این روزها و در این مصیبت گرانی که درآمد، خُشکِلَک زده و هزینهها سر به آسمان ساییده، سازمان تامین اجتماعی چندی قبل خبر داد که: «اصلاح مشاغل سخت و زیان آور مثل خبرنگاری و رانندگی در دستور کار تامین اجتماعی است».
آقایان مسوول محترم چرا تعارف میکنید و به قول ایرج میرزا:
چرا در پرده میگویی سخن را / چرا بر زنده میپوشی کفن را؟
ما که میدانیم در قاموس دولتیان، ناترازی یعنی کمبود، نوسان یعنی افزایش و «اصلاح» یعنی حذف حمایت و نتیجه اش فقط گرانی و سنگینی بار مردم است. افزایش بی قاعده حق بیمه تامین اجتماعی هم داد و فغان بنا و نانوا و راننده و کارگر و روزنامه نگار را به آسمان برده و هم کمر کارفرمایان را تا کرده. در این شرایط میخواهید حمایت دولت از این اقشار را هم بردارید؟ مگر این پول و حمایت ارث پدر دولت است؟ مگر صدقه بوده که حالا میخواهید قطعش کنید؟ پول خود مردم را، تازه بخشی از پول و ثروت خود مردم را، تا حالا داشته اید خرج خودشان میکردید پس این کمک نه منت دارد نه سرکوفت و نه تهدید به قطع کردن.
تامین اجتماعی که یک بنگاه اقتصادی نیست که آخر سال حتما دخل و خرج کند. تامین یک بیمه حمایتی است که اگر هم زیانی متوجهش شود، بگذاریدش به حساب صد تومان کَلهی خرجهای فلهای غیرضروری مملکت، دولت دندش نرم باید تحمل کند و به هیچ قیمتی حق ندارد دست حمایتش را از پشت بیمه شدگانش بردارد. به والله نگاه تومان و ریالی که مسوولان در تامین اجتماعی دارند، بیمههای تجاری این نگاه را به مقوله حق بیمه و خسارت و مانده مثبت عملیات بیمه گری ندارند.
دست کوتاه ما که به نخیل بلندِ مسوولان وزارت کار و سازمان تامین اجتماعی نمیرسد، اما کاش میفرمودند روز اول هدفشان چه بود؟ هدفشان خدمت به مردم بود یا تعهدشان افزایش دخل دولت و کسب رضایت دولتیان به قیمت دست بردن در جیب بیمه شدگان دست به دهان؟
شما میدانید ۳۶۰ درصد افزایش ناگهانی حق بیمه تامین اجتماعی یعنی چه؟ اصلا متوجه هستید در این شرایط، حذف کمک دولت به مشاغل سخت و زیان آور باعث بیکاری چند هزار کارگر و راننده میشود و در صورت عدم اخراج، گُرده چند صاحبکار زیر بار این افزایش قیمت خم میشود؟ اصلا میدانید مشاغل سخت و زیان آور یعنی چه؟
بله؛ میدانم بیشتر مسوولان سختی نکشیده اند و شکر خدا در رفاه و ناز و نعمت بوده اند، اما اگرهم کار جسمی نکرده باشند، حتما میدانند کار در گرمای ۵۰ درجه چه پوستی از کارگر بینوا میکند. عدل آمدید حمایت دولت از این کارگران گنجشک روزی و شوفرانی را که دندهای صد تا یه غاز عوض میکنند، حذف کردید؟ اصلا شما تصوری از سختی کار روزنامه نویسی دارید؟ تا حالا به گوشتان خورده روزنامه نگار باشرفی به خاطر نوشتههای انتقادی اش حتی بچه اش را در مدرسه ثبت نام نکرده باشند؟ این سختیها را یکسره ندیده گرفتید و کمک دولت را بُنِ جا قطع کردید؟ تازه اسمش را هم میگذارید اصلاح؟
و، اما نکته آخر: خوشبختانه یا متاسفانه مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی، همشهری ماست و هر چه بنویسیم بعضیها از جا در میروند که این سبک نوشتن باعث تخریب جناب مدیرعامل میشود، پس اگر میبینید این مطلب به تندی و تیزی نوشتههای قبل نیست دو دلیل دارد: اول رعایت هم سِوِخی بودن مدیر عامل است و دوم حرمت آن آدمی که یک رده پایینتر است و بی انصافی است «سِه و دیزه» را با هم گفتن.
در پایان یک جمله دیگر هم بگویم و زحمت کم کنم:
من میدانم این حرفها و نوشتهها تاثیری ندارد و مسوولان، خرِ خود را میرانند و گوششان به حرف امثال بنده بدهکار نیست؛ حرف زدن از دست تُنکی و بی پولی و فشار اقتصادی با مدیران و وزیران سختی نکشیده این دولت، مانند این است که با دیوار از شکفتن بهار سخن بگویی.
به قول شیخ اجل سعدی:
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی.