پیچیده است بوی کبابِ داغ در
فضای دل
بگرفته است گُر، ز داغ و درد
سرتا به پای دل
از داغ و ازعطش و
حزن و محنتِ جانکاه، بحثهاست
یعنی دوباره آشکار گشته است عزای دل
ازماه حادثه ی کربلا دوباره خبر رسد
فصلی پر از تحزّن بیحد بود،
از برای دل
گردد سیاه پوش بر در و دیوار زین عزا
تا کهکشان رسد که ز این درد و غم نوای دل
تا زنده ایم وقت عزا داریش عزا بپاست
زآن داغ، ریشه کرده است سوگ در هر کجای دل
آتش زند به وجودم غم جانسوز کربلا
داند فقط دل خونم غم بی انتهای دل
«احسان» چو
عاشق دلباخته ی شاه نینواست
دارد به آن شهید
و کرببلایش ولای دل.
*شاعر اهل آبدان