فکرشهر: «ترور آیتالله مطهری و به شهادت رساندن او فقط یکی از سلسله ترورهای گروهی بود که حیاتش دیری نپایید؛ گروهی که در حوزه اندیشهای چندان مستقل نبود و مدام منبع اقتباسش یا سازمان منافقین قرار میگرفت یا تفکرات علی شریعتی. گروه فرقان و ترورهایش ماحصل اندیشهای متزلزل و نامطمئن بود، زیرا اعضای آن در عین حال که سعی میکردند اساس تفکر خود را مبتنی بر اسلام بدانند، نقش روحانیت در اسلامیت نظام سیاسی را انکار کنند.»
به گزارش فکرشهر، روزنامه شرق با این مقدمه نوشت: «شاید بتوان گفت فرقان از معدود گروههایی بود که تا پایان حیاتش نتوانست به یک تفکر منسجم برسد، زیرا از یکسو تفکرات چپ افراطی در آنها نفوذ کرده بود و از سوی دیگر ایشان تمایل داشتند تا با ارائه ظاهری نوین از اسلام، احکام فقهی را مطابق با داشتههای غیر دینی خود تفسیر کنند. در حقیقت اگر مانند جبهه منشعبشده سازمان مجاهدین خلق که بعد از انقلاب با نام پیکار شناسایی شدند، آنها نیز تفکرات غیر دینی خود را دنبال میکردند یا آن که مانند اسلامگرایان فقط تفکر اسلامی را پیمیگرفتند، میتوانستند از تعارضهای پیدرپی بیرون بیایند اما نوع اندیشه ایشان ماحصل رفتوآمد میان مادیگرایی و تفقه بود که نه تفقه ایشان کامل بود و نه مادیگراییشان.
منشأ فکری فرقان
نیروهای فرقان بهشدت تحت تأثیر اندیشههای علی شریعتی بودند و اکبر گودرزی، بنیانگذار این گروه سعی میکرد با بازخوانی ناقص از اندیشههای آن متفکر، قرآن را تفسیر کند و نوع دینداری خواسته خود را به مردم ارائه بدهد و پرواضح است که یک روحانی جوان و انقلابزده ۱۶ یا ۱۷ ساله، از پس تبیین و اندیشهسازی برنمیآید اما به دلیل فضای انقلاب و به حاشیه رفتن بحثهای علمی، اکبر گودرزیِ نوجوان هم توانست خود را در زمره اندیشمندان قرار بدهد.
او برای تشریح اندیشههای خود در مساجدی چون الهادی، فاطمیه خزانه، مسجد رضوان خیابان اتابک، مسجد شیخهادی و مسجد خمسه قلهک جلساتی برگزار میکرد.
آن نوجوان باور داشت که «روحانیت ضدتوحیدیترین عناصر جامعه است و معتقد بود که باید در کمترین زمان ممکن با توسل به قهر و آتش و سلاح آنان را از بین برداشت تا هم قربه الیالله به دستورات و احکام خدا عمل شده باشد و هم خلق تحت ستم از استعمار حاکم رهایی یابند» (غلامرضا خواجهسروی، رقابت سیاسی و ثبات سیاسی در جمهوری اسلامی ایران). گودرزی نیل به حذف روحانیت را در اقدامات مسلحانه میدید.
بر مبنای کتاب «ترکیب التقاط و ترور» که توسط «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» منتشر شده است، روحانیون نزدیک به آیتالله مطهری میگویند شهید مطهری تفسیرهای برخی روحانیون را «مارکسیستی» و «تفنگی» میدانست.
آیتالله مهدویکنی در همین باره میگفت: «بعضیها در بیاناتشان حرفهایی میزدند که برای منافقین مطلوب بود، حتی آیات قرآن را طوری تفسیر میکردند که خلاف واقع بود. آقای مطهری از اینها خیلی ناراحت بود و میگفت این سبک تفسیر، تفسیر کمونیستی، ماتریالیستی و تفنگی است.»
حجتالاسلام ناطقنوری، قاضی اصلی دادگاه اعضای گروهک فرقان نیز صراحتاً به تأثیر آموزههای این افراد بر اعضای این گروهک اشاره میکند.
هاشم صباغیان، از اعضای نهضت آزادی نیز در سال ٨٩ در گفتوگو با ماهنامه «آهنگ راه» درباره جلسات خوئینیها در مسجد جوستان شمیران گفته بود: «واقعیت این است که ما در آن موقع هنوز به جوهره تفکر آنها [فرقان] پی نبرده بودیم. خود من بعدها ماهیت فرقانیها را فهمیدم و متوجه شدم از محصولات جلسه تفسیری این افراد هستند.»
فرقان و عصر ترور
انقلاب که به پیروزی رسید، فرقان برای مقابله با روحانیت دست به اسلحه برد زیرا اعضایش باور داشتند که پس از پیروزی انقلاب روحانیت قدرت را برای خود تصاحب کرد و به دلیل نداشتن تخصص حکومتداری از دخالت در امور فنی، مدیریت و ارگانهای کشوری خودداری خواهد کرد و به ناچار سازمانهای سیاسی، مارکسیستی و ناسیونالیستی امور را در دست میگیرند که در گذر زمان چنین ادعایی محقق نشد و از قضا نیروهای مارکسیستی بدواً و نیروهای ملیگرا پس از چندی از عرصه کنار گذاشته شدند یا کنار رفتند.
دیدگاه فرقان پس از انقلاب مورد انتقاد بسیاری از شخصیتها قرار گرفت؛ بهویژه آیتالله مطهری که تفسیر فرقان از دین را نادرست میدانست و در مقدمه علل گرایش به مادیگری تحت عنوان ماتریالیسم در ایران بهشدت به آرای تفسیری و تعابیری که اعضای فرقان در ترجمه مفاهیم و آیات قرآن آوردند، حمله کرد و از آنان تحت عنوان «ماتریالیسم منافق» یاد کرد که همین انتقادهای بیمحابا از دلایل ترور او محسوب میشود.
ترورهای فرقان تنها محدود به آیتالله مطهری نبود؛ بلکه ایشان فهرستی طولانی را پیشروی خود قرار دادند که در ترور برخی موفق و در ترور برخی دیگر ناموفق بودند.
از جمله افرادی که توسط این گروه جان باختند، میتوان به این موارد اشاره کرد: آیتالله محمد مفتح، فعال سیاسی و امام جماعت مسجد قبا، جواد بهمنی و اصغر نعمتی، از محافظان محمد مفتح، محمدولی قرنی، رئیس ستاد مشترک ارتش، محمدتقی حاجطرخانی، از بنیانگذاران مسجد قبا، سیدمحسن بهبهانی، مجری برنامههای مذهبی در رادیو و تلویزیون، مهدی عراقی، مدیر امور مالی مؤسسه کیهان، حسام عراقی، فرزند مهدی عراقی، هانس یوآخیم لایب، معاون شرکت داروسازی ایران مرک (به اتهام جاسوسی برای دولت آلمان)، سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، امامجمعه تبریز، فقیه ایمانی، فقیه و ابوالقاسم اسلامی (رجبی) فقیه. افرادی چون اکبر هاشمی رفسنجانی، سیدرضی شیرازی، احمد لاجوردی، حسین مهدیان، محمدباقر دشتیانه در معرض ترور قرار گرفتند که ترورها ناکام ماند و ایشان زنده ماندند.
اعدام اکبر گودرزی
در نهایت اکبر گودرزی در ۱۸ دی ۵۸ به همراه حسن اقرلو در خانهای تیمی واقع در خیابان جمالزاده دستگیر شد.
جمال اصفهانی، مسئول وقت اطلاعات کمیته و پیگیری پرونده فرقان در گفتوگویی درباره نحوه بازداشت گودرزی گفته بود: «اکبر گودرزی با فردی به نام حسن اقرلو در یک خانه تیمی زندگی میکرد. در آنجا تیراندازی شد و نهایتاً از نارنجک و گاز اشکآور استفاده کردیم که آنها تسلیم شدند. گودرزی مجروح شد و وقتی ما داخل شدیم، من همانجا که قیافه او را در تاریکی دیدم، به بچهها گفتم که او اکبر گودرزی است.»
او در ادامه از اعتراف زودهنگام گودرزی در ماشین چنین گفته بود: «شبی که ما گودرزی را گرفتیم، در راه حرکت به سمت اوین، من از او پرسیدم که قاتل مطهری کیست. او گفت که یعنی شما نمیدانید. گفتیم میدانیم ولی میخواهیم تو را امتحان کنیم و او نام بصیری و بقیه افراد را به زبان آورد.»
اکبر گودرزی در ۳ خرداد ۵۹ همراه اعضای دیگر گروه فرقان تیرباران شد. پس از مرگ گودرزی تا سال ۶۰ همچنان باقیماندگان فرقان اعلامیههایی چاپ میکردند اما دیگر نتوانستند مانند زمان حیات گودرزی فعالیت مؤثری داشته باشند.»