فکرشهر: روزنامه اطلاعات نوشت: از تریبونها و مکانهایی که باید «اخلاق» را در منتهای درجه محافظت و محارست کند، صداوسیماست که قرار بود بزرگترین دانشگاه عمومی باشد.
در این مکان اما، گاه اتفاقی میافتد ـ از جمله اتفاقی که هفته پیش افتاد ـ که اگر خانوادهها بدانند که میهمانان خیلی محترم یک میزگرد جدی در یک شبکه فرهنگی از چه کلماتی استفاده میکنند، حتماً گوش بچهها را میگیرند تا نشنوند.
استفاده از الفاظی سخیف که مبین ناهنجاریهای اجتماعی و رفتاری است و نسبت دادن آن به یک شخصیت شناخته شده کشور، اتفاق عجیبی است که معمولاً در محلات ناهنجار شهرها یا در میان خلافکاران متجاهر هم، به کار نمیرود و اگر به کار میرود، توسط خلافکاران و خطاب به یکدیگر است نه از تریبونی که مخاطب جهانی دارد و برای همیشه ثبت میشود.
رئیسجمهوری، هر شخصی که باشد، عصاره و برگزیده یک ملت است. توهین و استفاده از الفاظ سخیف، نسبت به هر شهروندی جرم است و نسبت به کسی که با رأی ملت برگزیده شده، قطعاً اهانت به برگزیده و برگزینندگان است. چگونه میتوان باور کرد که کسانی که به یمن شرایط، از عناوین متعدد عضو هیات علمی این دانشگاه و آن پژوهشگاه و تالیفات و تقریرات و … برخوردارند و باید با رفتار و گفتارشان شأن و جایگاه خود را نشان دهند و مردم را به اخلاقمداری و پرهیز از رذائل دعوت کنند، خود کلماتی به کار ببرند که خانوادهها، از فرزندان خود به خاطر روشنبودن تلویزیون خجالت بکشند؟! مگر اینکه بپذیریم باز دوران انتخابات است و موسم «رفع القلم»!
چه نیکو بود اگر برخی مدعیانی که خود را حکیم دو عالم و حل المسائل جهان ناسوت و لاهوت میدانند، اگر فرصتی نیافتهاند که باب هشتم گلستان سعدی (در آداب سخن) را بخوانند، لااقل بخت یارشان باشد که باب چهارم را (در فوائد خاموشی) از نظر بگذرانند.