پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
فکرشهر/ در نشست این هفته انجمن شعر و ادب دشتستان انجام شد
کد خبر: ۱۳۸۷۵۷
دوشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۱:۳۲

فکرشهر: نشست این هفته انجمن شعر و ادب دشتستان، «آتشی»، به مناسبت بزرگداشت «حکیم ابوالقاسم فردوسی» و سالکوچ شاعر محلی سرای دشتستان، زنده‌یاد استاد، «فرج‌اله کمالی»، برگزار شد تا نقش پر رنگ این دو شاعر در زنده نگهداشتن فرهنگ و ادب، گرامی داشته شود.

به گزارش «فکرشهر»، «عبدالرحیم نوروزی»، رییس انجمن شعر و ادب دشتستان، پس از خوشامدگویی به پاس حضور اعضا و مهمانان، برنامه را اعلام با خواندن ابیاتی از اشعار سخن‌سرای شاهنامه، «فردوسی»، و همچنین استاد «فرج‌اله کمالی» نشست را آغاز کرد.

وی گفت: نخستین بخش برنامه به حکیم سخن، «فردوسی» اختصاص یافته است که در آن زندگینامه این شاعر گرانفدر، پژوهش راجع به ایشان، نقالی و شاهنامه خوانی بیان خواهد شد و بخش بعدی نشست مختص به زنده یاد استان «فرج اله کمالی» است.

«محبوبه ملک‌احمدی»، یکی از اعضای انجمن، زندگینامه حکیم ابوالقاسم فردوسی را بیان کرد و گفت: «پی افکندم از نظم کاخی بلند/ که از باد و باران نیابد گزند»؛ ابوالقاسم فردوسی طوسی، ملقب به حکیم سخن و حکیم طوس شاعر حماسه سرای ایرانی در قرن 4 و5 هجری است. او سراینده شاهنامه، کتابی با شهرت جهانی است که توانست ادب پارسی میانه را از نابودی نجات دهد.

وی با خواندن یک بیت دیگر از فردوسی، ادامه داد: «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی». فردوسی در سال 370 یا 371 سرودن شاهنامه را شروع کرد و تمام ثروتی را که از اجدادش به او رسیده بود بر سر این کار گذاشت تا جایی که در اواخر کار دچار فقر و تنگدستی شد.

ملک احمدی افزود: حکیم طوس در سخن، لطیف و پرشور است و در اثر منظومش روحیه‌ی وطن دوستی موج می‌زند و به ایران زمین عشق می‌ورزد. در اشعار فردوسی خبری از هجو و دروغ و تملق نیست و آنچه است تأیید راستی و درستی است، او شاعری اخلاق گرا و فضیلت دوست است.

«مهدی بردبار»، محقق و فردوسی پژوه دشتستانی، دیگر میهمان این نشست بود که برای آشنایی حضار درباره این شاعر، مطالبی بیان داشت.

وی گفت: اسطوره همیشه حولِ انسان های بزرگ پدید می آید. بسیاری از ماجراها و داستان هایی که پیرامون زندگی فردوسی پدید آمده، دارای سندیت تاریخی نیست؛ از جمله داستان مناظره فردوسی با شاعرانی چون «عسجدی» و «عنصری» و «فرّخی» که در مقدمه شاهنامه «بایسنقری» آمده است. 

بردبار ادامه داد: برخی کتاب فردوسی نامه را که «انجوی شیرازی» گردآوری کرده و پژوهشی جالب و شگفت پیرامون زندگی فردوسی در میان عامه و ادبیات فولکلوریک است را توهین به مقام بزرگ و بلند فردوسی انگاشته اند، زیرا در میان این داستان ها مواردی یافت شده که عوامِ مردم قصد شوخی با فردوسی داشته اند. این دیدگاه درست نیست بلکه برعکس نشان دهنده نفوذ شگرف اندیشه های فردوسی و شاهنامه در میان عامه مردم دارد به طوری که در طول تاریخ هر خانواده، فردوسی را یکی از اعضای خانواده خود پنداشته اند تا آنجا که حتی با وی به شوخی پرداخته اند. 

این پژوهشگر با بیان این که «هیچ شاعر و اندیشمندی در سراسر تاریخ جهان مانند فردوسی نبوده که این حجم از داستان ها در میان مردم پیرامون زندگی اش ساخته شده باشد»، افزود: همین مساله نیز نمایانگر واقعیتِ پیش گفته است. بنابراین این داستان ها گرچه واقعیت تاریخی نداشته است اما برای ما وثیقه بزرگی است زیرا نفوذ بی امان تفکر فردوسی را در میان مردم نمایان می کند. 

وی ادامه داد: به گفته «ثاقب فر»، حماسه هنری استثنایی است یعنی این که مانند سایر هنرهایی چون نقاشی، مجسمه سازی، فیلم و... نمی توان در هر دوره ای به هنر حماسه دست یازید. حماسه هنگامی پدید می آید که یک ملت در شرف تشکیل شدن باشد یا این که دچار تشتُّت و از هم گسیختگی یا اضمحلال باشد. در دورانی که ایرانیان در ژرفای تاریخ در پی ملت سازی بودند حماسه های مندرج در «اوستا» را آفریدند تا ملت نوپای خود را بر گِرد آن پدید آورند و به اتحاد و انسجام دست یابند. 

مهدی بردبار افزود: دومین باری که ایرانیان دوباره دست به حماسه یازیدند هنگامی بود که نزدیک به چهار سده از یورش اعراب بیابانگرد به ایران گذشته بود و اصولا تاریخ و فرهنگ ایرانی میان تهی شده بود. در این دوران البته حکومت های ایرانی نیز در ایران وجود داشت از جمله صفاریان، سامانیان، آل بویه و آل زیار که اگر هم عصر هم بودند، به جای اتحاد، بیشتر با یکدیگر درگیر رقابت و جنگ بودند. این خلا اتحاد میان ایرانیان باعث شده بود که کشور ایران موجودیت خود را دست کم برای چند سده از دست بدهد. 

وی توضیح داد: فردوسی اما در دورانی که چنین آشفته بازاری بر ارکان فرهنگی و سیاسی ایران حکمفرما بود، با تیزهوشی بی مانند و بی نظیر و یگانه ای درست همان زمان که شرایط و فضای کشور ایران طلب می کرد که حماسه ای از نو پدید آید، دست به سرایش شاهنامه زد تا بتواند فلسفه تاریخ ایران را بار دیگر زنده کند و اتحادی را پیرامون کاخِ بلندی که ساخته بود در میان مردم ایران به وجود آورد. 

محقق و فردوسی پژوه دشتستانی ادامه داد: شاهنامه درست بر پایه همان اوستایی سروده شد که حماسه های پادشاهان و پهلوانان ایرانی را در خود جای داد بود. اوستایی که از لحاظ فلسفی، گاهانِ زرتشتِ آن همپوشانی بی مانندی با آنچه «فریدریش هِگِل»، فیلسوف و فرزانه آلمانی که هزاران سال پس از اوستا در فلسفه به وجود آورد، دارد. این که در دیدگاه زرتشت در اوستا جهانِ اندیشه در برابر جهان مادی قرار دارد و همه چیز ابتدا در اندیشه «اهورامزدا» پدید آمده [جایی که یک بی زمانی حکمفرماست] که نیکی و بدی پایه های آن هستند و چون اهورامزدا قرار است نیکی را جاودانه کند، باید به نیکی وجه جاودانگی بدهد و بدی را از بین ببرد؛ باید نمودهای نیکی و بدی را در جهان مادی محقق سازد و با تحقق مادی این دو است که نیکی با غلبه بر بدی جاودانه می شود. 

بردبار توضیح داد: یعنی تمام اندیشه های انتزاعی اهورامزدا باید به نهادهای اجتماعی و مادی درآیند و حتی انسانی که دوست و یاور اهورامزدا در کمک کردن به او برای پیروزی بر بدی است. این دیدگاه در شاهنامه به بهترین شکلی نمایان شده است و تمام شاهنامه پیرامون غلبه نیکی بر بدی است که در جهان مادی اتفاق می افتد. گاهان و شاهنامه هر دو خرد را مهم ترین داده ایزدی می دانند کما این که هگل نیز چنین است. هگل نیز همه جهان مادی را ابتدا در اندیشه و انتزاعی معرفی می کند در جهانی که البته مانند جهان گاهانی در بی زمانی سیر می کند. سپس این جهان انتزاعی اگر می خواهد متحقق شود باید به صورت مادی درآید و تمام نهادهای اجتماعی را شکل دهد. 

وی اضافه کرد: باری فردوسی این گونه با سرایش شاهنامه نشان داد که این کتاب بیستون پیکر فلسفه تاریخ ایران است و سرایش آن به پیشبرد و تداوم تاریخ ایران چه کمک شایان و شگرفی کرده است.

«فرزاد کرمی» نقال و مربی نقالان موسسه فرتاک ایرانیان نیز در این نشست، تعدادی از ابیات شاهنامه را دکلمه نمود:
 به‌دانش دو دست ستیزه ببند
چو خواهی که از بد نیابی گزند
چو بر سر نهی تاج شاهنشهی
ره برتری بازجوی از بهی
خداوند گیتی پناه تو باد
زمان و زمین نیکخواه تو باد
بکام تو گردنده چرخ بلند
ز کردار بد دور و دور از گزند
شهنشاه کو داد دارد خرد
بکوشد که با شرم گرد آورد
ابوالقاسم آن شاه پیروز و داد
زمانه بدیدار او شاد باد.

به گزارش «فکرشهر»، بخش دوم این نشست به «فرج اله کمالی»، زندگینامه و اشعار وی اختصاص یافته بود.

«اسفندیار فتحی»، مسوول انجمن اهل قلم، در این باره گفت: استاد فرج اله کمالی متولد ۲ تیرماه تاریخ تولد ایشان ۱۳۲۸ در برازجان است. تحصیلاتش لیسانس زیست‌شناسی بود و در زمینه شعر نو، غزل، دوبیتی، رباعی تخصص داشت و از سال ۱۳۵۳ شعر بومی سرایش می‌نمود.

وی ادامه داد: آثار چاپ شده استاد کمالی عبارتند از کتاب «دشتسونی» با گویش محلی و کتاب «ولیک‌ناله بیچارگان».

فتحی گفت: استاد کمالی به عنوان کارشناس مواد غذایی، آشامیدنی، آرایشی و بهداشتی در شیراز، بوشهر و برازجان به استخدام وزارت بهداری درآمد. چندسالی نیز در شرکت های راه‌سازی، سدسازی و تولید مصالح ساختمانی به کار مشغول بود تا این که در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ بر اثر بیماری دار فانی را وداع گفت.

وی، همچنین شعر محلی «دشتستون»، یکی از مشهورترین اشعار فرج اله کمالی را خواند: 
دشتستون فرق سرم تا نک پام سیت بیقرارآویده بلکم بیشتر
لُـکّـه بی اَســو خیــالم بوت فهـمیـده چَـهارآویده بلکم بیشتر
دوکشه اُمشـوو موکهـنُـنـدِنه پاک گُـنجل شیرغم دیرت بیـدن
مِی کراخه ی گِـنُمیـنی که پُرِ مـوری سـوارآویـده بلکـم بیشـتر
اورغربت تو دلم نافِ زمیـن هِـشـته وسیلاویه امشـو حکماً
ای خشم پاک وغُناهِشـتِ دره ی گِروه بیـدارآویده بلکم بیشـتر
آرمونم سی یه دعـفه ی دیه شو نصوِ شـول بنگِ فُـیز اِشـنُـفتن
مثِ تـریاکیِ پیری که سی نیم بـسّی خمار آویده بلکـم بیشتر
وختی وَت ری میکنم خُرجِ دلم میله بُنی غصّه ش خالی کردن
مثِ خلفـه ی که ول آوو پس چن رو که چِـدار آویده بلکـم بیشتر
مث بَهلِوور تشـنه ی که سیِ اولهگـه عزیزی سی موبلکم بختـر
مث خشکی سی غُراوی که وطیـفونی دچارآویده بلکـم بیشتر
غلّه کالل ای موسـم غرقِ کُله غوره یه مثـماله وزنَـگُل پا کُو
تـل وتمبال ودره پاک وشـدشـنبو نـدیارآویـده بلـکـم بیشـتر
سر کـلوند مو افتاده ورشکُـندُمه دل محضِ بُرازگون رفتن
بخـدا قـسّم رنگـم وخجالـت مـث نارآویـده بلـکـم بیـشـتر
توعزیزی سی مواَنّا سی سوخ زارخَشو نم نمِ بارون رِختن
قـد افـتوسی خسـیلی که سیـه گیـر کُنارآویده بلکـم بیـشتر
چه کنـم بهـز یو وَم نمیا شرح فراق تـُنه دادن بیـشتر
اِی دریغاکه کمالی مث لاتِ تُوقمار آویده بلکـم بیشتر.

همچنین در این نشست، برخی اعضای انجمن و حاضرین از جمله «ابراهیم صداقت» درباره تقارن بزرگداشت این دو شاعر ایرانی و نقش پر رنگ آنان در فرهنگ و ادب را که یکی زنده نگهداشتن زبان پارسی (فردوسی) و دیگری زنده نگهداشتن گویش دشتستانی (کمالی) بود، گرامی داشتند.

در پایان این جلسه، از گروه نونهالان نقال شامل «آراد گرمسیری»، «آیسا عظیمی‌زاده»، «سوفیا شبانکاره»، «بیتا شاکری» و «ترمه محبی» که خوان ۴ و ۵ از داستان هفت خوان رستم را به صورت گروهی اجرا نمودند،  تقدیر و از طرف ریاست انجمن به آنها هدایایی تقدیم شد.

نظرات بینندگان
هومان
|
-
|
شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۰
درود بر اسفندیار و ایران دوستان . درود بر هنرمندان آزاد و نیک که بی پروا و بدون وابستگی به ارشاد هنرمندانه تلاش میکنند. کاش مدیری از جنس فرهنگ و هنر این همه عشق به هنر را به مدیریت داشت. حیف که  بزرگان منزوی شدند تا عده ای یکشبه زمام امور هنری را قاپ زنند. درود بر اهل قلم روشن
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر