فکرشهر: داروین زمستان ۱۸۰۹ در چنین روزی متولد شد. او حدود ۷۳ سال عمر کرد و بهار ۱۸۸۲ از دنیا رفت.
به گزارش فکرشهر: روزنامه اعتماد نوشت: «کالین رنان در کتاب «تاریخ علم» (انتشارات دانشگاه کمبریج) مینویسد داروین از همان کودکی ساعتهای زیادی از روز را به جمعآوری برخی چیزها مثل مهرهای پستی، گوشماهی و بلورهای کانی میگذراند اما در مدرسه به درسهایش توجه نمیکرد و معلمهایش او را دوست نداشتند. اواسط دهه ۱۸۲۰ به دانشگاه ادینبورو رفت که پزشکی بخواند اما آنجا «واماندهای بیش نبود» و موفقیتی کسب نکرد. «در آنجا هم درسها را خستهکننده یافت و حضور در جلسات عمل که بدون بیهوشی انجام میگرفت، از هر چه عمل بود بیزارش کرد.» خانوادهاش او را از آنجا بیرون کشیدند و به کمبریج فرستادند تا الهیات بخواند و در تشکیلات کلیسا جایگاهی پیدا کند. «اینجا هم کاری انجام نداد» و به هدفی که برایش تعیین شده بود، نرسید. اما فرصت همصحبتی با چند دانشمند علوم طبیعی - ازجمله جان هنزلو، استاد گیاهشناسی - را به دست آورد و به تاریخ طبیعی دل بست. چند سال بعدیاش در مطالعه مهمترین کتابها و رسالههای این رشته علمی گذشت و سپس به پیشنهاد همین هنزلو بود که همراه با کشتی اکتشافی بیگل با هدایت ناخدا رابرت فیستروی به سواحل جنوبی آمریکای جنوبی رفت و اتفاق مهم زندگیاش رقم خورد.
سفر با بیگل پنج سال طول کشید و «دانش تجربی داروین را بارها فزونتر ساخت. در برزیل او برای نخستین بار جنگلهای استوایی را دید و در جزیره تیرهدل فوئگو با آدمیانی روبهرو شد چنان وحشی و چنان بیایمان و اعتقاد که به زحمت انسان به نظر میرسیدند. در شیلی شاهد یک زمینلرزه بود و دید که چگونه سطح زمین را بالا میآورد. در ساحل، داروین غالبا به گشتهای طولانی میرفت و نمونه جمع میکرد.» در بازگشت به خانه بخشی از مشاهداتش را در گزارش رسمی سفر منتشر کرد، اما سوالات مهمی برایش ایجاد شده بود که در آن مقطع پاسخی برایشان نداشت. «چرا در مکانهایی دور از هم جانوران مشابهی وجود داشت؟ فیالمثل چرا شترمرغ آفریقای جنوبی آن قدر شبیه رئای آمریکای جنوبی بود؟ و چرا این شباهت میان حیوانات دیگر نیز وجود داشت؟ چرا انواع متوازی در همه جا یافت میشد؟... همچنین دریافت که حیوانات متوازی از جنوب به شمال به ترتیب جایگزین یکدیگر میشوند. با مطالعه دقیق سهرههایی که بعدها در جاهای دیگر نیز یافت شدند، او پی برد که گر چه آنها از جزیره به جزیره فرق میکنند، اما همگی خصوصیاتی دارند که بهترین توضیح آن را میتوان با مشترک پنداشتن نیای آنها داد.»
فرض نخست او این بود که انواع جانوری تغییر میکنند اما نمیدانست عامل موثر بر این تغییر چیست. فرض دومش هم این بود که اگر جانوری با محیط زندگیاش سازگار نباشد، نسلش دیر یا زود منقرض میشود. اواخر دهه ۱۸۳۰ که ذهنش با این دو فرض درگیر بود، به مقاله «اصل جمعیت» توماس مالتوس برخورد که میگفت: «اگر رشد جمعیت کنترل نشود، میزان جمعیت بیش از آن خواهد شد که تولید غذا تکافویش کند.» داروین با تکیه بر نوشتههای مالتوس «نتیجه گرفت که انواع دوام آورده باید آنهایی باشند که بیشترین سازگاری را با محیط خود دارند و این که نیروهای در کار چنان فرادستند که با حذف انواعی که طی تغییرات با محیط ناسازگار شدهاند در جمعیت حیوانی فاصلههای خالی پدید میآورند. این فاصلههای خالی را سپس آن انواعی پر میکنند که تغییراتشان آنها را با محیط سازگارتر کرده است. این همانا انتخاب طبیعی آنهایی بود که از بیشترین سازگاری با محیط تغییریافته برخوردارند.»
کتاب جریانساز او در توضیح همین نظریه سالها بعد با عنوان «منشا انواع» (۱۸۵۹) منتشر شد و مفهوم تکامل را به بحثی جدی در عمل تبدیل کرد. داروین که زمستان ۱۸۰۹ در چنین روزی متولد شده بود، حدود ۷۳ سال عمر کرد و بهار ۱۸۸۲ از دنیا رفت.»