فکرشهر: حضرت حسین بن علی(ع) به یاران و سلحشوران خود فرمودند: دیگران مرگ را پایان خط زندگی میدانند، ولی من آن را سر پل و آغاز حرکت جدید میدانم. «فما الموت إلا قنطره...» «مرگ سر پل است و همه مزایا پس از پل است.»
به گزارش فکرشهر، روزنامه ایران در نوشتاری برگرفته از سخنان حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی آورده است: «از بارزترین پیامهای نهضت عاشورا، تشخیص حق و باطل، صدق و کذب، حسن و قبح، ذلت و عزت، کوری و بینایی، کری و شنوایی، سفاهت و خردورزی، سرانجام، مرگ و زندگی است. همه انسانها با این معانی و مفاهیم در ارتباطند و اگر آنها را از هم تشخیص دهند، به دنبال مصداق صحیح آن حرکت میکنند. وگرنه گرفتار مغالطه در عمل خواهند شد. همه میخواهند بفهمند که حق یعنی چه و باطل چیست تا حق را پذیرفته، از باطل فاصله بگیرند. همگان درصدد هستند بدانند که صدق و کذب چیست تا صادق شوند و از کذب پرهیز کنند. همچنین تمایل دارند بفهمند که عزت و کرامت و ذلت و لئامت در چیست تا عزیزانه و کریمانه زندگی کنند و از زندگی ذلت بار و لئیمانه بپرهیزند.
واقعیت مرگ و زندگی
ریشه همه این امور، مرگ و زندگی است و همه میخواهند بدانند که حیات و مرگ چیست؟ به ظاهر، این گونه از الفاظ، مفاهیم روشنی دارند و هر انسانی خیال میکند که تشخیص معانی آنها آسان است. از این رو، میپندارد که نیازی به راهنما ندارد و خود را در تشخیص مصادیق آن موفق میبیند. چنین پنداری در بسیاری از افراد وجود دارد، هم آنها که سلطهگرند و هم کسانی که سلطهپذیرند.
سلطهگر میگوید: حق با من است و سخنم صادق است و من عزیز، کریم، بصیر، خردورز و زندهام. در مقابل، سلطهپذیر نیز همین ادعا را دارد؛ چنان که انسان ستم ستیز نیز همین دعوا را دارد. بنابراین، تشخیص این امور برای بسیاری از افراد آسان نیست و باید در این کار از منبع اصلی شناخت، یعنی قرآن و خاندان اهل بیت(ع) بهره گرفت. خداوند در قرآن فرموده است: عدهای را شما ظاهراً خردمند، بصیر و شنوا میپندارید اما آنها سفیه، کور و کرند و گروهی را راستگو میدانید اما آنها دروغگویند و برخی را محق میدانید ولی آنها باطل گرایند و سرانجام میفرماید: و گروهی را زنده میدانید؛ حال آنکه آنها مرده اند. (لهم قلوب لایفقهون بها و لهم أعین لایبصرون بها و لهم اذان لایسمعون بها.) سرانجام، قرآن کریم همه این امور را جمعبندی میکند و میفرماید: اینان مردهاند ولی شما آنها را زنده میپندارید. کافر مرده است و کسی که میگوید: همه هویت انسان از گهواره تا گور خلاصه میشود و پس از آن هیچ خبری نیست، چنین کسی چون همه حیات را در قلمرو طبیعت خلاصه میکند، از نظر جان مرده است. از این رو، بصیر، سمیع، محق، صادق، عزیز و کریم نیست؛ چون لاشه صرف، از این اوصاف کمالی بیبهره است.
