فکرشهر:«حسین ماند تا در تمامی تاریخ مردم بدانند که زندگی با شرافت هزینه دارد؛ هزینهای که شاید به سنگینی پرداخت و تقدیم جان خود و نزدیکترین عزیزان تمام شود.»
به گزارش فکرشهر، در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشته امیر طیرانی آمده است: «امام حسین (ع): الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون». «مردم بندۀ دنیایند و دین بر زبانشان میچرخد و تا وقتی زندگیهاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند امّا وقتی به وسیلۀ «بلا» آزموده شوند دینداران اندک میشوند.»
چهارده قرن پیش از زمانی که ما اکنون در آن به سر میبریم در گوشه ای از این جهان واقعه ای رخ داد . سوای وقایع پیش و بعد از آن اصل ماجرا از یک صبح تا عصر بیشتر به طول نینجامید . از ابتدای صبح روز دهم محرم سال ۶۱ هجری تا عصرگاهان که با به زمین افتادن سردار جناح مغلوب، سپاهیان فاتح خونریز پیروزی خود را جشن گرفتند و بر بدن های بی سر و سرهای بی بدن تاختند و بر خیمه های بی دفاع خاندان حسین یورش آوردند و آنها را به آتش کشیدند تماما نیمروزی بیش نبود.
به دنبال آن نیز سپاه بیداد و ستم کاروان اسیران را به سوی شام همانجا که وعده رسیدن به پاداشهای چرب و شیرین را به آنها داده بود به راه افتاد؛ در حالی که در مقابل چشمان آن زنان و کودکان، سرهای شهیدان را بر سرنیزه کرده بودند.
داستان این ماجرا را همه عالم تا کنون بارها و بارها شنیده اند. به قول شریعتی: «ای زینب! مگو بر شما چه گذشت، مگو در آن صحرای سرخ چه دیدی، مگو جنایت آنجا تا به کجا رسید، مگو خداوند آن روز، عزیزترین و پرشکوهترین ارزشها و عظمتهایی را که آفریده است، یکجا در ساحل فرات و بر روی ریگزارهای تفتیده بیابان تف، چگونه به نمایش آورد…؟ مگو که در آنجا بر شما چه رفت، مگو که دشمنانتان چه کردند و دوستانتان چه کردند؟ آری ای پیامبر انقلاب حسین! ما میدانیم، ما همه را شنیدهایم.» پس چرا واقعه ای در این حد و اندازه که در مقابل جنگهای بزرگ و طولانیمدت تاریخ همچون جنگهای ایرانیان و یونانیان و رومیان و حمله مغول و جنگهای جهانی اول و دوم واقعه ای کوچک به شمار می رود این چنین ماندگار شده است؟
چرا به رغم گذشت زمانی مدید و به رغم سلطه دیرینه ستمگران حامی یزید و دشمن حسین در سراسر تاریخ ، و به رغم تبلیغات گسترده دشمنان علیه حسین و یارانش در طول تاریخ یا تحریفات دوستان حسین که هر یک به اندازه خود در قلب حقیقت قیام حسین و یارانش نقش و سهم داشته اند، هنوز هم نام و یاد حسین(ع)، عباس (ع) و زینب(ع) نه فقط دوستان و شیعیانش، بلکه هر انسان آزاده ای را منقلب می کند. کشته شدگان و به خون خفتگان واقعه آن روز با خون خود و با بر زمین افتادن خویش چه پیامی برای همعصران خود که از یاریشان دریغ کردند و برای آیندگانی که پس از آنها آمدند را با خود داشتند که آنها را این گونه جاودانه کرد؟ چرا آن خون های بر زمین ریخته شده در دهم محرم هیچ گاه سرد نشد و از جوشش نیفتاد و در ۱۴۰۰ محرم بعد از خود سیل انسانها را حداقل برای چند روز با حسین همراه می سازد؟ و این البته جدای از آن جانهایی است که بعد از حسین و در زمان های مختلف راه حسین و مرام حسین و دین حسین را یاری کردند؛ همچون آن سپاهیان اندکی که در آن روز امیر و فرمانده خود را ترک نکردند و تا پای جان بر سر عهد خود با او ایستادند و فریاد برآوردند که: «امیری حسین و نعم الامیر»
آری حسین (ع) در تاریخ ماندگار شد؛ چرا که قصدش از قیام چنان که خود می گوید جز امر به معروف و نهی از منکر و جز اصلاح دین جدش رسول خدا(ص) چیز دیگر نبود.
او و عاشورا و کربلا در تاریخ جاودانه شدند چون قیام او و آن انسانهای پاکی که در آن روز در آن دشت تفتیده و سوزان جان باختند، رسیدن به قدرت، پول، منصب، شهرت و … در یک کلمه دنیای فانی و میرا نبود. دنیایی که گر چه همگان در ذم آن سخن می گویند اما آمال و آرزوی بسیاری است که در شوق رسیدن و کامیابی از آن همه چیز را ذبح می کنند و از تحریف و توجیه تمامی اصول و مبانی اعم از اخلاقی و … ابا ندارند و چه می گویم که از برگرداندن و تحریف و تفسیر به رای کلام خدا نیز نمی هراسند و به قول قرآن: «یحرفون الکلم عن مواضعه».
آری! در طول این ۱۴ قرن، عاشورا ماند و کربلا ماند وحسین ماند و زینب ماند و فراموش نشدند. حسین ماند چون خدا در قرآن میفرماید: «و اما ماینفع الناس فیمکث فی الارض» (آنچه به سود مردم است در زمین خواهد ماند و از میان نمیرود. حسین ماند تا در تمامی تاریخ مردم بدانند که زندگی با شرافت هزینه دارد؛ هزینهای که شاید به سنگینی پرداخت و تقدیم جان خود و نزدیکترین عزیزان تمام شود. حسین در تاریخ ماندگار شد تا به شیعیان خود درس امر به معروف بدهد و به دوستان خود و آنها که درد دین و قرآن دارند بفهماند که امر به معروف و نهی از منکر واقعی چیست؟ به قول شریعتی، حسین اعمال حج خود را نیمهتمام گذاشت تا به کار مهمتری که سرنوشت مردم در گرو آن بود یعنی تعیین تکلیف با حکومت غاصب یزید بپردازد تا به دوستداران خود بفهماند که از قشریگری و سرگرمشدن به ظواهر امور خودداری کنند.
قیام حسین ماندگار شد؛ چرا که این خواست حسین بود . او میخواست خود برود تا دین خدا بر جای بماند. تا اصول و مبانی حق پایدار بماند تا در طول تاریخ هر حقپرست و آزادهای (که شاید به قول او دین هم ندارد) برای مبارزه با ظلم وجور و ستم وتبعیض و تحریف حق دست خالی و بدون حجت به میدان نرود.»