فکرشهر: آیا سفرهای استانی اخیر علی لاریجانی ارتباط خاصی با اهداف آینده او و سودای رئیس جمهور شدن دارد؟
به گزارش فکرشهر، روزنامه شرق نوشت: سفرهای استانی علی لاریجانی نسبت به گذشته شدت یافته و حدسوگمانها از اهداف این سفرها نیز به میزان کمیت آنها بالا رفته است؛ بهنحویکه حسین مرعشی روز گذشته هدف چنین سفرهایی را انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ دانست. در مقابل، برخی چهرههای سیاسی مانند بهروز نعمتی باور دارند که چنین سفرهایی پیرو انگیزه کسب کرسی ریاستجمهوری نیست. لاریجانی در ماههای منتهی به سال ۹۶ با سفر به استان سمنان سفرهای خود را آغاز کرد؛ گرچه در ابتدی کار سفرهای او چندان منسجم نبود، اما در سال ۹۶ ایرانگردی رئیس مجلس شدت گرفت. او از استان فارس تا آذربایجان غربی و شرقی به سفر پرداخت و همواره در توضیح چنین مسافرتهایی گفته شد که هدف رئیس مجلس سرکشی به مناطق استانی است، اما معلوم نیست که اگر چنین سفرهایی برای تحقق این هدف است، چرا پیشتر که از قضا او ریاست مجلس را نیز برعهده داشت، دست به سفرهای استانی نمیزد؟
از سوی دیگر مشخص نیست که آیا قانونگذار وظیفه نظارت بر حسن انجام کار در حوزههای استانی را بر دوش رئیس مجلس گذاشته است یا خیر که چنین دلیلی در توضیح علت سفرها ارائه میشود؟ چنین موضوعات مبهمی حدسوگمانها درباره هدف انتخاباتی لاریجانی را افزایش میدهد، چنانکه میتوان گفت او نیز مانند رؤسای پیشین مجلس، از جمله هاشمیرفسنجانی، ناطقنوری، کروبی و حتی حدادعادل سودای ریاستجمهوری را در سر بپروراند؛ البته میل به تصدی کرسی ریاست دولت به خودیخود محل نقد نیست، زیرا از حیث قانونی هر فردی میتواند نامزد انتخابات شود و در این مسئله مشکلی وجود ندارد، اما عدم شفافسازی محل انتقاد به نظر میرسد.
رد شائبهها درباره سفرهای انتخاباتی
علی لاریجانی چندی پیش در سخنرانی خود در آذربایجان گفت که بازدید از این استان برای نظارت بر چگونگی اجرای برنامه ششم توسعه است. او حتی در یکی از جلسات علنی مجلس هم تأکید کرد که سفرهای استانیاش برای نظارت همهجانبه بر اجرای برنامه ششم توسعه صورت میگیرد. غلامعلی جعفرزادهایمنآبادی نیز در توضیح این سفرها گفته بود: «الحق باید گفت سفرهای آقای لاریجانی از تعداد سفرهای معمول یک رئیس مجلس کمتر است و این انتقاد را به او داشتهایم که باید بیشتر باشد. به اعتقاد من رئیس مجلس که رکن نظارتی دارد باید حضور میدانی بیشتری داشته باشد و از نزدیک باید مشکلات را ببیند تا ایرادات اجرای قانون را متوجه شود. من تصمیمات آینده او را برای دولت سیزدهم نه تأیید میکنم و نه تکذیب، اما ما بهعنوان یکی از نزدیکان او وقتی در این رابطه سوال میپرسیم جوابش به ما این است که من کار خود را انجام میدهم و علاقهای ندارم وارد این عرصه شوم. ما بر این اعتقادیم که تعداد سفرها باید بیشتر شود و به نظر میرسد شخص آقای لاریجانی نیز چنین تصمیمی را داشته باشد.»
چنین مفهومی را میتوان از سخنان اخیر بهروز نعمتی، دبیرکل حزب رفاه ملت و از چهرههای نزدیک به علی لاریجانی برداشت کرد. او روز گذشته گفته است که سفرهای استانی رئیس مجلس بخشی از کارشان است، همانطور که این مقام بهعنوان رئیس قوه مقننه در جلسات متعدد و مختلف حاضر میشود. نعمتی درباره انگیزه لاریجانی برای حضور در انتخابات ۱۴۰۰ اظهار کرده است که بعید میدانم این سفرها ارتباطی به انتخابات داشته باشد. هنوز خیلی زود است که کسی بخواهد وارد فضای انتخابات ۱۴۰۰ شود.» با تجمیع این نظرات میتوان چنین برداشت کرد که شاید انگیزه سفرهای لاریجانی بهطور مستقیم به انتخابات سال ۱۴۰۰ مربوط نباشد، اما هیچکس، از جمله خود لاریجانی بر عدم حضورش در لباس نامزد انتخابات ریاستجمهوری تأکید نکرده است. با چنین گزارهای میتوان هر کنش سیاسی را با نیمنگاهی به انتخابات آتی ریاستجمهوری تعبیر کرد و نفی این موضوع تنها با شفافسازی علی لاریجانی ممکن است.
احتمال ائتلاف با اصلاحطلبان
علاوهبر اظهارنظرهایی که درباره علت سفرهای استانی رئیس مجلس میشود، برخی از نیروهای سیاسی احتمال ائتلاف او با نیروهای میانهرو اصلاحطلبان را میدهند. چندی پیش محمود صادقی گفته بود: «این احتمال را رد نمیکنم که اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ در شرایطی قرار بگیرند که ناگزیر به حمایت از فردی با ویژگیهای لاریجانی شوند. درعینحال با توجه به تجربه نهچندان موفق حمایت اصلاحطلبان از روحانی، بهویژه در دولت دوم او که باعث تنزل سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان شد، راهبرد تعامل با جناح اعتدالی یا اصولگرای میانه نیاز به تأمل و دقتنظر بیشتری دارد. اصلاحطلبان در حمایت از روحانی تمام سرمایه اجتماعی خود را به میدان آوردند، اما روحانی یا نخواست یا نتوانست به این اعتماد پاسخ درخوری بدهد.»
