جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی فکرشهر:
فکرشهر: با توجه به فرهنگی که از گذشته تا کنون بر جامعه ما حکم فرماست، برای خانواده ها حضور فرزندانشان در دانشگاه و کسب تحصیلات عالیه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. با گذر زمان اما شرایط جدیدی بر جامعه ما حکم فرما شده است. در گذشته حضور فرد در دانشگاه مساوی بود با آغاز یک فردای روشن که با خورشیدی از جنس آینده کاری مطلوب می درخشید، اما امروزه  شرایط به گونه ای رقم خورده است که در کنار استعداد و تلاش، فاکتور پول هم توانسته دریچه ای برای ورود به دانشگاه بگشاید.
کد خبر: ۱۷۷۵۲
چهارشنبه ۰۲ دی ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۰

فکرشهر: با توجه به فرهنگی که از گذشته تا کنون بر جامعه ما حکم فرماست، برای خانواده ها حضور فرزندانشان در دانشگاه و کسب تحصیلات عالیه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. با گذر زمان اما شرایط جدیدی بر جامعه ما حکم فرما شده است. در گذشته حضور فرد در دانشگاه مساوی بود با آغاز یک فردای روشن که با خورشیدی از جنس آینده کاری مطلوب می درخشید، اما امروزه  شرایط به گونه ای رقم خورده است که در کنار استعداد و تلاش، فاکتور پول هم توانسته دریچه ای برای ورود به دانشگاه بگشاید.

\n\n

مردم کشور ما امروزه به چند دسته تقسیم می شوند، دسته اول کسانی که از لحاظ استعدادی کشش تحصیل و ریاضت های آن را داشته و برای ارتقاع منزلت و جایگاه شخصی و بهبود شرایط زندگی به دانشگاه می روند. دسته ای دیگر افرادی هستند که چندان علاقه ای به اتمام تحصیلات عالیه خود نداشته و بیشتر به دنبال مشاغلی هستند که بتوانند با آن با سرعت بیشتری استقلال خود را از خانواده پدری به دست آورند و خود یک خانواده مستقل تشکیل دهند. و دسته سوم افرادی هستند که به تحصیل علاقه زیادی دارند اما مشکلات مالی، خانوادگی و محیط زندگیشان، آن ها را از کسب علم محروم می دارد.

\n\n

قشر دوم و سوم به نسب قشر اول سریع تر وارد بازار کار شده و همین امر مسبب کسب تجارب کاری با ارزشی برایشان می شود و نقشی که آنان قرار است برای بهبود آینده کشور ایفا کنند اگر نسبت به قشر اول بیشتر نبوده، کمتر نیز نخواهد بود.

\n\n

با توجه به این که امروزه آمار افراد تحصیل کرده بیکار در جامعه رو به افزایش است، اینجانب در این مقاله به بسط دادن بیشتر در مورد آینده قشر اول در جامعه خواهم پرداخت.
\nاکثرافرادی که قصد دارند آینده خود را با رفتن به دانشگاه و تکمیل تحصیلات به سمت روشنی سوق دهند، با نهادن تمام تمرکز خود بر روی رشته تحصیلی دلخواهشان خود را از کسب توانایی های فنی و عملی محروم می سازند. به باور آن ها آینده شغلیشان به رشته مورد نظرشان گره خورده و می بایست صرفا در همان رشته مشغول به کار شوند اما پس از پایان دوران تحصیلات عالیه ورق برایشان به گونه ای دیگر برمی گردد.

\n\n

آن ها به طور معمول 17 سال از زندگی خود را صرف تحصیل می کنند و از آنجا که در دامان گرم خانوادهایشان رشد می کنند و تامین هزینه های تحصیلشان بر دوش والدینشان است، لذا دیگر نیازی بر خود نمی بینند که بجز تحصیل به کار دیگری بپردازند. همین مسئله در بخشی از افراد سبب کاهش خلاقیت در گام نهادن صحیح و به موقع در بازار کار و توسعه حوزه شغلیشان می گردد. آن ها نزدیک به 17 سال را در یک راه گام نهاده اند و البته که برایشان سخت است وارد محیط زمخت و خشن بازار کار شوند چراکه ذهن آن ها توسط نظام آموزشی طوری ترسیم شده که تنها می توانند در شغل مرتبط با رشته تحصیلیشان توفیق کسب کنند.

\n\n

امروزه در کشور عزیزمان شاهد وجود دانشگاه های متعددی هستیم که در کنار دانشگاه های تاپ دولتی قد علم کرده اند و رقابت تنگاتنگی در جذب دانشجو با یکدیگر آغاز کرده اند.

\n\n

همه ما گاهی شاهد تبلیغاتی نظیر پذیرش دانشجو بدون آزمون ورودی و حتی پذیرش دانشجو بدون مدرک تحصیلی پیش دانشگاهی هستیم، اما سوال اینجاست آیا تحصیل در چنین دانشگاه هایی به ارتقاء سطح علمی و شخصیتی دانشجو کمک می کند؟
\nآیا افرادی که کسب انواع مدارک از این دانشگاه ها، تحصیلات عالیه خود را به پایان می رسانند، می توانند نقش مفید و موثری را در ارتقاع سطح علمی، فرهنگی، نظامی و ..... کشور ایفا کنند؟ جواب نگران کننده خواهد بود.

\n\n

به ایران 1370 برمی گردیم. در آن سال ها افرادی که می خواستند به دانشگاه بروند، روز و شبشان را با مطالعه می گذراندند. کنکور برایشان آخر دنیا بود و تمام تمرکزشان بر روی کنکور ختم می شد. این افراد در صورت عدم موفقیت  در راهیابی به دانشگاه، خود را به فرا گیری حرفه ای مشغول می ساختند و در نهایت از همان حرفه  امرار معاش می کردند، اما گروهی دیگر که به دانشگاه می رفتند، با ادامه تلاش خود، ضمن موفیقت در راه تحصیل، نقش مهمی را در جامعه به عهده می گرفتند.

\n\n

امروزه نیز همان دانشگاه ها و همان افراد سخت کوش وجود دارند ولی پدید آمدن سایر دانشگاه های نیمه دولتی  یا خصوصی و البته افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو سبب شده تا آن دسته از افرادی که در کنکور موفق نمی شوند، بازهم بتوانند راهی برای رسیدن به دانشگاه و تحصیل در رشته دلخواهشان بیابند. با گذشت چندین سال این دانشگاه ها گسترش یافته و تب و استرس کنکور تا حد بسیار زیادی در جامعه ما کاهش یافت. همین امر سبب کاهش تلاش فرد برای علم آموزی بیشتر در راه ورود به دانشگاه، افزایش بی رویه و بدون برنامه ریزی ورود افراد به دانشگاه و در نتیجه عدم توازن بین افراد تحصیل کرده و مشاغل موجود در بازار کار  گردید.

\n\n

در کشور های صنعتی و پیشرفته یک قانون طلایی وجود دارد که آن را قانون برابری نام نهاده اند. بر اساس این قانون باید توازن و رابطه مستقیمی بین افراد در حال تحصیل (با هر شرایط سنی، نژادی و مذهبی) و افراد فعال در جامعه با فرصت های شغلی موجود در جامعه وجود داشته باشند. فرد محصل در جوامع پیشرفته از همان ابتدا می داند که قرار است چه نقشی را در آینده جامعه خویش برعهده گیرد. اما متاسفانه در کشور ما به دلیل نبود برنامه از سوی سازمان آموزش عالی، جذب افراد برای حضور در دانشگاه ها هیچ توازنی با بازار کار موجود در کشور ندارد.

\n\n

فرد امروزه می تواند امکان  تحصیل در رشته مورد دلخواهش را به راحتی به دست آورد و اکثر این افراد چون برای رسیدن به هدفشان تلاشی نکردند، پس زحمت زیادی نیز برای علم آموزی به خود نمی دهند. در چنین دانشگاه هایی مشکلاتی نظیر نامنظمی ساعت برگزاری کلاس، نبود برنامه ریزی جامع درسی از سوی دانشگاه برای دانشجو و کلاس های کسل کننده، به چشم می خورد که تا حد زیادی سبب دلزدگی دانشجو از درس می شود و نتیجه این موضوع، عدم تحصیل مناسب، کاهش تلاش دانشجو برای علم آموزی و تحقیق فرا درسی می شود. اگر به  بررسی انگیزه بانوانی که در چنین دانشگاه هایی مشغول به تحصیل اند بپردازیم، با کلید واژه هایی نظیر سرگرم شدن، یافتن موقعیت ازدواج، اضافه شدن پسوند کارشناسی یا کارشناسی ارشد به نامشان موجه می شویم و بر اساس آمار بالغ بر 60 درصد بانوانی که تحصیلشان به پایان می رسد، به دنبال کار نمی روند. همچنین آمار نشان می دهد تنها ده درصد از دانشجویان علاقه واقعی به درس دارند و هدفشان کسب مدارج علمی بالاتر است.

\n\n

این سیاست غلط از سوی نیروی انسانی سازمان آموزش عالی سبب شده تا برخی از دانشگاه ها تنها پسوند لیسانس و فوق لیسانس را به افراد اضافه کنند و متاسفانه سطح سواد بسیاری از فارغ التحصیلان مقطع لیسانس هیچ تفاوتی با دیپلمه ها ندارد.

\n\n

امروزه دیگر از دیدن یک سر آشپز با مدرک مهندسی یا لیسانس حقوق به عنوان سرکارگر و یک خیاط با مدرک جامعه شناسی تعجب نخواهیم کرد و چه لبخند تلخی بر لبانمان نقش می بندد وقتی از چنین مواردی صحبت می کنیم.

\n\n

به عقیده اینجانب بهتر است خانواده ها این ذهنیت که موفقیت برای فرد  تنها به تحصیلات عالیه وابسته است را کنار بگذارند، چون دیگر هوا سرد است و می بایست در را بست.

\n\n

به عقیده اینجانب برای حل این بحران عدم توازن اولا  آموزش عالی باید چند درصد از جذب نیروی انسانی خود را برای پر کردن صندلی دانشگاه کاهش دهد، ثانیا مسئولان و برنامه ریزان بازار کار باید به طور رسمی اعلام کنند که توان جذب این همه فارغ التحصیل را نخواهند داشت، ثالثا خانواده ها می بایست در کنار تحصیل فرزندانشان آن ها را به یادگیری حرفه ای ترغیب کنند که بتواند در صورت عدم توفیق فرد در عرصه تحصیلات، جوابگوی امرار معاش فرزندشان در آینده شود.
\n 

\n\n

 

\n

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر