٧ صبح، میدان ٧٢« از من چی میخوایی؟»کمی عصبانی و بیتفاوت میپرسد. دختر میگوید:«درخواست وام ازدواج دارم آقای احمدینژاد» «پدر و مادرم فرهنگی بازنشسته هستند و خودم کارمند. میخواهم با جوانی مومن ازدواج کنم اما توان خرید جهیزیه ندارم.» نامه را میگیرد. «معرفی میکنیم برای قرضالحسنه» دختر میگوید: «کی آقای احمدینژاد؟» جواب میدهد: «شماره گذاشتی؟ باهات تماس میگیرند.»
کد خبر: ۹۲۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۷