فکرشهر: طبیعتا کسی از پول بیشتر و شهرت بیشتر بدش که نمیآید، استقبال هم میکند. اما چند سوال اینجا مطرح میشود
ربطی به امروز و این سالها ندارد؛ پیش از انقلاب هم سینما میزبان خوشاستقبالی برای خوانندگان بود و خوانندگان مختلف با سبکهای مختلف، تصویرشان را روی پرده دیدند و احتمالا بهخاطرش پول خوبی هم گرفتند و سرمایهگذار هم از این تعامل راضی بوده است. آنموقع البته خبری از پلتفرمها و سریالهای با حضور خوانندگان نبود و همان نود دقیقه مدتزمان فیلم سینمایی کفایت میکرد برای تماشای ستارههای موسیقی روی پرده نقرهای.
به گزارش فکرشهر، روزنامه «فرهیختگان» در ادامه نوشت: حضور خوانندگان در کسوت بازیگری در سالهای اخیر همواره این سوال را مطرح میکند که علاوهبر وسوسه تجربه دنیای بازیگری وکسب شهرت بیشتر، چه عوامل دیگری میتواند در این نقلوانتقالات از دنیای خوانندگی به دنیای بازیگری یا حتی بالعکس موثر باشد و اینکه حضور یک خواننده تا چه حد میتواند به یک اثر سینمایی یا سریال هویت ببخشد.
باتوجه به فضای آثار فیلمهای سینمایی دهه ۶۰ و حتی تا اواسط دهه ۷۰ موضوعات سینمای ایران عمدتا حول سوژههای دفاع مقدس، خانواده و مواد مخدر میچرخید و البته ژانر اکشن هم بهشدت محبوب بود. بدیهی است که در این شرایط فضا برای حضور خوانندگان در عرصه بازیگری مناسب نبود و صرفا چهره یا شهرت نمیتوانست کارگشا باشد.
اواخر دهه ۷۰ و مشخصا سال ۷۹ دو نمونه از حضور خوانندگان بهعنوان بازیگر، چشم مخاطبان را در سینما و تلویزیون متعجب کرد. محمدرضا عیوضی که با تیتراژ «روزگار جوانی» مشهور شده بود، در سریال «کژدم ۳۳» بازی کرد و «شادمهر عقیلی» هم در فیلم سینمایی «پر پرواز» به کارگردانی خسرو معصومی حضور پیدا کرد. پر پرواز توانست یکی از پرفروشهای آن سالها باشد و هدف اصلی سازندگانش را تامین کرد. این روند در دهههای ۸۰ و ۹۰ شدت گرفت و «رضا یزدانی»، «فرزاد فرزین» و «حمید خندان» نمونههایی از این دست هستند. حالا این حضور رسیده به سریالهای پلتفرمها و خوانندگان تازهتر و البته که قدیمیها هم هنوز در سریالها و فیلمها حضور فعال دارند. در این گزارش نگاهی داریم به عوامل حضور بازیگران در سینما و تلویزیون. طبیعتا کسی از پول بیشتر و شهرت بیشتر بدش که نمیآید، استقبال هم میکند. اما چند سوال اینجا مطرح میشود؛ اول اینکه در این شرایط که بسیاری از بازیگران درجهیک و کاربلد ما که اتفاقا شرایط مشابه سنی و ظاهری با آن بازیگر را دارند در خانه نشستهاند چه اصراری برای دعوت از آن خواننده است؟ دوم اینکه حضور این خوانندگان بهجز یک مُسکن موقت چه کمکی به سینمای ایران میکند؟ سوم اینکه حضور یک خواننده بدون تواناییهای بازی، تاثیر منفی روی انگیزه و تلاش بازیگران جوانتر و حتی پیشکسوت نمیگذارد؟ آنچه میخوانید، تنها بخشی از دلایل دیدن ستارههای موسیقی روی پرده سینما است و میتواند عوامل دیگری در انتخاب خوانندهها برای بازی در فیلمها و سریالها موثر باشد.
مساله حضور خوانندگان در فیلمها و سریالها بهعنوان بازیگر، میتواند ریشه در موضوعات متعددی داشته باشد، اما یکی از علل آن، بیشک سرعت بالای تولیدات است که بر کیفیت نهایی کار نیز اثرگذار است. تولیداتی که صفر تا صد آن در مدت زمان بسیار اندکی جمع میشود و همین مسبب ضعفهایی است که از همهجای کار توی ذوق مخاطب میزند؛ از ضعف در محتوای فیلمنامه و دیالوگنویسی تا ضعفهای فنی در تدوین و حتی فیلمبرداری.
با نگاهی به آثار فاخر سینمای ایران و جهان بهراحتی میتوان دریافت که ساخت یک فیلم یا سریال، بدون احتساب مراحل پیشتولید، ماهها و شاید حتی سالها زمان میبرد. این عدد منهای آثار بزرگی است که فقط کار کردن روی فیلمنامهاش و دقت و وسواس در دیالوگنویسی آنها، سالها برای سازندگان زمان برده و البته همین زمانگذاری و دقت بالا در تولید، آن آثار را در رده ارزشمندترینها قرار داده است.
از همین جهت است که اکنون تعداد آثار بسیاری از سینماگران پیشکسوت که سالها به کار فیلمسازی پرداخته و موی خود را در این مسیر سفید کردهاند، با تعداد آثار بعضی از سینماگران جوان برابری میکند. با داشتن این اطلاعات ساده بهراحتی میتوان فهمید سریالی که هشت قسمت از آن تنها در دوماه ساخته میشود، هرگز نمیتواند جزء آثار فاخری قرار بگیرد که مخاطب خود را جذب کند و تا انتها نیز وفادار نگه دارد. علاوهبر این موضوع، کمتر بازیگر مطرحی حاضر است تجربه، اعتبار و آبروی خود را دراختیار سازندگان قرار دهد تا آن را اینگونه به تاراج بگذارند. سازندگانی که بعضی از آنان، در هرسال یک اثر جدید منتشر میکنند و مخاطب هوشیار را به فکر فرومیبرند که چطور ممکن است پروسه طولانی فیلمنامهنویسی، انتخاب بازیگر و شروع فیلمبرداری تا آماده کردن اثر برای پخش، اینقدر با سرعت جمع شود. این تصمیمات بیشک نتیجهاش میشود اظهارنظر کارشناسانی مثل مسعود فراستی که معتقدند این سازندگان «آب میبندند به سریالهایشان». در موارد دیگری هم میتواند حتی سبب پشیمانی بازیگران اصلی از حضور در آن اثر و خراب کردن کارنامه هنریشان شود.
این نتایج حاصل از سرعت بالای تولیدات، سازندگان را به استفاده از خوانندگان نابازیگری که با جذب طرفداران خود بتوانند روی ضعفهای کار سرپوش بگذارند، مشتاق میکند. اینگونه آنها خیالشان راحت است که هرچقدر هم کارها را ضعیف و بیدقت و بهاصطلاح سرسری پیش ببرند، بازهم هر هفته مخاطبانی خصوصا از نسل نوجوان و دهه هشتادی هستند که بهخاطر حضور خواننده موردعلاقهشان در سریال، منتظر قسمت بعدی بمانند.
غلبه روابط و پول به توانایی افراد
تولید فیلم و سریال از زمانی با مشکل جدی روبهرو شد که روابط را اولویت قرار دادند و توانایی افراد را در مرحله دوم برای انتخاب بازیگر درنظر گرفتند. این موضوع در سالهای اخیر بیشتر از قبل اتفاق میافتد. درواقع برای انتخاب بازیگر در فیلم و سریالها، استعداد، خلاقیت و توانمندی فرد را فاکتور میگیرند و به روابط شخصیشان با آنها توجه میکنند. عدهای از کارگردانان ترجیح میدهند اعضای خانواده نزدیک و دورشان یا دوستان قدیمیشان کنارشان باشند و به نتیجه کار و استعداد شخص موردنظرشان توجهی نمیکنند. البته این اتفاق صرفا در روابط خانوادگی خلاصه نمیشود و گاهی براساس روابط کاری انجام میشود. مثلا شخصی ترجیح میدهد مدیر برنامهاش در جای دیگری هم همراهیاش کند. یکوقتی این آشناییها بین خود بازیگران اتفاق میافتد و اعضای خانواده بازیگر هستند و نتیجهای که میدهد تاحدودی قابلقبول است و شاید در کیفیت کار مشکلی ایجاد نکند. اما وقتی کارگردانی از فردی که هیچ تجربه و استعدادی در بازیگری ندارد و فقط بهواسطه آشنا بودنش استفاده میکند نتیجهاش میشود نقدهای جدی و ازدست دادن مخاطب برای آن فیلم و سریال. این کار فقط به کیفیت فیلم و سریال و سینما لطمه نمیزند، بلکه هستند کسانی که زندگیشان را فقط ازطریق بازیگری میگذرانند و در این شغل مهارت و تجربه زیادی دارند و باوجود افرادی که از حوزههای دیگر وارد بازیگری میشوند، به هر دلیلی بازمیمانند و معلوم نیست زندگیشان چگونه میگذرد. امروز این روابط و حضور افراد تازهکار در عرصه بازیگری بین خوانندهها اتفاق افتاده است. بهطور دقیق مشخص نیست هدف بعضی از خوانندهها چیست. پول میدهند تا در سریالی بازی کنند و دیده شوند و حالا این دیده شدن خوب باشد یا بد فرقی نمیکند. یا کارگردانی که نقش اصلی فیلم را به یک خواننده میدهد، آنهم کسی که تجربه بازیگری را ندارد به کجا میخواهد برسد. اصلا نتیجه کار برایش مهم است یا میخواهد صرفا فیلمش دیده شود و به فروش برسد. براساس فیلم و سریالهایی که این مدت در نمایش خانگی و سینما پخش شده، بهنظر میرسد در ساخت فیلم و سریال چه برای نمایش خانگی و چه برای سینما روابط و پول افراد به خلاقیت و استعداد آنها ارجحیت دارد.
انتخاب بازیگر براساس تعداد فالوور
امروزه فضای مجازی فرصت بیشتر دیده شدن را به کارگردانان و بازیگران و فعالان این عرصه میدهد. درواقع بعضی از فیلم و سریالهایی که نمیتوانند در تلویزیون تبلیغات کنند این کار را در فضای مجازی ازجمله اینستاگرام انجام میدهند، که خب این اتفاق بهواسطه حضور اغلب مردم در فضای مجازی تاثیرگذار است و خواسته و ناخواسته این تبلیغات توسط افراد دیده میشود. خیلی از فیلمسازان و بازیگران از قطع شدن اینترنت میترسند و معتقد هستند با این اتفاق به تبلیغات و میزان دیدهشدنشان آسیب وارد میشود. تاثیرات فضای مجازی در سینما و تلویزیون و نمایش خانگی بهقدری زیاد است که قابلباور نیست. بعضی از فیلمسازان، بازیگران خود را براساس تعداد فالوور در اینستاگرام و بدون درنظر گرفتن حوزه کاریشان انتخاب میکنند و مبنای انتخاب را صرفا رقمی میگذراند که مشخص نیست اصلا واقعی است یا خیر. البته حضور در فیلم و سریال هم برای دنبالکنندگان فضای مجازی بیتاثیر نیست. با دیده شدن در سینما و تلویزیون و نمایش خانگی تعداد فالوورهای افراد افزایش پیدا میکند. البته هستند کسانی که تعداد فالوورشان در اینستاگرام به میلیون میرسد، اما جز حاشیهسازی هنری ندارند و اینکه چرا فیلمسازان برای انتخاب بازیگر به تعداد فالوور نگاه میکنند، مشخص نیست. شاید میخواهند با آدمهای معروف کار کنند تا بهواسطه آنها فیلمشان چه خوب چه بد، دیده شود. عدهای معتقدند فضای مجازی مکملی برای سینما و تلویزیون و نمایش خانگی است.
از هر ۲۰ فیلمنامه، فقط یکی
«اگر فیلمها و سریالهای نمایشخانگی، بیکیفیت و کممخاطب هستند، در وهله اول تصویبکنندگان فیلمنامه، بعد از آن مدیرانی که دستور به تولید دادهاند و در مرتبه بعد سرمایهگذاران و تولیدکنندگانی که تن به سانسور یا خودسانسوری و سپس بازتولید دوباره تولیدات بیدردسر گذشته میدهند باید جوابگوی این محصولات باشند، نه نویسندهای که از طرح اولیهاش در روند اعمال سلیقهها جز سایهای باقی نمانده است. در این روزگار که اغلب تهیهکنندگان حرفهای، سود را در تولید محض جستوجو میکنند و بهگونهای شرمآور، حتی متون تولیدی خود را نمیخوانند، سخن گفتن از ضعف فیلمنامه در سینمای ایران شوخی دردناکی است و ما هشدار میدهیم که با کنار گذاشتن نویسندگان حرفهای که بالطبع برابر این جریانها مقاومت میکنند و سپردن نگارش به افراد کمتجربه سفارشینویس، سینما، تلویزیون و نمایش خانگی باهم از بین خواهند رفت.»
آنچه خواندید، بخشی از بیانیه شورای مرکزی انجمن صنفی فیلمنامهنویسان سینمای ایران در آذرماه امسال، با موضوع هشدار به انسداد کامل فیلمنامهنویسی حرفهای در شرایط حال حاضر سینمای ایران بود. پیرو فضایی که این شورا درخصوص فیلمنامهنویسی حرفهای توصیف میکند، برای مخاطبان سوالی اصلی مطرح میشود؛ اینکه آیا اساسا علت اصلی ساخت محصولات سینما، تلویزیون و نمایش خانگی، دغدغه کارگردانان، نویسندگان و خالقان آثار است؟ و یا هویت خود این آثار در اولویت ساخت نبوده و صرفا حضور بازیگران و چهرههای مشهور در اثر قرار است به آن هویت ببخشد و اعتبار دهد؟ باتوجه به بیانیه انجمن صنفی فیلمنامهنویسان و خود بازیگرها بهنظر نمیرسد پاسخ به این سوال چندان مثبت باشد. دستاندرکاران این صنعت برای اخذ پروانه ساخت و مجوزهای لازم برای تولید، از مرحله پیشتولید موظف به ارائه طرح کلی اثر و فیلمنامه آن به مراجع ذیربط هستند و این یعنی تمامی آثار در مراحل پیش از ساخت، دارای فیلمنامه هستند، اما این طرحها و فیلمنامهها در اکثر موارد با خروجی نهایی آثار فاصله زیادی دارند. برای مثال: پیشتر «رحمان سیفیآزاد»، تهیهکننده سریال نمایش خانگی «ملکه گدایان» در گفتوگو با خبرگزاری صبا گفته بود: «همچنان فیلمبرداری کار مانده است و درواقع سریال همزمان با تولید درحال پخش است، پس نمیتوانم بهطور دقیق بگویم چند قسمت خواهد بود.» این روند مجهول بودن تعداد قسمتها یا بعضا تعداد فصلهای سریالها خود گواهی بر این ادعا است که اساسا نیت و برنامه مشخصی پشت خیلی از پروژههای درحال تولید در حوزه تصویر نیست و نگاه کلی در این پروژهها بدین صورت است که فلان سلبریتی را میآورند، چند قسمت میسازند و از شهرتش برای نجات و دیده شدن سریال استفاده میکنند. اگر بازخورد مخاطب مثبت بود، سریال را با قسمتها و فصول بیشتر ادامه میدهند و اگر از محصول استقبال کافی نشد، پروژه را متوقف یا تمام کرده و آن را به اثری زودگذر و ناموفق تبدیل میکنند که صرفا حداقل بازدهی مالی موردنظرشان را داشته باشد. برای مثال، «ژاله صامتی» بازیگر سینما و تلویزیون با حضور در برنامه دورهمی در خرداد ۹۹ گفته بود دلیل کمکار بودنش در حوزه تصویر آن است که فیلمنامههای پروژههای پیشنهادی برایش مهم است و خیلی از کارهای پیشنهادی او اصلا فیلمنامه و متن مشخصی ندارند و بدون برنامه مشخص و مدون ساخته میشوند. او قبلا در گفتوگو با خبرگزاری میزان در ارتباط با گزیدهکاری خود گفته بود: «کیفیت کار و نقش برای من بسیار مهم است و صرفا حضور داشتن در یک اثر مهم نیست، بنابراین فیلمنامهای که پیشنهاد میشود، بهخوبی بررسی میکنم تا با نقشی خوب مقابل دوربین بروم تا بهترین نقش را بازی کنم که در نظر مخاطب بنشیند. متن و فیلمنامه یک اثر نسبتبه گذشته تغییر کرده و تعداد آثار خوب بسیار کمتر از گذشته شده است. اگر ۲۰ فیلمنامه پیشنهاد شود و بخوانید، ممکن است یکی ارزش حضور و بازی داشته باشد تا بتوانید کار کنید.» درنتیجه این ایراد درمجموع به غالب خالقان محصولات حوزه تصویر بهخصوص سریالها وارد است که درکل چندان روی هویت کار و دغدغههای ساخت آن متمرکز نیستند و صرفا به استفاده از سلبریتیها و چهرههای مطرح و محبوب برای سرمایهگذاری و بازدهی مالی آثار، تکیه میکنند.
سوددهی سریع
در پلتفرمهای مختلف شاهد پخش سریالهایی هستیم که در آن خوانندگان نسل جوان بهعنوان بازیگر حضور دارند، خوانندگانی که بهلحاظ حرفهای در عرصه بازیگری که بهجرات میتوان گفت اصلا و در عرصه خوانندگی هم تنها در زمان انتشار قطعه موسیقیشان مورد اقبال قرار میگیرند و این حضور درواقع برای بازیگران و کارگردانها یک بازی برد- برد است که به حفظ شهرت برای خواننده و سوددهی و دیدهشدن اثر برای کارگردان ختم میشود.
در بررسی میزان جذب مخاطب و فروش این آثار میتوان به گزارش خبرآنلاین اشاره کرد. در این گزارش حیدری یکی از تهیهکنندگان سریال جزیره، مخاطب سریال را ۸ میلیون دقیقه در ۱۲ ساعت نخست اعلام میکند و مخاطبش را حدود ۱۵۰ هزار نفر در این زمان. همچنین فیلم سینمایی گشت ارشاد۳ به کارگردانی سعید سهیلی تا ۲۶ آبان سه میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان فروش کرده بود و ۱۱۹ هزار و ۴۴۰ نفر جذب مخاطب.
تهیهکنندگان روی بازیگران متوسط به بالا هم ریسک نمیکنند و میخواهند سریع به سود برسند و مشاوران آنها احتمالا خوانندگان را پیشنهاد میدهند و مسائل دیگر، مورد بررسی قرار نمیگیرند.