ای قامت سبزایستاده
وی شهد وشکر به لب نهاده
درسایهی تو گرفتم آرام
شیرین ز شراب تو مرا جام
میباش و ببخش و سایه افشان
شهد رطبت هماره درکام
«حاج محمد زارع؛ شاعر؛ لارستان»
پرتو طلایی خورشید آرام آرام از پسِ کوههای مشرق پهنهی کبود آسمان را فرا میگیرد و رگههای نور همچون آبشاری از دامنهی کوه سرازیر میشود. نور و رنگ و صدا بر سینهی فراخ دشتستان گسترده شده و بلبلان خرما لابلای شاخههای سبز و بلند نخلها به تکاپو افتاده اند.
قرص آفتاب لبخند بر لب از پشت کوههای خاکستری نمایان میشود و از لابلای چاک و درزهای چترهای سبز درختان خرما میتابد. تابش نور آرام آرام قامت بلند نخلها را در بر میگیرد. نخلهای خوش قامت با گوشوارههای طلایی بر گوش و گیسوان سبز بزک شده، همچون نوعروسانی زیبا دامن دشت را آراسته اند. صدای پای آب بر ولولهی گنجشکان و بلبلان میافزاید. تِپ تِپ تلمبهی آبی و خروش آب در جویهای باریک نخلستان، از آغاز روزی نو خبر میدهد. پرندگان، سرمست از خنکای نسیم صبحگاه با آهنگ رقص پِشهای فَسیل در جویها بال و پر میشویند. رُمزِهها از آب پر میشوند و حس خوش تازگی درون رگهای درختان به جریان میافتد.
آفتاب که به فرق آسمان میرسد، هرم گرما و اندکی تَش باد بر تن و جان دشت مینشیند. جنبندهها به دنبال سایهای اند تا از گزند تابش عمودی آفتاب مرداد ماه در امان بمانند و دوباره وهم و سکوت بر تن و جان دشت مینشیند.
پَنگهای پربار خارک بر شاخهها لمیده اند و دُمپزهای طلایی شاهانی زیر نور خورشید برق میزنند.
مرداد ماه فصل زایش نخلهایی ست که رنج آبستنی چند ماهه را در حلقهی پنجههای نیرومند آفتاب تاب آورده اند. فصل شادی نخلستان و پرشدن تولَکها از خارک و دُمپز و رطبهای شیرینتر از عسل است.
اکنون پس از آن همه گرمای توان سوز دسترنج نخلستان دستچین میشود تا سوگلی طبقهای دستفروشان و کاسبان بازار باشد.
خارکهای رسیدهی زرد و سرخ، آویخته بر گوشوارههای نخلستان به انتظار طلوع ستارهی سهیل مینشینند تا از پس این طلوع، شهد شیرین رطبها شان کام خشک باغداران را تازه کند و پایان گرمای جانفرسای تابستان را نوید دهد.
خرما چینان، ماهرانه، پَرونَدها را بر قامت تنومند نخلها محکم میکنند تا به بزمگاه زیبای رطبهای شیرین دست یابند. مهربانانه و شکرگویان رطبها و دُمپَزها را دانه دانه از پَنگها جدا میکنند و تولَکهای پر شده را از بلندای قامت زیبای درخت به زیر میکشند تا گِلِّهها پر شوند و روانهی خانهها گردند.
از دیرباز فَسیل، این درخت مقدس همیشه سبز با کالبد و روحی آسمانی، منشا برکتهای فراوان بوده است.
پِش هایش گاه تَکِل میشود تا فرش خانهها گردد و گاه سایه بان باغستانها شود. مُخینِه که از تنهی محکم نخل جدا میشود، تیرهای سقفی خانهها را بنا میکند و میوهی شکرینش حلوایی میشود، چون رنگینک، چنگالو و خرمابِریز که زینت بخش سفرههای رنگارنگ جنوب و شیرین کنندهی کام جنوبی هاست.
سردار و شاه میوهی نخلستانهای منطقه لارستان، رطب شاهانی ست که لشکری از خرماها و رطبها را تحت سیطره دارد. خَنیزی، زرد، خاسِیو، هِلیلِه، گَچخواه و بَگَشی بخشی از این قشون پرقدمت و بزرگند... .
۱.. پِش فَسیل= شاخهی درخت نخل
۲.. رُمزِه= گودالهای عمیق که جهت نگهداری آب دورتادور نخلها کنده میشوند.
۳.. پَنگ = دسته خارکهایی که بر ساقههای زرد رنگ با نظم چیده شده و به تعداد گوناگون میان شاخههای نخل به چشم میخورد.
۴.. تولَک = سبدهایی که با پِش یا همان برگهای درخت نخل به گونهای هنرمندانه بافته میشود
۵.. دُمپَز= خارکهایی که نیمی از آن رطب شده اند
۶.. گِلِّه= سبدهایی بزرگ که با برگ درخت نخل بافته میشود و مخصوص حمل و نگهداری خرماست
۷.. اهالی منطقه لارستان بزرگ بر این باورند که پس از سرزدن ستارهی سهیل در برج اسد (مردادماه) از شدت گرما کاسته شده، خارک هاپخته و رسیده شده و به رطب تبدیل میشوند.