زندگی عزتمند در سایه حق
سالار شهیدان(ع) مانند آبای گرامی و خاندان کریمش تا میتوانستند از راه تعلیم و تزکیه و پند و اندرز، این گونه از معانی را برای عموم مردم تشریح میکردند. در آن عصر و زمان، داعیه داران فراوان بودند؛ به گونهای که سردمداران حکومت اموی از یک سو سخن میگفتند و خاندان اهل بیت(ع) از سوی دیگر، درست مانند عصر موسای کلیم(ع) که خود موسی(ع) و برادر گرانقدرش هارون(ع) به یک سبک سخن میگفتند و درباریان فرعون و سخنگوی دربار فرعون نیز طرز دیگری سخن میگفتند. بر پایه سخن خداوند در قرآن، فرعون به مردم میگفت: سخنان موسای کلیم را گوش ندهید، چون او میخواهد آشوب کند. (إنی أخاف أَن یبدل دینکم أو أَن یظهر فی الأرض الفساد) «من میترسم موسای کلیم دین شما را از شما بگیرد و با فتنهگری در کشور آشوب کند و امنیت و استقلال مملکت را بر هم زند.» سخنان موسای کلیم و حرفهای فرعون، هر دو در جامعه طرفدار داشت. عدهای سخنان کلیم خدا را میپذیرفتند و برخی هم به سخنگویان دربار فرعونیها دل میدادند. این دو نوع سخن و ادعا همیشه بوده و هست؛ چه پیش از موسای کلیم(ع) و چه پس از آن، هم در زمان سالار شهیدان و هم پس از آن.
وقتی حسین بن علی(ع) در چنین فضایی سخنرانی و موعظه را بیاثر یافتند و یقین کردند که تنها خون میتواند جامعه را روشن کند، دست به نهضت عاشورا زدند و در جریان عاشورا آن مطلب کلیدی را به مردم فهماندند. وقتی کلید فرهنگ دین به دست مردم داده شد، مردم با آن، درِ مکتب فرهنگ دین را باز میکنند و گنجینهها را در این مکتب میبینند. آنگاه مصادیق عزت و ذلت، لئامت و کرامت، استقلال و وابستگی و امنیت و ناامنی و سرانجام، حق و باطل را میشناسند. بنابراین، تشخیص مرگ و حیات واقعی، قهراً تمییز صدق و کذب، حق و باطل، عزت و ذلت، لئامت و کرامت و... را در پی دارد.
مرگ کریمانه عین عزت است
حضرت حسین بن علی(ع) به یاران و سلحشوران خود فرمودند: دیگران مرگ را پایان خط زندگی میدانند، ولی من آن را سر پل و آغاز حرکت جدید میدانم. «فما الموت إلا قنطره....» «مرگ سر پل است و همه مزایا پس از پل است». عبور از این دریا و شط عظیم، بدون پل امکان ندارد و همه کمالات مانند کرامت، صدق، بینایی، حق و سرانجام، کمال حیات در آن سوی پل است. پس، باید برای زنده ماندن و ادراک همه این معارف و انتقال آنها به دیگران، راه شهادت را برگزید.
آن حضرت فرمودند: آن سینههایی که در کام ما شیر ریختند، اجازه نمیدهند که طاعت لئام را بر مصارع کرام ترجیح دهیم. مرگ کریمانه، عزیز است و زندگی لئیمانه ذلیل. من از سینهای شیر خورده و در دامنی رشد کرده و در کنار مائده و مأدبه وحی ای تربیت شدهام که اجازه زندگی پست را به بشریت نمیدهند.
سخن سالار شهیدان برگرفته ازاین آیات قرآن است: (و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله أمواتاً بل أحیاء عند ربهم یرزقون)، (و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیلالله أمواتٌ بل أحیاء و لکن لا تشعرون). در این دو آیه، از پندار مرده بودن شهدا و نیز از به زبان آوردن چنین سخنی نهی شده است؛ یعنی قرآن میفرماید: نه تنها نگویید، بلکه خیالش را هم نکنید که شهید به پایان خط رسید و از دنیا رفت؛ بلکه شهدا زندهاند و در نزد پروردگارشان متنعم هستند. اگر کسی عندالله بود، مانند فرشته زندگی میکند.
در بیان نورانی امیر مؤمنان(ع) آمده است: «سبحانالله» غذای فرشته است، چون او تن مادی ندارد تا غذای مادی و طبیعی طلب کند. اگر چیزی مجرد و فراطبیعی شد، غذای فراطبیعی دارد. بدن با نان و گوشت تغذیه میکند اما جان مجرد با علم و اندیشه تغذیه میشود. فرشتهها با علم و اندیشه، تسبیح، تحمید، تکبیر و تهلیل تغذیه میشوند و شهدا نیز با این امور زندهاند و نزد خدا روزی میخورند. آنان بدن دارند، اما ابدان آنان مناسب با نشئه حیات آنهاست.
گردآوری و تنظیم: حجتالاسلام والمسلمین امیرمیثم سعیدی اعلا»