فکرشهر: از تقسیم بروشور تبلیغات توسط افراد معتاد و بیمار جامعه تا سخنرانی قهار یکی از کاندیداها در ستاد رقیب، از کنار گذاشتن دوستان و در دست گرفتن لیدرهای انتخاباتی، استفاده از مغزهای گذشته شورا و کنار گذاشتن جوانان با اندیشهای نو! در انتخابات شورای شهر برازجان.
انتخابات شورا برای من بسیار جالب بود؛ چند ماه پیش از برخی دوستانم استعلام می گرفتم که از چه کسی حمایت می کنید و جواب می دادند ما دیگر شرکت نمی کنیم. روزها گذشت و کاندیداها مشخص شدند...
برخی دوستان که راننده شخصی دیگران در شورای قبلی بودند بخاطر اینکه جایگاه خود را از دست ندهند آرام آرام به کاندیداها نزدیک شدند تا شاید با رای آوردن، این بار هم خود را در خیابان فرودسی ببینند و صبحانه و ناهار خود را محکم تر کنند!
دوستانی را دیدم که میگفتند خدا یکی رای نه ولی خانواده کاندیدا هر کاری می کردند میکروفن را از وی بگیرند و به فرد دیگری بدهند و نمیتوانستند!
صحبتهایی از کاندیداهایی را شنیدم که فقط از اخلاق صحبت میکردند ولی با تهدید، دوستانی را به خود نزدیک کردند تا در انتخابات پیروز میدان باشند.
دوستان کاندیدایی را دیدم در سه خط نوشتن در فضای مجازی 15غلط املایی داشت و هزاران مورد دیگر...
چه بر سر این شهر آمده که بزرگان این شهر در خانه نشستند و میدان را برای کسانی باز گذاشتند تا با بیسوادی و نااخلاقی تمام برای رجز خوانی وارد کارزار انتخابات شوند؟!
ای کاش مردم شهرم دیگر نگاه به ساندویچ نگاه نمیکردند و جلو ستاد انتخاباتی به خاطر یک بستنی هزارتومانی باعث ترافیک شهری نمیشدند. نمیدانم چرا ما پارلمان شهری را اینقدر کوچک میشماریم که با یک بستنی یا کیک و آب میوه در فکر این هستیم که رای را اینگونه به نفع خودمان در صندوق بیندازیم؟!
من دقیق نمیدانم ارزش ورود به پارلمان شهری چقدر است که یک کاندیدا حاضر است تفکرات مردم این دیار را این گونه به تمسخر بگیرد و یکی از 7صندلی پارلمان شهری را تصاحب کند؟!
کاندیدای محترم و عزیز آیا خودت در ایام(انتخابات) گذشته به کارایی، سواد، شخصیت، مدیریت و یا هرچیزی که تشخیص میدادید رأی دادید یا اینکه کسی که کیک، ساندویچ و آب میوه خوشمزه تر تقسیم می کرد؟!
این بار هم انتخابات به اتمام می رسد و 7 نفر توسط مردم این دیار (شهر برازجان) به پار لمان شهری راه پیدا می کنند فقط امیدوارم نمایندگانی که توسط مردم انتخاب می شوند بخاطر شعور مردمانی که با کیک و آب میوه راضی بودند این شهر را بسازند و شهر زیبا را در پایان دوره چهار ساله تحویل مردم بدهند تا همین ساندویچ ها به پیتزا تبدیل شود و دوباره رهایی پارلمان شهری شوند.
حساب کاسه لیسان وبسیاری ازاشخاص جامعه ازمعتادان که بابهبودی میتوانندبه انسان های بسیارصدیق وخدمتگزاری درجامعه تبدیل شوند به طور حتم جداست!!!