فکرشهر: عصرایران نوشت: ثریا اسفندیاری بختیاری (۱ تیر ۱۳۱۱– ۴ آبان ۱۳۸۰) در فاصله سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۶ ملکه ایران بود. وی دومین همسر محمدرضا پهلوی بهشمار میآمد. او فرزند خلیلخان اسفندیاری و نوه اسفندیارخان سردار اسعد بود. در این مجال میخواهیم به بخشی از خاطرات او در مورد تصمیم برای جدایی از محمدرضا پهلوی بپردازیم:
در یکی از روزهای تیرماه ۱۳۳۶ که من و محمد رضا باغچههای کاخ سعدآباد قدم میزدیم، با صدایی که سعی کردم آرام و مطمین باشد زمزمه کردم:
«محمد این وضع قابل دوام نیست. من هنوز نتوانستهام بچهای برای شما بیاورم و در صورتی که اتفاقی برایتان بیفتد من نمیخواهم باعث اغتشاشی باشم که به دلیل نبودن جانشینی برای شما در مملکت پیش میآید.»
محمد رضا برای مدتی طولانی نگاهش را به من دوخت و سپس حیرت زده از من پرسید:
«ولی چه کار میتوانیم بکنیم؟»
من جواب دادم: «شاید بتوانید ممنوعیت پادشاهی را که رضا خان برای فردی که مادرش از قاجار باشد بردارید تا یکی از برادران ناتنی شما وارث تاج و تخت شود.»
محمد رضا جواب داد: «برای این کار باید با تشکیل مجلس موسسان قانون اساسی را دستکاری کرد. هرگز این مقامات با تغییر قانونی که پدرم بانی و باعث آن بوده است موافقت نخواهند کرد.»
من چشم در چشمش دوختم و گفتم:
«چرا نباید این اقدام را آزمود؟»
احساس کردم محمدرضا دستپاچه شده است مثل اینکه از او خواسته بودم که با قدرت رضاخان مقابله کند مردی که او هرگز جرات نکرده بود خود را با وی بسنجد.
محمد رضا سپس پرسید:
«اگر مجلس موسسان درخواست مرا رد کرد آنگاه چه میشود؟»
من بدون تردید پاسخ دادم:
«آن وقت دیگر چارهای نخواهیم داشت جز اینکه از هم جدا شویم.»
جمله همچون ضربه یک شمشیر فرود آمده بود.
اما محمد رضا پاسخ داد:
«امیدی هست من مطمئنم که هنوز امیدی هست. من می توانم با زنی ازدواج کنم و ازدواجمان تا زمانی ادامه یابد که از او صاحب فرزند پسری بشوم آن گاه دیگر تاج و تخت وارث خواهد داشت؛ و شما همیشه در کنار من خواهید ماند.»
قلبم از تپش باز ایستاد و گفتم: «چه طور میتوانید چنین پیشنهادی به من بدهید؟ چارهای جز جدا شدن نداریم.»
چند ماه بعد در تاریخ ۲۴ بهمن تهران را ترک کردم و عمر ازدواج هفت سالهام با محمدرضا بدین ترتیب پایان یافت.