فکرشهر- غلامرضا شاکری*: چند وقتی است که موضوع فعالیتهای تجاری - اقتصادی اتباع بیگانه در دشتستان و بهخصوص برازجان به یکی از موضوعات داغ روز تبدیل شده است.
طی سال های گذشته آنچه در خصوص شهروندان افغان حاضر در دشتستان مطرح بود، به «بودن» یا «نبودن» این گرامیان معطوف شده بود، چرا که با وجود پایان جنگ در این کشور دوست و همسایه و استقرار دولت مردمی و فراگیر مرکزی، ادامه حضور اتباع این کشور در کشور و شهر ما (چه به صورت مجاز و چه غیرمجاز)، فاقد مبنای منطقی به نظر میرسید، زیرا اشغال فرصت های شغلی در منطقهای همچون دشتستان که خود با معضل بزرگ بیکاری و تبعات اجتماعی حاصل از آن دست به گریبان است، به نظر نافی تمام اصول اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. حالا اما شرایط به سمت دیگری رفته است. حالا شرایط آنقدر متفاوت از سال های پیش است که دیگر بحث بر سر مشاغل کم متقاضی همچون چاهکنی، باربری یا کفاشی نیست، بلکه گفت و گو بر سر مشاغل و حرفههایی است که مستقیما با منابع مالی و سلامت خانوادهها در ارتباط بوده و طی ده ها سال به عنوان یکی از مهمترین شاخصههای اقتصادی - اجتماعی دشتستان شناخته شده است.
آنچه در پی میآید گپ کوتاهی است پیرامون این معضل جدی و جدید که با برازجان و دشتستان امروز دست به گریبان است:
با ذکر این توضیح ضروری که نگارنده - به شخصه - با هرگونه تبعیض نژادی قومی، زبانی و... میانهای ندارد و بیان آنچه ذیلا ذکر شده، بنایی جز روشن شدن برخی ابعاد مغفول مانده موضوع را ندارد!
تردیدی نیست که ملت عزیز افغانستان، ریشه ای هزاران ساله در تشکیل و شکوه تاریخ و تمدن ایران زمین دارد و یکی از چهار کشور فارسی زبان دنیا به شمار میرود که این خود بهخوبی بیانگر نزدیکی دو ملت ایران و افغانستان است.
اما آنچه مسلم است اینکه افغانستان، اکنون کشوری کاملا مستقل و با مرزبندی مشخص است و هر سرزمین در دنیای امروز با توجه به مناسبات سیاسی، نظامی، اقتصادی و... تشکیل گردیده و بر اساس این مولفهها و ساختار جمعیتی خود، برنامهریزی و عمل مینماید. اینکه امروز بر اساس حس ترحم یا دیگر عواطف انسانی بخواهیم با نگاهی متفاوت و بدون در نظر آوردن شرایط اجتماعی - اقتصادی و سیاسی از شخص یا اشخاصی که بدون رعایت هرگونه مناسبات اداری و امنیتی و به صرف این که ایران بهشت آنهاست، نظر کنیم، نه تنها توجیه پذیر نیست، بلکه هیچ مبنای منطقی و عقلی ندارد!
نیک میدانیم که ایران از سال های دهه شصت تاکنون به طور متناوب بین 3 تا 5 میلیون مهاجر و جنگزده افغان را در خود پذیرفته و ضررهای هنگفت اقتصادی این تصمیم را نیز متقبل شده است. متاسفانه این موضوع بیش از آنکه نشان دهنده حسن همجواری دو ملت باشد و پیامدهای موثری همچون تبادل فرهنگ و گسترش مراودات تجاری بین دو کشور را سبب شود، محملی شده برای سوء استفاده کارفرمایان بزرگ و کوچک صنعتی، ساختمانی و اقتصادی که تجربه کار بیشتر - هزینه کمتر افغانستانی ها، بسیاری از کارفرمایان ایرانی را ترغیب و تشویق به استفاده از این کارگران نموده و بسترساز تغییرات ساختاری در پیکره فرهنگ و اقتصاد کشور، به خصوص مناطق مهاجرپذیرتری همچون دشتستان، شده است!
متاسفانه اکنون با حضور بیضابطه مهاجرین افغان، بیش از 800 هزار شغل برای کارگران ایرانی از بین رفته و موجب استثمار کارگران افغان گردیده، به طوری که امروزه مثلا بازار تره بار و بازار پوشاک، مملو از افغانستانی هاست، بدون در نظر گرفتن موازین بهداشتی، اخلاقی، آموزشی و...؛ چرا که کمترین کنترل و نظارت بر بهداشت، مجوز کسب، کارت مباشرت و... را در این حوزه شاهدیم که این خود پیامدهای خطرناکی را محتمل مینماید.
با توجه به عدم وجود ساز و کارهای دقیق بهداشتی و عدم نظارت دقیق بر رفتار و عملکرد این نیروهای کار، شاید بتوان گفت درصد قابل توجهی از این قبیل کارگران، ناقل انواع بیماری های مسری و غیر مسری هستند که با وجود برخورداری آنان از پارهای خدمات بهداشتی رایگان، وجود چنین معضلی خود جای بسی تامل دارد!
در گفت و گوها بارها شنیدهایم که یک خانواده افغانستانی از وجود مشاغل سخت رنج می برند، البته جز تعداد محدودی از کارگران افغان که مشاغلی سخت مانند چاه کنی، بلوک زنی و... دارند، بیشتر آنها در کارهایی آسان تر چون دامداری، کشتارگاهها و سرایداریها مشغول به کارند.
اما به نظر میرسد سود بالای کارفرمایان ایرانی از بهکارگیری نیروی کار افغان (که موظف به پرداخت حق بیمه برای افغاننستانی ها نیستند) باعث شده که خوی راحت طلبی بومیها در اکثر این کارگران مهاجر رسوخ کرده و دیگر حاضر به انجام مشاغل سخت هم نباشند، به طوری که اکنون اکثر دستفروشان در بازار روز یا جمعه بازار و حتی دکه های فروش اغذیه در برازجان از همین قشر هستند.
از دیگر معایب حضور آنان تغییر ساختار جمعیتی برخی محلات در شهری همچون برازجان است؛ چنانکه در محلههایی همچون خضر، کلیجا و شریعتی به صورت کاملا محسوس میتوان تغییرات جمعیتی را شاهد بود که دلیل آن را تعداد بالای نفرات خانوارهای افغانستانی و احتمال خرابی منازل مسکونی استیجاری دانست که باعث هجوم افغانستانی ها به این محلات کمتر برخوردار شده است. با وجود اینکه تنها سه درصد افاغنه در اردوگاه ها زندگی می کنند، متاسفانه تعطیلی تنها اردوگاه پناهندگان افغانستانی در نزدیکی شهر دالکی باعث گردیده اجاره یک منزل در محلات کمتر برخوردار برازجان که به افاغنه اجاره داده می شود، معادل بهترین خانهها در بهترین محلات شهر باشد و این خود افزایش کاذب نرخ اجاره بهای منزل در برازجان را به دنبال داشته است.
یکی دیگر از معضلات حضور این مهاجرین که اخیرا باب شده، کودکان کار می باشد که متاسفانه بعضا با تکدیگری و برخی مشاغل پست همراه است و وجهه خوشایندی ندارد.
در همه جای دنیا برای کنترل ورود و خروج اتباع خارجی به کشور میزبان، حداقل در بهترین شرایط که نیاز به ویزا هم نباشد، ورود و خروج به لحاظ امنیتی باید ثبت شود، اما متاسفانه به دلیل بسیاری از ملاحظات در کشور ما برای اتباع افغانستان، این اتفاق نمیافتد و متاسفانه به آنها مجوز پناهندگی، تابعیت و ... نیز اعطا نمیشود و همین موضوع باعث گردیده هزاران کودک بیهویت که یکی از والدینشان افغانستانی و دیگری ایرانی است، مشکل آفرین شود.
شاید یکی از ملموسترین نمودهای آمار جمعیتی افاغنه ساکن در ایران را در حوزه ورزش شاهد بودیم که چندی پیش و در مسابقهای که بین تیم های ملی جوانان فوتبال ایران و افغانستان برگزار شد، بیش از 70 درصد جمعیت ورزشگاه را افغانها اشغال کردند و این خود زنگ خطر جدی را در حوزههای امنیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... برایمان به صدا در آورده است. البته اگر گوش شنوایی باشد!
در بحث آموزش نیز با توجه به رشد جمعیتی افغانستانی ها، حضور بسیاری از آنها در برخی از مدارس شهر بهخوبی هویداست و شاید در برخی موارد بتوان گفت در کنار دانش آموزان افغانستانی الاصل، تعداد کمی دانش آموز ایرانی در حال تحصیل است!
البته بیش از این پیش نمی روم که با توجه به این حضور گسترده در شهر برازجان و وجود صدها پرونده قضایی از آنها ضروری به نظر میرسد کنکاش موثری پیرامون این موضوع صورت پذیرد.
برخی بر این باورند که آمار جرم و جنایت از سوی افغانها ناچیز است اما با توجه به تعداد افغانها در ایران این تعداد مجرم و نقش آفرینی در برخی آسیبهای اجتماعی بسیار قابل توجه است. اکنون بیش از 4000 زندانی افغان در ایران است که بخش قابل توجهی از آنها نیز به اتهام قاچاق مواد مخدر به اعدام محکوم شدهاند و آنها را نباید دستکم گرفت و نباید از یاد برد که عملکرد همین سرزمین دوست و برادر یعنی افغانستان، بسترساز اعتیاد هزاران جوان ایرانی بوده و با کشت و تولید سالانه بیش از 3500 تن مواد مخدر و ارسال آن به ایران، سالهاست چالش امنیتی بزرگی در مرزهای شرقی کشورمان به وجود آورده است!
*فعال اجتماعی
مشکل بیکاری ایرانی ها با رفتن افغان ها حل میشه؟ ما خیل عظیم بیکار تحصیل کرده داریم که بیکاری اونها زنگ خطر هست ، وگرنه مشاغل پست که اولا ایرانی ها تن به انجامش نمی دن و ثانیا اش دهن سوزی نیست که اینقدر منتشو می زارید. مغرضانه بودن مطلبتون از این قسمت بیشتر مشخص میشه که می گید در کنار اتباع افغانستان تعداد کمی ایرانی مشغول به تحصیل هستند!!!!! دستمزد پایین افغان ها هم یه مزیت براشون هست( به خاطر اشتغال راحتر) و هم با توجه به تورم ایران یک مشکل براشون هست.
در ضمن شهروند افغانی ای که ۳۰ ساله ایران زندگی می کنه برای من هموطن هست حیف که نگاه بهش باز هم شهروند درجه دو است
اصل مطلب ادا شد با گفتار بجای شما چرا که اگر مسعولین ما اجازه کسب و کار هر شغلی رو برای افغانها نمیدادند مطمعنن جونای ما با این وضعیت کنونی که حاضر به انجام هر کاری هستند,بلاشک یکی از مشاغلی که افاغنه تحت شعاع خودشون قرار دادند رو اننتخاب میکردند.
باتشکر از جناب شاکردی
ککا والله کارهای کارگری که افعانها انجام میدن کدوم ایرانی ایطره...باحضورافغانها درشهرموافق نیستیم اما شغلهای آنها تمام کارگری وحمالیست وکدام جوان شهرما حاضره شغل آنها رابپذیرد...شا غلام ن ایطره ....امیدواریم که بارفتن افغانیها ضمینه اشتغال پایداربرقراربشود امیدبه خدا..خداکه افغانها برن سرخونه زندیشون اما موندیم مثلا زمره یک چاه 150متری راکدوم جوان ماانجام میده...یه سربه تلمبه های کشاورزی بزنیدتوضیحات بهترمیدن
خیره ان شاالله
کارت 20آفرین
البته غلام یادته دوچرخت هم افغانها دزدیدنا....خخخخخخخخخ
اما درکل مطالب جناب مهندس شاکری ازروی دلسوزیست وجای تشکرازاین جوان روشنفکردارد.
غلام بچه خوبیه مادوسش داریم.
آن چیزهای که جناب شاکری از شرم و حیا بهش ورود نکرد را بنده جسارتأ عرض می کنم
امیدوارم مسئولین سایت ناگفته هایی که بنده عرض می کنم در زیر این یاداشت قرار بدن
1 زور گیری و تجاوز به نواموس مردم
2 انجام لبات و زور گیری هم با هم وطن خودشون و هم با نوجوانان ما