دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار جامعه
مطالب بیشتر
کد خبر: ۷۶۱۴۱
يکشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۷

فکرشهر: اینستاگرام پر است از اینفلوئنسرهایی که بقیه دوست دارند شبیه‌شان شوند. دلشان می‌خواهد لباسی که او پوشیده را بپوشند و در خانه‌ای شبیه خانه او زندگی کنند و سبک زندگی‌شان بخصوص تفریحات‌شان، حالا اگر کمی هم شده، به او نزدیک باشد. البته اینفلوئنسرها هم از این ظرفیت به بهترین شکل استفاده می‌کنند.

به گزارش فکرشهر، روزنامه ایران نوشت: «همه چیز خوب پیش می‌رود غیر از رها کردن بادکنک‌ها. حساب کوتاهی سقف را نکرده‌اند. همین هم چهره زن را درهم می‌کشد، البته سعی می‌کند خیلی زود به خودش مسلط شود چون به هر حال لایو است و کسانی دارند تماشایش می‌کنند. همان طور که در صفحه خانم اینفلوئنسر دیده، شادمانه بالا و پایین می‌پرد و دست می‌زند جوری که آدم خیال می‌کند همان موقع از جنسیت فرزند در راهش خبردار شده است. مهمان‌ها هم در شادی‌اش شریک می‌شوند و البته میزبان جز کوتاهی سقف، حساب کرونا را هم نکرده چون جمعیت برای سالن کوچک، زیاد به نظر می‌رسد. بادکنک‌ها به سقف کوتاه چسبیده‌اند و زن لابد دارد فکر می‌کند کاش سقف خانه‌اش به بلندی سقف خانه او بود. توی استوری‌ها از خانم فلانی تشکر می‌کند که ایده خوبی را برای برگزاری جشن تعیین جنسیت در صفحه‌اش به اشتراک گذاشته. او را الگوی خودش در هنر خانه‌داری معرفی می‌کند و از سلیقه بی‌نظیرش می‌گوید. صفحه‌اش را منشن هم می‌کند به امید آن که اینفلوئنسر استوری‌اش را استوری کند. صفحه خانم اینفلوئنسر رنگی و پر زرق و برق است. خانه‌اش بزرگ است و تراسی فراخ دارد که آنجا را مکان محبوب خودش معرفی کرده و از میز همیشه آراسته‌اش، عکس‌های زیادی به اشتراک گذاشته است. عکس و فیلم‌های مراسم تعیین جنسیت فرزندش هم هست. روی همان تراس بر فراز تهران بادکنک‌های صورتی از جعبه‌ای بیرون می‌آیند و به هوا می‌روند. زن شادمانه فریاد می‌کشد و بالا و پایین می‌پرد، درست مثل آن یکی که البته از او الگوبرداری کرده و خود زن هم لابد از کسان دیگر. ۲۷۰ هزار فالوئر عدد کمی نیست. آن قدر هست که با آن بشود هر آن چه را در سرتان باشد به دیگران القا کنید چون به هر حال آنها دوست دارند شبیه شما باشند.

چند وقت پیش بود که عکس‌های بازسازی خانه یکی از اینفلوئنسرهای اینستاگرام، گوشی به گوشی چرخید و آه از نهاد خیلی‌ها بلند کرد. از سلیقه‌اش گفتند و حسرت گوشه‌گوشه خانه‌اش را خوردند. این کارها پول می‌خواهد؛ این را خیلی‌ها می‌دانند اما باعث نمی‌شود دلشان نخواهد حتی شده کنجی از خانه را به شکل آن سرای دست نیافتنی دربیاورند. علاقه به استفاده از گیاه آپارتمانی برای دکوراسیون ناگهان بین خیلی‌ها ایجاد شد که شاید ناشی از همین باشد.

«مشتری می‌آید و می‌گوید خانه فلانی را دیده‌ای؟ از همان گلدان‌ها می‌خواهم یا این که عکس نشان می‌دهد. اکثراً هم وقتی قیمت‌ها را می‌شنوند قیافه‌شان توی هم می‌رود. یک گلدان سانسوریای سه شاخه ۲۰۰ هزار تومان است و اگر پر برگ‌تر باشد بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان قیمت دارد. برای زاموفیلیا که دیگر گیاه آپارتمانی است، قیمت‌ها از ۴۰۰ هزار تومان شروع می‌شود. راستش این گلدان‌ها نیاز به نور غیر مستقیم و فضای مناسب دارد و حتی اگر کسی خریداری کند و فضا و نور مناسب نداشته باشد، خراب می‌شود و پولش را دور ریخته.»

اینها را صاحب یک گلفروشی در مرکز تهران می‌گوید و برای خودش هم جالب است که این قدر تقاضا برای گیاهان آپارتمانی زیاد شده است چون قبلاً بیشتر فروشگاه‌ها برای تزئین خرید داشتند.

«بعضی مشتری‌ها می‌آیند و از توی اینستاگرام عکس نشان می‌دهند و می‌گویند چیزی شبیه این را می‌خواهم بسازید و البته می‌خواهند با قیمت مناسب تمام شود. برایشان توضیح می‌دهم که این کار، خارجی است و موادش اینجا با این شکل و شمایل پیدا نمی‌شود. می‌گویند اشکالی ندارد، فقط شبیه این دربیاید.»

این را آقای نجاری می‌گوید که سال‌هاست در این کار است اما چند سالی است که با مشتریانی مواجه است که از صفحه‌های آدم‌های معروف اینستاگرام سفارش کار می‌دهند. او می‌گوید که کار به هر شکل ممکن است شبیه شود اما همان نمی‌شود ولی به هر حال تلاشش را می‌کند.

سبک زندگی اینفلوئنسرهای اینستاگرامی آن قدر برای برخی جذاب است که یک جورهایی غرقشان می‌کند. انگار آدم دیگری شده‌اند و در دنیای دیگری سیر می‌کنند. آنها ممکن است درآمد اندکی داشته باشند و در آپارتمان‌های کوچک اجاره‌ای زندگی کنند اما بی‌پولی هم باعث نمی‌شود نخواهند حتی اگر شده به ظاهر شبیه آنها باشند.

اردشیر گراوند، جامعه‌شناس، در این باره حرف‌های جالب توجهی دارد: «نکته‌ای که در مورد بحث مد و سبک زندگی و چشم و همچشمی وجود دارد این است که بیشتر از آن که وجه اقتصادی داشته باشد، بحث فرهنگی اجتماعی دارد یعنی طرف با گرفتاری و قرض می‌رود دکوراسیون خانه‌اش را عوض می‌کند یا مبلمانش را تغییر می‌دهد، پس معلوم است این تابعیتی از بحث اقتصادی ندارد ولی از آن طرف تابعی است از مسائل فرهنگی، اجتماعی و شاید روانی.»

او ادامه می‌دهد: «گاهی انتخاب سبک زندگی ما منفعلانه است یعنی اقدامات ما از سر آن نیست که پول زیاد داریم و شرایط اقتصادی‌مان خوب است بلکه گاهی می‌خواهیم شکلک دربیاوریم که ما هم داریم در صورتی که نداریم. این محصول آن است که ما هنوز فرهنگمان را به این سمت نبرده‌ایم که بگوییم تولید ارزش است و ساده‌زیستی و کمک به دیگران ارزش است و همچنین دیگر ارزش‌های انسانی که در دنیا هست. ما آمده‌ایم و تجملات را ارزش قرار داده‌ایم. ما مردم خودمان این رویه را تشویق می‌کنیم که یکسری ظواهر زندگی را ارزش قلمداد کنیم و بیشتر به لباس و پوشاک و خانه گران نگاه کنیم تا به خود فرد برای این که ببینیم چه ویژگی‌هایی دارد.

به نظر من این اتفاقی که در کشور ما می‌افتد، تابعی است از مسائل اجتماعی، فرهنگی روانی که خیلی پیامدهای اقتصادی ناگواری برای خانواده و جامعه دارد. درست است که شاید فکر کنیم پول این کالاها که با قرض و قسط پرداخت می‌شود، در جامعه تزریق می‌شود اما ممکن است لزوماً هم در داخل جامعه تزریق نشود. ما با اولویت دادن به ظواهر، شرایطی به وجود آورده‌ایم که بیشتر این پول از کشور خارج می‌شود. من مخالفتی با خرید کردن ندارم اما یک سؤال مطرح است که آیا شما درآمدی‌ داری که دائم دارید می‌خرید؟ خیلی‌ها با قرض و گرفتاری این کارها را می‌کنند. باید از خودمان بپرسیم آیا می‌توانیم با یک زندگی ساده‌تر، تولید را ارزش کنیم؟ در کشور ما بیش از آن که تولید ارزش بشود، هزینه ارزش است و در کشوری که هزینه ارزش شد، وضعیت همین می‌شود دیگر.»

گراوند به مسأله مهمی اشاره می‌کند: «نکته دیگر در این باره که بسیار مهم است این است که ما فرصت شکوفا شدن را برای جوانان و مردم‌مان فراهم نکرده‌ایم که ویژگی‌های درونی‌شان شکوفا شود. آنها در این شرایط مجبورند ویژگی‌های ظاهریشان را شکوفا کنند و از این منظر می‌شود آنها را تبرئه کرد و تا حدودی بهشان حق داد. طرف پایش را طوری می‌چرخاند که مارک کفشش دیده شود چون فرصتی به او داده نشده که استعدادهای درونی‌اش دیده شود یا اصولاً از آنها خبر ندارد، این آدم‌ها را بیمار می‌کند. اینجا وظیفه رسانه، فعالان اجتماعی و نخبگان و سلبریتی‌هاست که تلاش کنند برای اصلاح این سبک زندگی و رفتاری که بین مردم کشور ما دیده می‌شود چون بعضی وقت‌ها این اهمیت دادن به ظواهر به شکل بیماری درمی‌آید.»

اینستاگرام پر است از اینفلوئنسرهایی که بقیه دوست دارند شبیه‌شان شوند. دلشان می‌خواهد لباسی که او پوشیده را بپوشند و در خانه‌ای شبیه خانه او زندگی کنند و سبک زندگی‌شان بخصوص تفریحات‌شان، حالا اگر کمی هم شده، به او نزدیک باشد. البته اینفلوئنسرها هم از این ظرفیت به بهترین شکل استفاده می‌کنند. آنها به شما می‌گویند فلان لباس و کفششان را از کجا خریده‌اند و مبلمان جدید کار کدام گالری است. همین توصیه‌های مهربانانه البته پول زیادی را به جیب آنها سرازیر می‌کند. فالوئرها اما گوششان به این حرف‌ها نیست، چون به هر حال دلشان می‌خواهد شبیه آنها باشند.»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر