يکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار جامعه
مطالب بیشتر
فکرشهر: کارگر گمرک است و از اینکه خداوند شش فرزند به او داده شاکر است . می‌گوید خوشحالی‌ام را نمی‌توانم پنهان کنم اما در حالت اغما هم به سر می‌برم. بیشتر ناراحتی‌ام به خاطر مشکلاتی است که برای نگهداری از شش کودک‌ با آن مواجه هستم.به گزارش فکرشهر، جوان در ادامه می‌نویسد: روز گذشته بود که خبر رسید یک مادر مشهدی در دومین زایمان خود در بیمارستان حضرت ام‌البنین (س)، هفت قلو به دنیا آورد.
کد خبر: ۷۸۸۰
چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۳ - ۰۱:۰۷

فکرشهر: کارگر گمرک است و از اینکه خداوند شش فرزند به او داده شاکر است . می‌گوید خوشحالی‌ام را نمی‌توانم پنهان کنم اما در حالت اغما هم به سر می‌برم. بیشتر ناراحتی‌ام به خاطر مشکلاتی است که برای نگهداری از شش کودک‌ با آن مواجه هستم.

به گزارش فکرشهر، جوان در ادامه می‌نویسد: روز گذشته بود که خبر رسید یک مادر مشهدی در دومین زایمان خود در بیمارستان حضرت ام‌البنین (س)، هفت قلو به دنیا آورد.

‌ این نوزادان هفت قلو شامل پنج دختر و دو پسر بودند که در دقایق ابتدایی یکی از نوزادان فوت شد. شش نوزاد دیگر اکنون در دستگاه «انکباتور» نگهداری می‌شوند و تحت مراقبت‌های ویژه قرار دارند. ‌ گفت‌وگوی ما با پدر شش‌قلو‌ها در ادامه می‌آید.

لطفاً خودتان را معرفی کنید و بفرمایید شغلتان چیست؟

ایرج قره گوزلو 33 سال دارم شغلم آزاد است. کارگر ترخیص گمرک هستم اما فعلاً همان را هم از دست داده‌ام.

منزلتان مشهد است؟

خیر، یک خانه استیجاری در شهرستان درگز داریم که تا مشهد 225 کیلومتر فاصله دارد. الان هم منزل یکی از بستگانمان در مشهد هستیم.

همسرتان چند سال دارد و چندمین زایمانشان است؟

همسرم ندا عالمی 24 سال دارد و دومین زایمان است که برای زایمان او را به بیمارستان ام‌البنین مشهد آوردم که هفت‌قلو به دنیا آورد اما یکی از بچه‌ها قبل از تولد فوت شده بود. اولین فرزندمان هم پسر است که تازه وارد هشت سالگی شده است.

از چند ماهگی همسرتان متوجه شد هفت قلو باردار است؟چند تا دختر و چند تا پسر هستند؟

پنج دختر و یک پسر، از دو ماهگی متوجه شدیم و از همان موقع هم در خانه تحت مراقبت خودمان بود.

الان وضعیت مراقبت از بچه‌ها و مادرشان چطور است؟

دیروز همسرم از بیمارستان مرخص شد اما بچه‌ها هنوز در بیمارستان هستند. چون منزلمان با بیمارستان فاصله زیادی دارد مجبور شدم همسرم را به خانه یکی از بستگانمان که در مشهد است بیاورم و مزاحم آنها بشویم به غیر از خانواده و این بندگان خدا تا امروز کسی به ما کمک نکرده است.

هزینه بیمارستان چقدر شد؟بیمه دارید؟

یک بیمه سلامت روستایی داریم اما آنقدر که هزینه‌ها سرسام‌آور است، کفاف چیزی را نمی‌دهد. دیروز برای ترخیص همسرم 250 هزار تومان پرداخت کردم. به من گفتند 7 میلیون دیگر باید بدهم چون هزینه هر بچه حدود یک میلیون و 500 هزار تومان شده بعد هم راهنمایی کردند برای گرفتن شناسنامه و بیمه بچه‌ها به ثبت‌احوال و بیمه بروم تا بلکه هزینه‌ها کمتر شود.

وضعیت روحی شما و همسرتان چطور است؟

خوشحالیم اما در حالت اغما هستیم. ناشکری نمی‌کنیم خدا داده خودش هم کمکمان می‌کند، بچه رحمت است. تا جایی که بتوانم تلاشم را می‌کنم.

تا امروز کسی از مسئولان دولتی برای حمایت از شما پیشقدم شده یا نه؟

تا به امروز که کسی اعلام کمک نکرده فقط حدود 100 نفر با من و همسرم تماس گرفتند و از ما خواستند یکی از بچه‌ها را به آنها بدهیم. بیشتر آنها با گریه و زاری می‌گویند چند سال است ازدواج کردیم اما بچه‌دار نمی‌شویم همین دیشب خانمی تماس گرفت و گفت زندگی‌ام دارد از هم می‌پاشد التماس می‌کرد یکی از بچه‌ها را به او بدهیم اما به او گفتیم برود از بهزیستی تقاضای بچه کند. ما هیچ وقت چنین کاری را نمی‌کنیم چون هر چقدر مشکل مالی داشته باشیم در عوض تن سالمی داریم. دوندگی می‌کنم تا عذاب وجدان نداشته باشم. البته این را هم بگویم که یک بار از هلال احمر تماس گرفتند و گفتند 5 میلیون تومان کمکم می‌کنند. یک خیر هم تماس گرفت، قرار است فردا برای دیدن بچه‌ها به بیمارستان بیاید. از بهزیستی هم زنگ زدند گفتند می‌خواهند برایمان گل بیاورند. آدرس خانه را می‌خواستند که به آنها گفتم به بیمارستان بیایند شاید هم قصد کمک دارند، نمی‌دانم.

پس هنوز از مسئولان دولتی کسی با شما تماس نگرفته؟

خیر، من خودم سه نامه برای مسئولان ایمیل کردم اما هنوز جوابی ندادند. حدود یک ماه قبل هم برای نهاد ریاست جمهوری نامه ایمیل کردم که بعد از 10 روز یک شماره تلفن برایم ارسال کردند و گفتند از آن طریق پیگیر باشم اما چون گرفتار بودم، هنوز وقت نکردم پیگیری کنم. برای تأمین مخارج فرزندانم واقعاً با مشکل مواجه هستم و از مسئولان و مردم می‌خواهم ما را یاری کنند. تنها نگرانی‌ام آینده بچه‌هاست، نمی‌دانم باید چگونه با این مشکلات و هزینه‌های بالا، مخارج زندگی آنها را تهیه کنیم با اینکه نامه‌نگاری کردم و تقاضای کمک از مسئولان دولت کردم و تلویزیون هم وضعیت ما را نشان داد اما هنوز تا به امروز هیچ کس پاسخ نداده نمی‌دانم مسئولان نمی‌بینند یا اینکه نمی‌خواهند ببینند. ما از آنها انتظار کمک داریم نه خانه، نه شغل دائمی، نمی‌دانم چه باید بکنم. از اینجا به بعد هم خدا بزرگ است.

برای بچه‌ها اسم انتخاب کرده‌اید؟

راستش را بخواهید هنوز نه اما قصد داریم نام ائمه را برایشان بگذاریم. با این وضعیت فکر می‌کنم در آینده هم که بچه‌ها از آب و گل درآمدند، باز هم دچار مشکل شویم چون با پنج دختر باید مثل هندی‌ها برایشان به خواستگاری هم بروم.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر