فکرشهر: قائممقام که سمت پدری بر محمدشاه داشت به تیغ کینش گرفتار شد. محمدشاه در قتل صدراعظمش دچار وزیرکشی و پدرکشی شد.
به گزارش فکرشهر، روزنامه اعتماد نوشت: «میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی اولین قربانی اصلاحگری در ایران است. سرنوشت او نشان داد اصلاحات بیهزینه نیست و راهی که برگزیده است، تاوانی چون جان دارد. قائممقام خود به چنین سرنوشتی آگاه بود که پیش از قتل، چند باری طعم عقوبت و تبعید را چشیده بود. او اما از پا نایستاد که به اصلاحات باور داشت. ثمره اندیشه اصلاحگری او در اقدامات میرزاتقیخان امیرکبیر، میرزاحسینخان سپهسالار و میرزاعلیخان امینالدوله تداوم پیدا کرد و در مشروطه تبلور یافت. قائممقام برای اصلاحات حکومتی نقشه راهی ترسیم کرد که تا زمانه ما نیز استمرار یافته است. این نقشه راهبر پایه دیپلماسی قوی و اصلاحات داخلی قرار داشت. این اصلاحگر قاجاری دریافته بود سیاست داخلی و خارجی در پیوندی وثیق با یکدیگر قرار دارند و قدرتمندی در خارج از مرزها بسته به اقتدار و انسجام داخلی است. این اندیشه را از روایتهایی درباره او میتوان دریافت. از جمله روایت کردهاند وقتی نظامیان و برخی سیاسیون و فقیهان فتحعلیشاه را به جنگ دوم با روسیه تحریض میکردند و با تملق و شعار بر طبل جنگ میکوبیدند، قائممقام از شاه پرسید:«اعلیحضرت چه مبلغ مالیات میگیرند؟ شاه جواب داد قریب ۶ کرور. قائممقام گفت: دولت روس چه مبلغ مالیات میگیرد؟ شاه گفت: میشنوم ۶۰۰ کرور. قائممقام گفت: به قانون حساب، کسی که ۶ کرور مالیات می گیرد با کسی که ۶۰۰ کرور عایدات دارد از در جنگ درنمیآید.» خیرخواهی او اما ناشنیده ماند و ایران پس از شکست مجبور به پذیرش عهدنامه ترکمانچای شد. اگر پافشاری قائممقام در مذاکرات نبود، روسها چشم طمع به آذربایجان نیز داشتند. چیرهدستی او در مذاکرات دیپلماتیک چندان بود که کمپل، وزیرمختار بریتانیا در تهران از قدرت استدلالش در مذاکرات نوشت. با چنین قوتی بود که در مذاکرات بر سر تعهدات ایران در عهدنامه ترکمانچای با تعلل سعی در بهبود اوضاع داشت.
در این خصوص تفاوتی هم میان روسیه و بریتانیا نمیدید: «به همین جهت چنین حقی به هیچ دولت دیگری نمیدهم، چه برای ایران زیان بخش است و انگلستان نباید در موضوعی که آن قدر برای ما ضرر دارد، پافشاری کند و الا چه فرقی است با تعدی روسها که به زور سرنیزه عهدنامه ترکمانچای را بر ما تحمیل کردند.» چه صدراعظم ایران نتیجه این اقدام را «انهدام ایران به عنوان یک ملت» میدید. سیاست او در این باره همچون سیاست عدمی سیدحسن مدرس و موازنه منفی محمد مصدق در سیاست خارجی در سالهای آتی است. با این همه، مذاکرات را راه چاره میدید و در نظرش، رویارویی و مقابله در آخرین مرحله قرار داشت. به طوری که در ماجرای قتل گریبایدف که به توطئهای انجام شد به عباسمیرزا، ولیعهد، برای مذاکره با روسها نوشت:«اگر عذر پذیرفتند، فبهاالمراد و اگر غرور کرد و نپذیرفت و بهانه جُست، آن وقت به مدافعه او پردازند.»
قائممقام اما پیروزی در عرصه خارجی را به مدد اصلاحات پیوسته در داخل و وضع و اجرای قانون میدید و بسیج نیروها با هیاهو و شعار را موقتی و در نهایت، بینتیجه میدانست. بر مبنای همین تفکر بود که اولین اقدام اصلاحیاش در دوره محمدشاه محدودیت حقوق شاه و درباریان برای اصلاح بودجه مملکتی بود؛ اقدامی که شاه را در کنار مخالفان داخلی و خارجی او قرار داد. قائممقام که سمت پدری بر محمدشاه داشت به تیغ کینش گرفتار شد. محمدشاه در قتل صدراعظمش دچار وزیرکشی و پدرکشی شد. جانشین او میرزاعباس خان آقاسی با مرام و مسلک درویشی بود. آقاسی اگرچه به تسامح صوفیگری شهره بود اما سیاستهایش آشفتگی را جایگزین نظم دوره قائم مقام کرد. سرنوشت قائم مقام اگرچه تراژیک بود اما او مسیری در پیش راه اصلاحات ایرانی قرار داد که تا امروز راهگشاست.»