فکرشهر: محمدعلی همایون کاتوزیان که اغلب اوقات نوشتههایش را با نام هما کاتوزیان امضا میکند در چنین روزی از آبان ۱۳۲۱ در تهران متولد شد.
به گزارش فکرشهر، روزنامه اعتماد نوشت: «او به جز یک سالی که دانشجوی دانشگاه تهران بود، تمام دوره تحصیلش در انگلیس گذشت. در رشته اقتصاد تحصیل کرد و دانش خود را با مطالعه در تاریخ و جامعهشناسی توسعه داد.
کاتوزیان معتقد بود و هست که مطالعات غربی درباره تاریخ و جامعه ایران معمولا بر اساس نظریههایی انجام میشود که برای جوامع اروپایی پدید آمده است و از این رو تکیه به آنها، انحرافاتی در فهم ما از مسائل تاریخی کشورمان ایجاد میکند. با این استدلال، تزهای ۱۴گانهای را فهرست میکند و به زعم خودش چارچوبی برای فهم و شناخت تاریخ طولانی ایران ارایه میدهد (رجوع کنید به کتاب «دولت و جامعه»). مثلا تز پنجمش این است که در اروپا دولت کمابیش وابسته و نماینده طبقات اجتماعی بود، اما در ایران دقیقا برعکس، طبقات به دولت وابسته بودند و هرچه طبقه اجتماعی جایگاه بلندتری داشت، وابستگیاش به دولت هم بیشتر بود. دلیل تفاوتهای بزرگی که در این دو نوع جامعه از نظر تحرک اجتماعی وجود داشت نیز همین بود، زیرا فقدان طبقات اجتماعی کارکردی - که حاصل ناپایداری مالکیت خصوصی و انحصار کامل قدرت در دست دولت بود - سبب میشد که هر شخص یا خانواده دونپایهای بتواند به بالاترین منصبها و بیشترین ثروتها دست پیدا کند و به همین ترتیب ممکن بود بلندپایهترین فرد دولت و جامعه، همه چیز از جمله جانش را از دست بدهد؛ چه وزیر، چه دبیر، چه والی، چه سردار، چه عالم، و چه ادیب و حتی چه سلطان و کل دودمانش.
خلاصه این که هم دونپایگان و هم بلندپایگان میدانستند که هر چیزی شدنی است و زیر آسمان خدا ناممکنی وجود ندارد که اگر سلطان اراده میکرد میتوانست جان و مال وزیری را بگیرد یا این که بیسروپایی را به وزارت برگزیند. یا تز هشتم که دولتهای ایرانی ممکن بود قوی باشند یا ضعیف و فرمانروایان هم گاهی زیرک و گاهی کودن، گاهی ولخرج و گاهی صرفهجو و گاهی دادگر یا ظالم بودند و از این حیث استبداد و اعمال قدرت استبدادی همیشه نتایج یکسانی نداشت. اتفاقا چون قدرتشان استبدادی بود، همهچیز به شخصیت فرمانروا و تشکیلات دولتش بستگی داشت و این «شاید مهمترین نکته در توضیح نوسانهای بزرگ و سریع در حیات جامعه و سرنوشت کشور ما باشد.»
کاتوزیان مثل هر چهره مطرح دیگری، منتقدان و مخالفان سرسختی دارد اما فکر نمیکنم کسی تاثیری را که او بر مطالعات و پژوهشهای تاریخ معاصر کشور ما گذاشته است انکار کند، ولو این که برخی - غیر منصفانه - این تاثیر را منفی و مخرب بدانند. او شماری از بهترین آثار پژوهشی درباره تاریخ معاصر ایران را نوشته است که از میانشان، به جز دولت و جامعه، از آثاری مثل ایرانیان، اقتصاد سیاسی ایران، مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران و نیز استبداد و دموکراسی و نهضت ملی میتوان نام برد.»