شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
ناگفته های نویسنده جوان «آوای شب» در گفت و گو با «فکرشهر»:
فکرشهر: کلمات، پیر و جوان نمی شناسند و همه را در خود درگیر می کنند؛ به دنیای کلمات که وارد شوی، گاهی چنان غرق می شوی که دیگر دل کندن از آن برایت ناممکن می نماید. می خوانی و می نویسی تا شاید بتوانی بخشی از دغدغه هایت را با دیگران هم در میان بگذاری، حالا یا به شکل شعر و یا داستان های کوتاه و بلند و رمان و... . «سجاد آقایی»، متولد 12 اردیبهشت ماه 1372 و...
کد خبر: ۷۳۹۲۷
چهارشنبه ۰۸ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۳:۳۸

فکرشهر ـ آذر حسینی: کلمات، پیر و جوان نمی شناسند و همه را در خود درگیر می کنند؛ به دنیای کلمات که وارد شوی، گاهی چنان غرق می شوی که دیگر دل کندن از آن برایت ناممکن می نماید. می خوانی و می نویسی تا شاید بتوانی بخشی از دغدغه هایت را با دیگران هم در میان بگذاری، حالا یا به شکل شعر و یا داستان های کوتاه و بلند و رمان و... . «سجاد آقایی»، متولد 12 اردیبهشت ماه 1372 و ساکن ایلام، یکی از این نویسندگان جوان است که هر چند تحصیلات دانشگاهی خود را تا مقطع لیسانس در رشته مدیریت بازرگانی ادامه داده، اما در دبیرستان، ادبیات خوانده، دو مدرک ارشد در حوزه هنری و داستان نویسی دارد و تاکنون، چهار کتاب داستان از او منتشر شده، سه داستان کوتاه و یک داستان بلند.

فکرشهر: جناب آقایی، چه شد که به نوشتن علاقه مند شدید؟
دغدغه های اجتماعی و فردی زیادی در وجودم پدیدار گشته بود و فقط این کلمات بودند که می توانستند پاسخ مثبتی به کنش های درونم بدهند. دوست داشتم روزی چیدمانی از این کلمات را روی کاغذ بیاورم تا به «آوای شب» ختم شد.

فکرشهر: در دوران مدرسه هم به این حوزه علاقه مند بودید؟
در دوران مدرسه به یاد دارم همیشه در کلاس ادبیات عالی بودم و حتی فراتر از حد تصور. در کل علی رغم این که در نوجوانی نویسنده  خامی بودم، داستان های کوتاه کار می کردم و استادم آقای مهاجرانی آن ها را ویرایش می کرد. 

فکرشهر: پس اهل داستان کوتاه و شعر هم هستید؟
من آدم بسیار احساساتی هستم و به شعر و داستان کوتاه علاقه مندم. تاکنون شعرهایی با عناوین یاران، باران، یادها و شمع نوشته ام و چندین بار در مجلات ایلام تجدید چاپ شده اند. شعرها باعث می شود دنیا برایم قابل تحمل تر شود؛ در واقع مغزم با فلسفه اوج می گیرد و با عرفان داغ می شود و با شعرها خنک می شود.
دیدگاه من این است که یک نویسنده خوب کسی است که اطلاعات کافی در مورد محیط ادبی پیرامون خود و حتی دنیا داشته باشد و باید با سبک ها و ذهنیت های نویسندگان جهان ارتباط برقرار کند. مطالعه و نوشتن به هم وابسته هستند و هر یک بدون دیگری معنا ندارد و فاقد ارزش است. داستان های کوتاهی با عناوین پوچی، مردی که می خندد، فراسوی خیال  و آوای شب را نوشته ام و احساس من این است که رئالیسم جادویی و اگزیستانسیالیسم مورد علاقه ام را در این چهار اثر نهادینه کرده ام.

فکرشهر: چرا «آوای شب» را در قالب رمان نوشتید؟
خب اول از همه باید عرض کنم که من فلسفه و نگرشی داشتم برای کتاب «آوای شب» و چون این نگرش تخصصی تر بود دوست داشتم ژانر و سبک کتاب  راوی یک داستان خوب باشد؛ چون مردم در کل اهل رمان هستند و من تمامی آنچه اصول و فلسفه ام بود در قالب یک داستان روایت کردم.

فکرشهر: درون مایه این رمان چیست؟
اثری فلسفی و اجتماعی است. کتاب، تنهایی انسان امروز را به تصویر می کشد که مدام در کشاکش با پوچی و تهی بودن است در عصری که انسان در تکنولوژی غرق شده و در سنت ها جا مانده است، در واقع آوای شب، کتابی در مورد این دو دیدگاه است و آن ها را به یاری می طلبد. این کتاب حاوی تکنیک جریان سیال ذهنی است.

فکرشهر: اگر بخواهید «آوای شب» را در یک جمله خلاصه کنید؟
اگر بخواهم آوای شب را در یک جمله خلاصه کنم، آن را راوی تلخ قرن بیست یکم می دانم که عصر تلخی برای انسان ها است.

فکرشهر: چرا داستان در فضای خارج  از ایران رخ می دهد؟
همیشه خبرنگاران و دوستانم در این مورد سوال می پرسند که چرا آوای شب در فضای خازج از ایران بوده است؟!  اول از همه باید بگویم که دوست داشتم فضای جدیدتری از لحاظ نوشتاری و ادبی برای مخاطب هایم انتخاب کنم که با ادبیات جدیدی آشنا شویم که تازگی داشته باشد؛ دوم اینکه به علاقه شخصی خودم به فرانسه و ادبیات این کشور برمی گردد، چرا که سبک اگزیستا بخشی از جوهره نوشتن من بوده و کشور فرانسه در این سبک همیشه صاحب قدم بوده است. احساس کردم در فضای پاریس با آوای شب ارتباط نزدیک تری دارم. البته همین دوگانگی در تخیلات برایم افسردگی شدیدی به وجود آورد و این در مقطعی برایم دردآور بود.
خب در این زمینه چندین سال بود که تحقیقات زیادی در مورد ادبیات و شعر و عرفان و فلسفه فرانسه داشتم که ماحصل این تحقیقات چندین مقاله علمی و ادبی انگلیسی بود که همگی آن ها در مجله «لوموند» و نشریات دانشگاه «سوربن» به چاپ رسید و همین امر باعث شد برای سمیناری در پاریس که زمستان برگزار خواهد شد، دعوت شوم؛ به خاطر همین فضای کتاب را در پاریس انتخاب کردم تا تجربه جدیدتری داشته باشم.

فکرشهر: هدف شما در نویسندگی چیست و می خواهید به  کجا برسید؟
هدف من در نویسندگی، رسم چارچوب کلی مجموعه کارها هستند که باید به اتمام برسانم. من نوشتن خودم را به سه بخش  عمومی، تخصصی و شخصی تقسیم می کنم و می خواهم این مجموعه کارهایم بسیار پخته و قوی باشد.

فکرشهر: جناب «آقایی»، شعار شما در زندگی چیست؟
به نظر من، عامه مردم به رمان و رمانتیسم علاقه مندند؛ ما در بخش رمانتیسم با دو نگرش متفاوت روبه رو هستیم؛ اولی رمانتیسم خرد گرایی و دومی رمانتیسم احساس گرایی؛ ما در احساس گرایی خوب هستیم اگرچه هنوز مشکلاتی داریم ولی در بخش خردگرایی بسیار بسیار ضعیف هستیم؛ به اعتقاد من، رمانتیسم باید نوعی واکنش احساسی در برابر خود محوری باشد و شعار من این است که مشکلات داستان نویسی در ایران را جدی بگیریم و برای رفع مشکلات چاره ای بیندیشیم.

فکرشهر: شما چند خواهر و بردار دارید و آیا اعضای خانواده با حرفه شما موافق هستند؟ منظورم این است که آیا اطرافیان و جامعه، نویسندگی را به عنوان شغل شما پذیرفته اند؟
من سه خواهر و سه برادر دارم و خودم فرزند پنجم خانواده هستم.
در پاسخ به بخش دوم سوالتان هم باید بگویم، من در محیطی هستم که نویسندگی را به عنوان یک شغل نگاه نمی کنند؛ اوایل تا خودم را با محیط وفق دادم سخت بود، اگرچه خانواده و دوستانم از من حمایت می کردند اما به مرور محیط پیرامونم با کتابم انس گرفتند و حتی در اماکن عمومی از من استقبال می کنند که جا دارد از همه این عزیزان و خانواده ام که همواره از من حمایت کردند، تشکر کنم.

فکرشهر: درود بر شما. و برای حرف آخر؟
زمانی که من از این دنیا بروم، کتاب هایم برای مردم زنده خواهند ماند تا درباره این که من چه انسانی بودم قضاوت کنند. دوست دارم تا هستم این مجموعه کتاب هایم را کامل در اختیار نسل های بعد قزار بدهم تا روزی آن ها را بخوانند. جا دارد از شما تشکر کنم‌ برای مصاحبه خوبتان.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر