فکرشهر: اُحد فقط یک نبرد کوچک در جنگی بزرگ بود و اتفاقا تجربیات آن – هر چقدر هم تلخ – مسلمانان را متنبه و هوشیارتر کرد.
به گزارش فکرشهر، روزنامه اعتماد نوشت: «جنگ اُحد برای مشرکان مکه هم جنگی انتقامجویانه بود و هم کوششی برای مهار قدرت نوظهور اسلام. یک سال پیش از آن در بدر به سختی شکست خورده و چند ده اسیر و همین تعداد کشته از سپاهشان به جای مانده بود. همچنین تسلط بر راه تجاری که مکه را به شام وصل میکرد به نفع دولت مدینه از دست داده بودند و برای بازگشایی دوباره آن چارهای جز جنگ دوباره با رسولالله نمیدیدند. پس با سپاهی بزرگتر - که شمار آن را تا ۳ هزار نفر هم نوشتهاند - و مجهزتر به مدینه هجوم بردند و مسلمانان را به جنگ دیگری مجبور کردند. تدبیر رسولالله که مردان سپاهش به زحمت به چند صد نفر میرسید ماندن در مدینه و جنگی دفاعی بود اما برخی از اصحاب به ضد حمله و رویایی با دشمن در بیرون شهر اصرار میکردند و همینها هم بودند که در نهایت نظرشان را به پیامبر تحمیل کردند؛ هر چند جمعی از آنان، بعد از مشاهده برتری عددی سپاه مکه از رای عجولانه خود پشیمان شدند و بسیار دیر به درستی پیشنهاد پیامبر اذعان کردند.
خلاصه دو سپاه به سال ۶۲۵ میلادی در چنین روزی جایی در شمال مدینه، پای کوهی به نام اُحد به هم رسیدند و در جنگی خونین با هم گلاویز شدند (البته برخی آن را حدود ۲ ماه بعد از این تاریخ و برخی هم یک ماه قبل از آن میدانند). مسلمانان کمشمارتر بودند اما در آغاز سرسختانه و دلیرانه جنگیدند، برتری را از آن خود کردند و حتی تا چند قدمی پیروزی قطعی پیش رفتند. اما در ادامه با چند خطای عجیب و یک نافرمانی از دستور صریح پیامبر، میدان را به دشمنشان واگذار کردند و به سختی شکست خوردند. بیشتر از ۷۰ نفر از مسلمانان آن روز پای کوه اُحد به خاک افتادند که مهمترینشان حمزه عموی پیامبر بود.
او را به پاس خدمات و مجاهدتهایش در دفاع از پیامبر و نشر اسلام و نیز به اعتبار شجاعتی که در پیکار نشان میداد بعد از شهادت، سیدالشهدا خواندند. چنان که مشهور است هند همسر ابوسفیان که همراه سپاه مشرکان به جنگ آمده بود شکم سیدالشهدا را پاره کرد و از شدت نفرت و کینهای که به جنون شبیه شده بود جگر او را به دندان کشید. خود پیامبر نیز چند زخم برداشت و به زحمت، با فداکاری برخی از بهترین اصحابش مثل علی (ع) و طلحه و زبیر از آن مهلکه نجات یافت. سپاهیان شکستخورده – در دستههایی جدا از هم – به مدینه برگشتند و مشرکان هم که ابتدا قصد تعقیبشان را داشتند، بنا به دلایلی نامعلوم از این نقشه منصرف شدند و به مکه برگشتند.
بعد از اُحد، به قول عبدالحسین زرینکوب «وحشتی سخت اما کمدوام برای مسلمین پیش آمد» و دورهای کوتاه از ناامیدی برایشان رقم خورد. حتی دو دسته از کسانی که رسولالله برای ترویج اسلام به میان قبایل بدوی فرستاده بود در کمین گرفتار و همگی کشته شدند. اما اُحد فقط یک نبرد کوچک در جنگی بزرگ بود و اتفاقا تجربیات آن – هر چقدر هم تلخ – مسلمانان را متنبه و هوشیارتر کرد. پس از آن هم باز برخی از آنان چند بار دیگر، گاهی از جهل و گاهی از لجاجت و گاهی با هر دو اینها، با تصمیمات پیامبر مخالفت کردند اما از تجربه اُحد آموختند که جنگ فراتر از شور و تهور و احساسات برانگیخته، عملیاتی پیچیده و مستلزم صبر و حزم و احتیاط است. همین درس بزرگ هم بود که زمینه پیروزی آنان را در جنگ بزرگتری که حدود دو سال بعد روی داد مهیا کرد.»