بینند، فرار می کنند.
وقتی از خاطراتش می پرسم و یک سخن پایانی، می گوید چیزی نیست جز «آرزوی سلامتی همه» و این بار هم مسوول آرامستان است که سوالم را پاسخ می دهد:
خانم شفیعی جوان از دست داده است؛ گاهی مراسم یک جوان است و فایز و نوحه وعزاداری و گریه و زاری و بوده و بارها شده که خانم شفیعی حالش بد شده و غش کرده است.
مصطفی جمالی ـ متصدی آرامستان
مصطفی جمالی، 17 سال است در شهرداری حضور دارد؛ قبلا در بخش خدمات بوده و 4 ماه است که در بخش آرامستان حضور دارد. می گوید:
مبتلا به کرونا که شدم، 23 روز قرنطینه بودم؛ بچه هایم برایم غذا می آوردند و با پا به در می زدند و می گفتند غذا آورده ایم و مثل «فرفره» فرار می کردند.
اکبر مژده بخش ـ کارگر خدمات شهری، بخش نظافتچی آرامستان
اکبر مژده بخش، 42 ساله است و 17 سال سابقه کار در شهرداری دارد. بیش از دو سال است که به عنوان کارگر خدمات شهری در بخش نظافتچی آرامستان مشغول به کار شده است.
در پاسخ به سوالم درباره برخورد مردم و خانوده و اطرافیان در قبل و بعد کرونا، می گوید:
بیشتر می گویند احتیاط کن و مراقب باش. همکارانم زنگ می زنند و می گویند در اتاق بقیه پرسنل آرامستان هم نرو! حتی آنجا آب هم نخور. البته خودم هم مبتلا شدم. خانواده ام و حتی خانواده پدری ام هم از وقتی کرونا آمده می گویند از این بخش برو یک بخش دیگر.
دیدگاه به مرگ
برای سوال آخرم، از دیدگاهشان درباره مرگ می پرسم و این که این شغل چه تغییری در نگاهشان ایجاد کرده. ساکت هستند و به هم نگاه می کنند و این روحانی آرامستان است که به نمایندگی از دیگران پاسخ می دهد؛ پاسخی که سکوت یا تایید دیگران را هم به همراه داد:
شاید قبلا ماهی یا دو ماهی یک تشییع جنازه شرکت می کردیم. وقتی می رفتیم خانه به فکر فرو می رفتیم ومرگ را خیلی سخت می دیدیم ولی الان در شرایطی قرار گرفته ایم که با مرگ کنار آمده ایم. راحت تر شده برایمان؛ ترس نداریم که به عنوان یک مشغله برایمان باشد. ان شااله که سرنوشت همه ما با شهدا محشور شود.
دلیل کم حرف زدن غسال ها هم به این دلیله که هم نشینی با خفتگان روی اونا هم تاثیر گذاشته. به قول شاعر کز مرده برون نیاید آواز