فکرشهر: «اسم اسبابکشی همین طوری هم تن آدم را میلرزاند چه برسد به این که در دوران کرونا هم باشد و آدم مجبور شود در کنار دیگر مشقتها، حواسش به ماسک و ضد عفونی کردنش هم باشد. کرونا یک بار دیگر است که به بارهای خانه به دوشی اضافه شده است.»
به گزارش فکرشهر، روزنامه ایران نوشت: «برای کسی که دنبال خانه میگردد، هیچ زمانی مناسب نیست، دیگر چه برسد به اوج پاندمی. سحر در چنین روزهایی مجبور بود دنبال خانه بگردد، دقیقاً در مدت تعطیلی چند هفتهای تهران.
«بنگاههای معاملات ملکی یکی در میان باز بودند و آنها هم که باز بودند کمک چندانی نمیکردند. همه میگفتند برو از صاحبخانهات زمان بگیر یا همان جا که هستی بنشین اما به هر حال لابد آدم مجبور است که در این شرایط راه میافتد دنبال خانه اجارهای.»
سحر فروشنده یک بوتیک در مرکز خریدی در شرق تهران است که البته به خاطر شرایط کرونا این مدت بیکار بوده و حقوقی هم دریافت نکرده است. او با مادرش زندگی میکند و بیشتر نگرانیاش از بابت ابتلای مادرش بوده است. «این مدت خیلی تلاش کردم مادرم در خانه بماند اما در جریان دنبال خانه گشتن و اسبابکشی ناچار شد از خانه دربیاید چون حساس است و حتماً باید خانه را ببیند. ما از محل حقوق بازنشستگی مادر و درآمد من زندگی میکنیم و الان که من بیکارم اصلاً توان این را نداشتیم که یک میلیونی که صاحبخانه روی کرایه گذاشته بود، بپردازیم. خیلیها میگفتند یک میلیون خوب است و تکان نخورید اما با این شرایط برای ما زیاد بود. به هر حال با مصیبت زیاد بالاخره یک خانه پیدا کردیم و قرار است تا یک هفته دیگر اسبابکشی کنیم اما هر جا تماس میگیرم از نرخ کامیون و کارگر دود از سرم بلند میشود. از سه سال پیش که اسبابکشی کردیم تا حالا کرایهخانه وحشتناک گران شده و ترس از کرونا هم هست.»
شبنم هم پارسال در اوج کرونا اسبابکشی کرده است. او میگوید: «ما موقعی که میخواستیم اسبابکشی کنیم پارسال همین موقعها بود، اردیبهشت ۹۹ شروع کردیم به گشتن دنبال خانه. اوایل کرونا بود و محدودیتها بیشتر بود. هر جا میخواستیم برویم خانه ببینیم کلی باید هماهنگی میکردیم و وقت میدادند و باید یک نفر یک نفر میرفتیم. ما خودمان هم به خاطر کرونا خیلی استرس داشتیم و خیلی رعایت میکردیم اما مجبور بودیم دنبال خانه بگردیم. مدتی که دنبال خانه میگشتیم فکر میکنم مصرف الکل برای ضدعفونیکردن از تمام این دوران کرونا برای من بیشتر بود. ما خیلی دنبال خانه گشتیم و خوشبختانه آخر سر در ساختمان خودمان جابهجا شدیم یعنی از یک واحد کوچکتر به واحد بزرگتر رفتیم. در واقع اسبابکشی به این شکل نبود که از کامیون استفاده کنیم یا تعداد کارگر زیاد نداشتیم. ما یک کارگر برای نظافت خانه جدید گرفته بودیم و خیلی رعایت میکرد. پنجرهها هم دائم باز بود و او هم ماسک داشت اما با ماسک خیلی نفسش میگرفت و شرایط خیلی بدی بود. دائم هم مواد شوینده استفاده میکرد و خب خیلی اذیت میشد. برای جابهجایی وسایل هم کارگر نگرفتیم و من و همسرم خودمان انجام دادیم و وسایل بزرگ را با کمک پدر و برادرهایم جابهجا کردیم. البته برای جابهجایی یخچال به هر حال مجبور شدیم کارگر خبر کنیم که آن هم خیلی با سختی بود چون آن موقع میگفتند کرونا از سطوح منتقل میشود و پروسه ضدعفونیکردن خیلی طاقتفرسا شد. در آن مدت در خانه جدید به هر حال رفتوآمد زیاد شده بود و هر وسیلهای را که میخواستم جابهجا کنم ضدعفونی میکردم و خیلی خستهکننده و اذیتکننده بود. در اسبابکشی به هر حال آدم خیلی مجبور است تحرک داشته باشد و خیلی خسته میشود. این ماسک هم تمام مدت روی صورتمان بود و خیلی اذیت میشدیم. نمیتوانستیم چیزی بخوریم و حتی درست نفس بکشیم. حتی برای آن کسی که داشت نظافت میکرد هم میخواستیم غذا بیاوریم یا چیزی بخورد خیلی نگران بودیم و استرس داشتیم که نکند مشکلی برای او پیش بیاید. از بیرون که غذا میگرفتیم مجبور بودیم دوباره در آن شرایط غذا را گرم کنیم و خب خیلی شرایط بدی بود. برای همین هم از مادرم خواستم مدتی برایمان غذا درست کند و بیاورد که حداقل غذای بیرون نخوریم و مادرم هر روز غذا درست میکرد و می آورد و برای او هم زحمت و دردسر زیادی بود.»
مینا نیز جابهجایی در محل کار داشته اما به نسبت شرایط بهتری را از سر گذرانده است: «ما اسبابکشی محل کار داشتیم ولی خب در شرایطی بود که کرونا کمی فروکش کرده بود. همان کارهایی را که باید انجام میدادیم یعنی ماسک زدن و ضد عفونی کردن و کارگران هم ماسک داشتند و از الکل استفاده میکردند. به مشکل خیلی زیادی برنخوردیم اما یکی از دوستانم که اخیراً در این مدت دنبال خانه میگشت مشکلات زیادی داشت چون املاکیها هم تعطیل بودند و به خاطر همین صاحبخانهاش وقت کمی داد تا دنبال خانه بگردد.»
مهران که به تازگی اسبابکشی کرده از همسایههای جدید میگوید که او را مسئول کروناگرفتنشان میدانند: «ما دو ماه پیش اسبابکشی کردیم و تمام پروتکلها را هم رعایت کردیم. کارگرها اصلاً ماسکشان را برنداشتند و از آسانسور هم استفاده نکردیم حتی برای وسایل کوچک. با این حال بعد از اتمام کار خودم آسانسور را کامل ضد عفونی کردم و دستگیرههای در ورودی را هم همین طور. پنجرههای راهروها را هم کامل باز گذاشته بودم. دو روز بعد از اسبابکشی، یکی از همسایهها زنگمان را زد و گفت خانواده ما به خاطر اسبابکشی شما کرونا گرفتهاند. جواب دادم که ما خیلی رعایت کردیم و در ضمن دو روز از اسبابکشی ما گذشته و به این سرعت نمیشود از این قضیه کرونا گرفته باشید. در ضمن ما خودمان هیچ مشکلی پیدا نکردهایم و اگر قرار بر ناقل بودیم، خودمان باید زودتر میگرفتیم. اما به هر حال آن خانم قانع نشد و برخورد بدی کرد. خوشبختانه حالشان خوب شد اما تا همین الان ما را که میبینند قیافه میگیرند.»
سارا خودش اسبابکشی نکرده اما در اسبابکشی دوستش در این مدت کمک کرده. او میگوید: «دوست من بچه کوچک دارد و دست تنها بود برای همین برای کمک به او رفتم. جالب است که به خاطر شرایط کرونا خانواده خودش نیامدند کمکش کنند و این یکی از معضلات اسبابکشی در دوران کروناست. قبلاً به هر حال فامیل و آشنا به آدم کمک میکردند اما حالا مثل خیلی چیزهای دیگر، اسبابکشی هم فرق کرده و تنهایی باید همه کارها را انجام داد. اصلاً انگار روحیه کمککردن را هم از بین برده است. به هر حال من برای کمک به دوستم رفتم و باید بگویم بدترین کار همین اسبابکشی در این دوران است. دوست من هم مجبور بود چون بچهدار شده و خانهشان خیلی کوچک بود. از طرفی صاحبخانه که خودش در واحد کناری زندگی میکرد به خاطر صدای بچه گفته بود سر موعدشان بلند شوند و تمدید نمیکند. حالا بماند که با بچه نوزاد دنبال خانهگشتن خیلی سخت بود و اصلاً دوستم خودش درست و حسابی نتوانست خانه ببیند و در نهایت هم جایی را گرفتند که اصلاً مطابق میلشان نبود. شوهرش گفت حالا همین جا را قرارداد میبندیم تا سال بعد سر فرصت اما دوستم میگوید حاضرم در بدترین خانه زندگی کنم و دیگر در چنین شرایطی دنبال خانه نگردم و اسبابکشی نکنم.»
اسم اسبابکشی همین طوری هم تن آدم را میلرزاند چه برسد به این که در دوران کرونا هم باشد و آدم مجبور شود در کنار دیگر مشقتها، حواسش به ماسک و ضد عفونی کردنش هم باشد. کرونا یک بار دیگر است که به بارهای خانه به دوشی اضافه شده است.»