با وجود این، همهچیز به شرایط بستگی دارد، چون در عالم سیاست نمیتوان موضوعات را صفر و صدی مطرح کرد؛ بهویژه از این جهت که اصلاحطلبان همواره با محدودیتهایی مواجهند و باید انعطافپذیری داشته باشند. البته بهنظر میرسد مجموعه اصلاحطلبان باید برای حرکت آینده از پویایی تحرک و جسارت بیشتری برخوردار شوند و ضرورت دارد راهبردهای خود را بهروز کنند بهنظرم نکتهای که بهتازگی رئیس دولت اصلاحات در جلسه با شورای هماهنگی اصلاحات مطرح کردند، در تدوین راهبردهای جدید باید موردتوجه و تأکید قرار گیرد و آن ضرورت برانگیختن احساس شهروندی در آحاد مردم یعنی احساس ذیحق بودن و احساس مسئولیت اجتماعی و بهدنبال آن تقویت جامعه مدنی است، این امر باید به مثابه سنگبنای توسعه در ایران مورد توجه و تأکید قرار گیرد.»
اصلاحطلبانی که حضور در عرصه قدرت سیاسی را بهمثابه حیات جریان اصلاحات میدانند، ممکن است در صورت به اجماعنرسیدن بر یک نامزد اصلاحطلب مانند سالهای ۹۲ و ۹۶ با یک شخصیت اصولگرای میانهرو یا مستقل ائتلاف کنند؛ این موضوع وقتی با بررسی عملکرد فراجناحی سالهای اخیر علی لاریجانی سنجیده میشود، این نکته را به ذهن میرساند که بعید نیست در صورت حضور لاریجانی در عرصه انتخابات ریاستجمهوری هم او تمایل به ائتلاف با اصلاحطلبان داشته باشد و هم اصلاحطلبان در نبود یک نامزد واحد روی او حساب کنند. در حقیقت اگر قرار به قیاس باشد، علی لاریجانی با رویکردهای اخیرش کمتر از روحانی سال ۹۲ به اصلاحطلبان نزدیک نیست و منطقی بهنظر میرسد که در صورت جمعشدن همه شرایط اصلاحطلبان با او نیز به اتحاد یا به تسامح ائتلاف برسند. این تحلیل را بهنحوی دیگر بهزاد نبوی در آذرماه سال جاری یادآور شده بود: «همه میانهروهای اصلاحطلب و اصولگرا باید متحد شوند والا مجلس ۹۸ و ریاستجمهوری ۱۴۰۰ را به تندروها میبازیم که برای کشور، ملت و اصل نظام نگرانکننده است. آقایان ناطقنوری، علی لاریجانی، علی مطهری و باهنر اصلاحطلب نیستند اما اصولگرای میانهرو هستند و به منافع کشور فکر میکنند. مردم در سال ۱۳۸۴ با صندوق رأی قهر کردند. تفرقه اصلاحطلبان در سال ۸۴ به پیروزی احمدینژاد منجر شد.»
همچنین محمد عطریانفر از دیگر اصلاحطلبانی است که باور دارد راه موفقیت جناح چپ در ائتلاف است. او چندی پیش گفته بود که اگرچه در بزنگاههای انتخاباتی نوعاً حق اصلاحطلبان ضایع میشود اما از آنجا که پیوند اصلاحطلبان با صندوقهای رأی ناگسستنی و تصورناپذیر است که روزی با صندوقها قهر کنند، مجبوریم به یک مرحله متنازلی تن بدهیم بهعبارتی ناچاریم در عرصه رقابتها دست به انتخاب نسبی بزنیم. در چنین شرایطی ممکن است فردی را که توانسته از کانال شورای نگهبان عبور کند و نسبت قابل قبولی با نظریه اصلاحات داشته باشد، انتخاب کنیم تا اگر به صد درصد مطالباتمان با نامزد خودمان نرسیدیم، حداقل بخش معقولی از مطالبات تأمین شود.»
نگاه حداقلی در حوزه فعالیت سیاسی احزاب و جناحها در موضوع انتخابات پیشتر نیز مطرح بود و شاید با چنین نگاهی اصلاحطلبان به ائتلاف با روحانی تن دادند. هرچند معلوم نیست که چنین شرایطی در مناسبت لاریجانی و اصلاحطلبان پیش آید اما میتوان گفت که در صورت وقوع احتمالی این شرایط همان مسیری رفته میشود که در سال ۹۲ رفته شد. در عین حال که هنوز مشخص نیست لاریجانی پای به انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ بگذارد یا خیر اما برخی باور دارند تجربه نشان داده است حیات سیاسی اصلاحات لزوماً در گرو حضور در انتخابات نیست و حضور در انتخابات با نگاه حداقلی میتواند سرمایه اجتماعی جریان اصلاحات که همان مردم باشند را از این جریان دور کند اما عدهای دیگر مانند نبوی و عطریانفر معتقدند با چنین روشی میتواند اصلاحات را در متن سیاست باقی نگه داشت. هر کدام از این دو روش معایب و مزایای خود را دارد و باید دید که در صورت حضور علی لاریجانی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ اصلاحطلبان کدامیک را برمیگزینند.