فکرشهر
پس از «اول خدا، دوم زمین و کلم کولو»های بسیار، بالاخره آقای «زارع» سکان استانداری بوشهر را به دست گرفت. نوش جانش، گوشت شود به تنش و ان شاالله چرخ استانداری برایش بچرخد، اما آنچه امروز میخواهم بگویم موضوع دیگری است.
بنده معتقدم ژورنالیست و منتقد و فعال مدنی یا هر قلم به دست استان بوشهری که در زمان استانداری «محمدی زاده» قلم را غلاف کرده و لالمونی گرفته بود و جرات نوشتن یک سطر انتقاد هم نداشته، از نوزده آبان ماه که زارع استاندار میشود، بسیار بی انصافی است اگر خامه بیاراید و قلم تیز کند و به انتقاد از اوضاع بپردازد.
البته طبیعی است هر گاه سنبه فشار بر روزنامه نگاران و اهالی رسانه پر زور بوده، فتیله نقد پایین کشیده و ماستها کیسه شود و هرگاه مسوولی اهل مدارا و «جونم چیشوم» گفتن بوده، اهل قلم توقعشان بلند و قلمشان تیزترشده است. از طرفی انتقاد نویسی و اعتراض به مسوولین هم حق هر روزنامه نویسی است، اما همه میدانیم دکتر زارع مردی آرام و با شخصیت و مردمدار و از همه مهمتر، دولتمردی انتقادپذیر است و اهل برخورد و دوستاقبانی و بگیر و ببند رسانهای نیست و ساز مخالف زدن با او هزینه چندانی ندارد؛ پس نقد نوشتن ننویسندههای دیروز و مدعیان امروز صرفا موج سواری و سوءاستفاده از نجابت مردی است که اعتقاد قلبی به تساهل و تسامح و انتقادپذیری مسوولین دارد.
نمیخواهم واژه ضعیف کشی را به کار ببرم، چون «زارع»، آدم ضعیفی نیست؛ اما آنان که در سه سال گذشته جرات نگاه چپ به مسوولین را نداشته اند و از امروز میخواهند زارع را «خنجغلوک» کنند، این کارشان مصداق بارز شخصیت کشی، اعتبارکشی، تعامل کشی و عقده گشایی خواهد بود.
شنیدم یکی از هنرپیشههای زمان شاه، خانه اعیانی و درندشتی داشت که بعد از انقلاب مصادره شد و در اختیار یکی از نهادهای دولتی قرار گرفته بود. او هر روز به صورت ناشناس به خانه سابقش میرفت و باغچه را آب میداد؛ یک روز نگهبان او را میشناسد و میگوید: «خانم، شما راضی هستید من اینجا نماز میخوانم؟»؛ هنرپیشه جواب میدهد: «شما اگر همیشه و از قبل نمازخوان بوده اید اشکالی ندارد، اما اگر از آنهایی هستی که بعد از انقلاب نمازخوان شده اند، خیر؛ اصلا رضایت ندارم». حالا حکایت نقد نویسان از امروز به بعد است. نقد نویسانی که در هر شرایطی چراغ حق نگاری و نقد را در استان روشن نگه داشتند، حق دارند و اصلا باید بنویسند و نه تنها از دکتر زارع، بلکه از صدر تا ذیل دولت را با ترکه نقد بنوازند، اما آن نمازخوانانِ موسمی نویسِ عافیت طلبِ بعد از محمدی زاده، به گمانم حق هیچ انتقادی ندارند. بدیهی است این حرف هیچ حاشیه امن یا سپر رسانهای برای دکتر زارع نخواهد بود، البته که از این به بعد از ایشان انتقاد خواهد شد، حتی تندتر و عریانتر از دوران فرمانداری دشتستانش هم انتقاد خواهد شنید؛ منتها آن که در هیچ شرایطی قلم نقد از دستش نیفتاده و همواره از اوضاع انتقاد کرده، سخنش سنجیده و کلامش از سر دلسوزی و لاجرم بر دل مینشیند، اما روزنامه نویس یا فعال مدنی که در خزان و رکورد سه و نیم ساله اخیر، چرت خرگوشی میزده و امروز در بهار تحمل و مدارای ارسلانی از خواب خوش زمستانی اش بیدار شده و نقدش لقمه سر سیری است، به کفر ابلیس نمیارزد.
و، اما یک کلام هم با استاندار جدید:
جناب دکتر زارع، به قول قدیمی ها: «اگه یار اهله، کار سهله». اقبال و استقبال عمومی مردمِ اهلِ بوشهر از جنابعالی، سرمایه اجتماعی عظیمی است که کار را برای شما سهل کرده. کاش قدر این اقبال و اعتماد عمومی را بدانید و همچنین بدانید که قسمت به مثقال میآید و حسرت به خروار، قسمت شما فعلا خدمت است، اما قطعا این اعتماد ابدی و همیشگی نخواهد بود و به قول حضرت سعدی:
گمان مبر که جهان اعتماد را شاید
که بیعدم نبود هر چه در وجود آید.