شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار سیاست
مطالب بیشتر
فارن افرز:
فکرشهر: مدت هاست که امارات متحده عربی بیشتر به رونق و رکود بازار املاک، زرق و برق دبی و منابع عظیم نفتی شهرت یافته است. اما طی دو دهه اخیر، شهرت امارات دستخوش تغییر چشمگیری شد. در دوران زمامداری محمد بن زاید، امارات متحده عربی میلیارد‌ها دلار برای نوسازی ارتش خود هزینه کرده و به چیزی تبدیل شده که جیمز متیس، وزیر دفاع سابق ایالات متحده، آن را «اسپارت کوچک» می‌نامد. امارات همچنین...
کد خبر: ۲۰۰۳۳۲۵
سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۹

فکرشهر: فارن افرز در مطلبی به قلم نیل کویلیام و صنم وکیل نوشت: مدت هاست که امارات متحده عربی بیشتر به رونق و رکود بازار املاک، زرق و برق دبی و منابع عظیم نفتی شهرت یافته است. اما طی دو دهه اخیر، شهرت امارات دستخوش تغییر چشمگیری شد. در دوران زمامداری محمد بن زاید، امارات متحده عربی میلیارد‌ها دلار برای نوسازی ارتش خود هزینه کرده و به چیزی تبدیل شده که جیمز متیس، وزیر دفاع سابق ایالات متحده، آن را «اسپارت کوچک» می‌نامد. امارات همچنین خود را به مرکز مالی خاورمیانه تبدیل کرده و تقریباً با تمام بازیگران منطقه، از جمله اسرائیل، و همچنین با هر قدرت جهانی، به ویژه ایالات متحده، روابط کاری برقرار کرده است.

به گزارش فکرشهر از انتخاب، در ادامه این مطلب آمده است: امارات جاه طلبی‌های روشنی دارد، می‌خواهد شبیه سنگاپور باشد و به جای اینکه در درجه اول به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای شناخته شود، قدرت جهانی و اقتصادی را به طور چشمگیری نامتناسب با اندازه خود بکار گیرد و از این طریق به جبران آسیب پذیری جغرافیایی خود کمک کند. برای این منظور، این کشور قرارداد‌های تجاری جدیدی منعقد کرده، در پروژه‌های خارجی سرمایه گذاری کرده و خود را به یک مقصد گردشگری و مرکز حمل و نقل و لجستیک تبدیل کرده است.

اگر حاکمان امارات متحده عربی بتوانند به جاه طلبی‌های خود جامه عمل بپوشانند، احتمالا تحلیلگرانی که به دنبال مقایسه مناسب تاریخی هستند، آن‌ها را شبیه به مدیچی‌ها خواهند دانست. مدیچی‌ها دودمانی بودند که از قرن پانزدهم تا هجدهم بر فلورانس حکومت می‌کردند. آن‌ها قلمرو زیادی را اداره نمی‌کردند و هرگز در مرکز درگیری‌های اروپا قرار نداشتند. اما این خانواده از تجارت و بانکداری برای تأثیرگذاری بر امپراطوری‌های بزرگتر در همسایگی خود استفاده می‌کردند و به یک بازیگر اصلی در اروپا تبدیل شدند. آن‌ها اتحادی پایدار با فرانسه برقرار کردند، روابط دیپلماتیک قوی خود با انگلیس را حفظ کردند، و ارتباط با امپراتوری مقدس روم (Holy Roman Empire) را تقویت کردند. فلورانس با حمایت مالی از افرادی نظیر گالیله و میکل آنژ، به کانون فعالیت‌های اقتصادی، اکتشافات علمی و دستاورد‌های فرهنگی تبدیل شد.

امارات متحده عربی امتیازات قابل توجهی دارد؛ جمعیت تحصیلکرده، موقعیتی در میانه راه بین بزرگترین اقتصاد‌های جهان، ذخایر قابل توجه نفت و گاز، و به همین ترتیب، ثروتی افسانه ای. این کشور مدل حکومت داری سکولار دارد و بر خلاف همسایگانش نسبتاً با ادیان مختلف مدارا می‌کند. امارات بخشی از طرح جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، برای ایجاد کریدور اقتصادی خاورمیانه است که هند و اروپا را به هم متصل می‌کند. این کشور به لطف سرمایه گذاری هایش در بازار‌های سایر قدرت‌های نوظهور مانند برزیل، هند و اندونزی، پیوند‌های محکمی با این کشور‌ها برقرار کرده است. امارات حتی روابط خود را با دشمن تاریخی اعراب بعنی اسرائیل، عادی سازی کرده و علیرغم جنگ اسرائیل و حماس و اعتراضات مردمی محدودی که علیه جنگ غزه در این کشور شکل گرفت، ابوظبی و تل آویو روابط اقتصادی و دیپلماتیک خود را حفظ کرده اند.

با این حال، امارات متحده عربی در تلاش برای کسب نفوذ و قدرت، با محدودیت‌هایی مواجه است. این کشور وابستگی زیادی به نفت دارد و برای کربن زدایی سریع با فشار مواجه است. ابوظبی باید از رادیکالیسم اسلامی و بی ثباتی منطقه‌ای جلوگیری کند و همچنین با ایران یک مناقشه ارضی طولانی مدت دارد. این کشور با همسایه اش قطر که دارای ویژگی‌های مشابه بسیاری است، رقابت سختی دارد و با چالش مهمتری از سوی عربستان سعودی مواجه است. ریاض به رهبری محمد بن سلمان، ولیعهد جوان عربستان، در تلاش است تا به وزنه سنگین سیاسی، اقتصادی و انرژی خاورمیانه تبدیل شود. این کشور برای تنوع بخشیدن به اقتصادش و افزایش جذابیت بازار عربستان سعودی برای کشور‌ها و شرکت‌های خارجی، سرمایه گذاری‌هایی انجام داده است. بسیاری از این سیاست‌های اقتصادی سعودی ها، می‌تواند بر جایگاه و جاه طلبی‌های امارات تأثیر منفی بگذارد.

البته مدیچی ها، علیرغم رقابت ایالت‌های بزرگتر، قدرتمند شدند و ماندند. ثروت، تخصص اقتصادی و نفوذ سیاسی شان به آن‌ها این امکان را داد که در سیاست بین المللی پیش بروند و با شخصیت‌ها و حاکمان با نفوذ در سراسر اروپا ارتباط برقرار کنند. اما نفوذ سیاسی مدیچی‌ها با دعوای اعضای خانواده با یکدیگر کاهش یافت و این امر باعث شد تا نیرو‌های خارجی بتوانند آن‌ها را تحت فشار قرار دهند. سرانجام در سال ۱۷۳۷، آخرین فرمانروای مدیچی بدون وارث مَرد درگذشت و این سلسله پایان یافت.

امارات می‌تواند با مشکلات مشابهی روبرو شود. از آنجایی که این کشور نیز توسط یک خانواده اداره می‌شود، رهبران آینده ممکن است با رقابت برادران، عمو‌ها و پسرعمو‌های خود مواجه شوند. اگر رئیس حکومت، بدون تعیین جانشین مشخص بمیرد، چنین درگیری‌های داخلی می‌تواند امارات متحده عربی را دچار چالش کند. دولت‌های منطقه نیز می‌توانند از این ناکارآمدی بهره ببرند و از آن برای کنار گذاشتن امارات از جایگاهش به عنوان رهبر خاورمیانه استفاده کنند.

امارات به خوبی می‌تواند منشأ نابودی خود باشد. سیاست خارجی مستقل این کشور که برای محافظت از آن در برابر آشوب جهانی طراحی شده است، اغلب آن را در تضاد با همسایگان خود و ایالات متحده قرار می‌دهد. ابوظبی همچنین از نیرو‌های نیابتی ستیزه جو در درگیری‌های خارجی حمایت کرده و بی ثباتی را گسترش داده است. تلاش‌های این کشور برای تنوع بخشیدن به اقتصاد غیرنفتی نیز ممکن است با شکست مواجه شود و نوعی رکود ایجاد کند که رهبران را در معرض انتقادات داخلی قرار دهد.

در حال حاضر، به نظر نمی‌رسد امارات متحده عربی در معرض خطر جدی و تلاطم عظیمی باشد که مدیچی‌ها را از بین برد. محمد بن زاید، اطمینان حاصل کرده است که خانواده در کنار هم هستند و در کنار پنج برادر خود در سیستمی که مبتنی بر اجماع است، حکومت می‌کند. شش برادر قبلا توافق کرده اند که خالد بن محمد، پسر محمد بن زاید، جانشین پدرش باشد و این توافق احتمالاً انتقال آرام قدرت را تضمین می‌کند. تا زمانی که خانواده یکپارچه بماند و به نحو احسن اداره شود، کشور این توانایی را خواهد داشت که بیشتر از ظرفیت خودش موثر باشد.

در کوتاه مدت، اماراتِ قدرتمند می‌تواند به غرب کمک کند. این کشور و ایالات متحده اکنون شرکای دیرینه‌ای هستند و اگر واشنگتن به ارتقای امنیت امارات ادامه دهد، ابوظبی نیز بیشتر به حفظ و گسترش منافع ایالات متحده در خاورمیانه کمک خواهد کرد. اما در دراز مدت، یک امارات متحده عربی قوی، ممکن است به جز امارات به نفع هیچ کس دیگری نباشد. این کشور یک بازیگر تاجر مسلک است و بنابراین به محض اینکه توازن قدرت جهانی به نفع آسیا شود، تغییر جهت خواهد داد. امارات به هر حال طرفدار دموکراسی نیست و طبیعتاً با غرب همسو نیست. این کشور روابط خود را با چین گسترش داده و با روسیه نیز رابطه خود را حفظ کرده است. امارات متحده عربی می‌خواهد از قدرت‌های بیرونی آنطور که صلاح می‌داند استفاده کند، و بنابراین هیچ قدرت خارجی و در راس آن‌ها ایالات متحده، نمی‌تواند روی این کشور به عنوان نماینده خود در خاورمیانه حساب کند.

امارات متحده عربی به طور رسمی در سال ۱۹۷۱ و پس از اینکه بریتانیا در سال ۱۹۶۸ اعلام کرد از شرق سوئز خارج می‌شود، ایجاد شد. شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، حاکم وقت ابوظبی (پدر محمد بن زاید که رئیس فعلی امارات است)، ابوظبی را با دبی و پنج شیخ نشین دیگر ادغام کرد و در نتیجه، اولین رئیس کشور شد. امارات متحده عربی که بین ایران و عربستان سعودی قرار دارد، بلافاصله در معرض رقابت بین همسایگان بسیار بزرگتر خود قرار گرفت. اما زاید که تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۴ بر امارات حکومت کرد، تلاش کرد بین این دو کشور بزرگ تعادل را حفظ کند و همکاری با همسایگان و بی طرف ماندن در درگیری‌هایی مانند جنگ ایران و عراق را برگزید.

حملات ۱۱ سپتامبر، ابوظبی را شوکه کرد و امارات متحده عربی را مجبور به اتخاذ موضع تهاجمی‌تر کرد. این واقعیت که دو نفر از هواپیماربایان شهروند امارات بودند، یک ضربه سهمگین بود و نشان داد که انفعال، به دیگر بازیگران از جمله اسلامگرایان افراطی، اجازه داده است تا درون مرز‌های امارات متحده عربی فعالیت کنند. در نتیجه، دولت این کشور شروع به کار برای پاکسازی جامعه امارات از نفوذ اسلامگرایان رادیکال کرد. دولت قوانینی وضع کرد که رهبران مذهبی را از اظهارات سیاسی منع می‌کرد و از انتشار مطالب اسلام گرایان محافظه کار یا تندروی شناخته شده، جلوگیری می‌کرد. اصلاحات آموزشی برای بازنگری در برنامه‌های درسی و جلوگیری از اثرگذاری‌های اسلامگرایان که از قبل در حال انجام بود، شتاب گرفت. همچنین دولت امارات، تحت فشار واشنگتن، شورا‌های شهری منتخب مردم را تأسیس کرد.

روابط با ایالات متحده برای امارات متحده عربی اهمیت جدیدی یافت چرا که ابوظبی، روابط قوی‌تر با ایالات متحده را پادزهری برای مدیریت چالش‌های امنیتی منطقه می‌دانست. به همین دلیل امارات شروع به سرمایه گذاری بیشتر در روابط خود با واشنگتن کرد و حتی در کنار نیرو‌های ایالات متحده و ناتو در جنگ افغانستان حاضر شد. در آن زمان، محمد بن زاید وزیر دفاع امارات بود. پیوستن به ائتلاف واشنگتن، مزیت دیگری نیز داشت و آن اینکه به سربازان اماراتی تجربه عملیاتی داد و آغازگر تبدیل امارات به یک قدرت نظامی شد.

یک دهه بعد، با شروع اعتراضات در سراسر جهان عرب که به بهار عربی مشهور شد، محمد بن زاید و برادرانش بر این باور بودند که اخوان المسلمین پشت این ناآرامی‌ها است و می‌ترسیدند که اسلام گرایان، مدل حکومت داری سکولار آن‌ها را به چالش بکشند و به نارضایتی در امارات دامن بزنند. هنگامی که بحرین در فوریه ۲۰۱۱، تحت تأثیر اعتراضات قرار گرفت، امارات متحده عربی به سرعت ۵۰۰ سرباز را به منامه اعزام کرد. سربازان آن‌ها به همراه نیرو‌های سعودی به دولت بحرین کمک کردند تا تظاهرات را سرکوب کند. سلطنت بحرین پابرجا ماند. امارات در داخل کشور، اعضا و فعالان مرتبط با «انجمن اصلاح و ارشاد اجتماعی» که یک گروه اسلامگراست را به سازماندهی کودتا متهم و آن‌ها را دستگیر کرد. در سال ۲۰۱۴، دولت امارات، اخوان المسلمین را به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی کرد و پس از اینکه محمد مرسی، از اعضای اخوان المسلمین، ریاست جمهوری مصر را به دست آورد، امارات متحده عربی به حمایت از کودتای نظامی علیه او پرداخت.

وضعیت مصر به نحو دیگری به شکل گیری تفکر امارات کمک کرد. هنگامی که حسنی مبارک، رئیس جمهور وقت و متحد دیرینه امریکا در معرض سقوط قرار گرفت و دولت باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده، از وی حمایت نکرد، امارات به این نتیجه رسید که واشنگتن به امنیت خاورمیانه متعهد نیست. زمانی که اوباما نتوانست علیه نقض خط قرمز اعلام شده اش در سوریه یعنی استفاده از تسلیحات شیمیایی، اقدامی انجام دهد، ابوظبی بیشتر ناامید شد؛ بنابراین امارات متحده عربی شروع به تنوع بخشیدن به مشارکت‌های سیاسی خود، از جمله ایجاد پیوند‌های اقتصادی با چین کرد. همچنین استفاده از ارتش خود برای بکارگیری قدرت سخت در سراسر منطقه و تضعیف اسلامگرایان را آغاز کرد.

امارات برای اعمال قدرت سخت در منطقه، از بخشی از استراتژی ایران گرته برداری کرد. در سال ۲۰۱۲، امارات شروع به پرورش گروه‌های مسلحی کرد که علیه اسلام گرایان در مصر، لیبی، سودان، سوریه، تونس و یمن می‌جنگیدند. همچنین این گروه‌ها را از لحاظ نظامی، مالی، لجستیکی و دیپلماتیک مورد حمایت خود قرار داد.

مداخله این کشور در یمن در سال ۲۰۱۵، نمونه واضحی از چگونگی انجام مداخلات امارات است. در آن سال، امارات متحده عربی برای مبارزه با حوثی‌های مورد حمایت ایران، به یک ائتلاف عربی پیوست و در عین حال از تلاش‌های ایالات متحده در مبارزه با القاعده در شبه جزیره عربستان و مبارزه با داعش، حمایت کرد. امارات، در یمن همچنین از جنگ داخلی و حمایت از شورای انتقالی جنوب یمن که به دنبال خودمختاری است، برای مقابله با شاخه محلی اخوان المسلمین استفاده کرد. در طول جنگ، تنش‌ها بین شورای انتقالی جنوب یمن و دولت مورد حمایت عربستان، منجر به جنگ قدرت شد و در نتیجه، منابع را از نبرد اصلی علیه حوثی‌ها، دور کرد و آن‌ها به بسط قدرت خود در شمال یمن ادامه دادند. خروج امارات متحده عربی در سال ۲۰۲۰ از یمن، راه را برای یک دولت ائتلافی به رسمیت شناخته شده در داخل که شامل شورای انتقالی جنوب بود هموار کرد و موقعیت و نفوذ این گروه را در جزیره سقطری و در سواحل جنوبی تثبیت کرد. اما مشارکت پنج ساله امارات به بدتر شدن جنگی کمک کرد که پیامد‌های انسانی ویرانگری داشته و دارد.

با این حال، محمد بن زاید که پس از سکته مغزی برادر بزرگترش در سال ۲۰۱۴، رهبر رسمی امارات شد، به نظر نمی‌رسد زیاد نگران آسیب جنگ یمن به اعتبار کشورش باشد. او می‌داند که سیاست گذاران غربی و افکار عمومی آن‌ها تمایل دارند اسلام سیاسی را با جهادگرایی یکسان بپندارند. امارات با طولانی کردن درگیری‌ها و در کانون توجه قرار دادن سازمان‌های اسلامگرا، توانسته است روایت مطلوب خود را به رهبران غربی بفروشد: این روایت که امارات در تقابل با افراط‌گرایی مذهبی قرار دارد. امارات متحده عربی با معرفی خود به عنوان دشمن افراط گرایی، توانسته است حمایت مستمر غرب را به دست آورد.

دوستان و دشمنان

جاه طلبی‌های امارات به ویژه در منطقه، مخالفت‌ها را برانگیخته است. رقابت این کشور با قطر، یکی دیگر از پادشاهی‌های کوچک صاحب نفت و گاز، شدید است. ظهور حیرت انگیز قطر در دهه ۱۹۹۰، به دنبال توسعه سریع منابع گاز طبیعی این کشور، نشان داد که حاکمانی که با اسلام سیاسی مدارا می‌کنند نیز می‌توانند کیفیت زندگی بالایی را برای شهروندان خود فراهم کنند. قطر پناهگاه امنی به رهبران اسلامگرای تندرو داده و از گروه‌های همفکر با اخوان المسلمین، از جمله رهبری سیاسی حماس و مقامات ارشد طالبان حمایت کرده است.

تنش‌ها بین قطر و امارات در دهه اول قرن حاضر بالا بود، اما در طول بهار عربی به اوج خود رسید. امارات در سال ۲۰۱۴ به دلیل حمایت قطر از نیرو‌های اسلامگرا، سفیر خود را از دوحه فراخواند. سپس، در سال ۲۰۱۷، امارات متحده عربی با بحرین، مصر و عربستان سعودی برای محاصره قطر همکاری کرد. این ۴ کشور، ۱۳ درخواست سختگیرانه از دوحه داشتند که شامل تعطیلی شبکه الجزیره، کاهش سطح روابط با تهران و بستن پایگاه نظامی ترکیه که قطر از سال ۲۰۱۶ میزبان آن بوده است، می‌شد.

امارات متحده عربی بر این باور بود که قطر در مواجهه با چنین تحریم منطقه‌ای گسترده، با چالش جدی مواجه خواهد شد. اما امارات قدرت خود را بیش از حد برآورد کرد و محاصره نتیجه معکوس داد. ترکیه به قطر کمک‌های غذایی ارائه کرد و کمک‌های نظامی بیشتری به دوحه ارسال کرد. تهران نیز صادرات مواد غذایی به قطر را آغاز کرد و به «قطر ایرویز» اجازه داد از حریم هوایی ایران استفاده کند. قطر نیز به گسترش مشارکت‌های اقتصادی جدید ادامه داد و به ایالات متحده نزدیک شد. امروز دوحه یک میانجی و واسطه انتقال پیام مهم بین تهران و واشنگتن و همچنین بین اسرائیل و حماس است. (به عنوان مثال، از زمان شروع جنگ در غزه، قطر به مذاکره برای آزادی اسرای اسرائیلی و فلسطینی کمک کرده است.) در این میان، بقیه کشور‌های خلیج فارس متضرر شدند. پس از سه سال و نیم تحریم و علی رغم اینکه قطر تسلیم خواسته‌های آن‌ها نشد، عربستان سعودی، سه کشور دیگر یعنی بحرین، مصر و امارات را وادار کرد به محاصره پایان دهند.

این تغییر همچنین نشان داد که حتی عربستان سعودی، به عنوان شریک سنتی امارات که حاکمانش از اقوام دور محمد بن زاید هستند نیز همیشه دوست خوبی نیست. در واقع، برخی از اولویت‌های ملی خود عربستان سعودی در تنش مستقیم با امارات است. دو کشور درگیر رقابت اقتصادی و علمی فزاینده‌ای هستند. رقابت آن‌ها از جمله بر سر این است که کدام کشور حاشیه خلیج فارس بر صنعت گردشگری، تجارت و اکتشافات فضایی تسلط خواهد داشت. آن‌ها همچنین برای تنوع بخشیدن به اقتصاد غیر نفتی خود رقابت می‌کنند. عربستان سعودی به شدت در حال فعالیت است، زیرا حداقل ۳۰ سال دیرتر از امارات مسابقه را آغاز کرده، اما در همین مدت کوتاه نیز به شدت سعی کرده همسایه خود را شکست دهد. برای مثال، در سال ۲۰۲۱ اعلام کرد که شرکت‌های بین‌المللی طرف قرارداد با دولت عربستان سعودی باید تا سال ۲۰۲۴ دفتر مرکزی منطقه‌ای خود را در ریاض ایجاد کنند. این تلاشی آشکار برای وادار کردن شرکت‌های چندملیتی به انتقال دفتر مرکزی خود در خاورمیانه به خارج از امارات است.

ابوظبی راه‌هایی برای مقابله با ریاض پیدا کرده است. امارات هفته کاری خود را با هفته کاری کشور‌های غربی هماهنگ کرد. (در عربستان سعودی و بیشتر کشور‌های خاورمیانه، هفته کاری از یکشنبه آغاز می‌شود.) این کشور همچنین به ترویج تساهل نسبی خود با ادیان مختلف، از جمله با افتتاح کنیسه، ادامه می‌دهد. حتی اعطای شهروندی یا اقامت دائم به برخی از مهاجران را آغاز کرده است، امتیازی که خارجی‌ها نمی‌توانند در سایر کشور‌های خلیج به دست آورند. علاوه براین، امارات در تلاش برای دور شدن از وابستگی به نفت، از عربستان سعودی بسیار جلوتر است.

امارات همچنین برای تقویت همکاری خود با ایالات متحده تلاش کرده است. اگرچه ابوظبی تعهدات ایالات متحده در قبال امنیت خود را مورد تردید قرار داده، به ویژه پس از امضای برجام در سال ۲۰۱۵ که بن زاید معتقد بود به رفتار توسعه طلبانه تهران در منطقه مشروعیت می‌بخشد. واشنگتن همچنان به تامین امنیت امارات متحده عربی ادامه داده است و رهبران اماراتی برای ایجاد روابط قوی‌تر با هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه و همچنین حوزه‌های انتخابیه آن‌ها تلاش کرده اند. برای مثال، امارات میلیون‌ها دلار برای لابی کردن جهت ایجاد روابط نزدیک‌تر با گروه‌های ذینفع و مقامات دولتی سابق در سراسر طیف‌های سیاسی هزینه کرده است. هدف نهایی امارات متحده عربی، انعقاد یک توافقنامه امنیتی دوجانبه درازمدت بین واشنگتن و ابوظبی است که تضمین‌های امنیتی پایدار برای امارات ایجاد کند و به آن حفاظت مستقیم امنیتی ایالات متحده را بدهد. در حال حاضر، امارات متحده عربی در حال مذاکره برای دستیابی به توافقی است که اگرچه ضعیف‌تر از توافق شبه ناتویی است که بن زاید در نظر داشت، اما به موجب آن اگر امارات همکاری‌های فنی و امنیتی خود با چین را محدود کند، همکاری دفاعی را ایالات متحده را دریافت خواهد کرد. اما ابوظبی و واشنگتن اختلافات بسیاری دارند و بن زاید می‌تواند قبل از امضای هر چیزی منتظر نتایج انتخابات ایالات متحده باشد؛ انتخاباتی که ممکن است برنده آن دونالد ترامپ باشد و شاید او نسبت به بایدن تمایل بیشتری به سازش با امارات داشته باشد.

با این حال، حتی یک ضمانت امنیتی قوی از سوی واشنگتن نمی‌تواند بر تمایلات امارات برای محافظت بیشتر از خود غلبه کند. محمد بن زاید و برادرانش هنوز در حال ایجاد ارتباطات عمیق‌تر با دشمنان واشنگتن و حتی برخی از مخالفان سنتی امارات هستند. این کشور به شرکت چینی هوآوی اجازه داده تا شبکه تلفن همراه ۵G خود را بسازد و موضع بی طرفی را بین روسیه و اوکراین حفظ کرده و خط ارتباطی با کرملین را باز نگه داشته و در سازمان ملل از رای به محکومیت جنگ روس‌ها علیه اوکراین خودداری کرده است. این وضعیت سبب شده روس‌ها تعطیلات خود را در شهر‌های اماراتی بگذرانند و دارایی‌های خود را در بانک‌های اماراتی نگه دارند. تجارت دوجانبه بین روسیه و امارات در سال ۲۰۲۲ تقریباً ۶۸ درصد افزایش یافته است. همچنین پس از حمله نیرو‌های نیابتی ایران به کشتی‌ها در خلیج فارس و حمله به تأسیسات نفتی عربستان در سپتامبر ۲۰۱۹، امارات یکی از مقامات رده بالای خود را برای کاهش تنش به تهران اعزام کرد. این گفتگو‌ها باعث شد امارات متحده عربی روابط تجاری خود را با ایران بازیابی کند. امروز امارات بزرگترین شریک تجاری منطقه‌ای جمهوری اسلامی است.

با این حال، این امر مانع از حمله نیرو‌های نیابتی ایران در یمن به فرودگاه ابوظبی در ژانویه ۲۰۲۲ نشد. این حملات یادآوری واضحی بود که حتی تنش زدایی با ایران نیز امنیت امارات متحده عربی را تضمین نخواهد کرد. تا حدی در نتیجه این حمله، رهبران امارات به طور همزمان با اسرائیل به ایجاد شراکت پرداختند. ابوظبی در سال ۲۰۲۰، توافق ابراهیم را امضا کرد که به موجب آن برای اولین بار در تاریخ، روابط امارات با اسرائیل عادی سازی شد. روابط ابوظبی با تل آویو اکنون در وضعیتی است که، امارات پس از آغاز جنگ غزه، برخلاف اردن، یکی از معدود کشور‌های عربی که روابط کامل با اسرائیل دارد، سفیر خود را از اسرائیل فرانخواند.

توافق ابراهیم، نقطه عطفی بود که نشان داد امارات چقدر بر سیاست واقع گرایانه به جای اهداف عربی یا منطقه‌ای از جمله آینده فلسطینی ها، متمرکز است. این توافق نشان داد دو طرف، منافع و نگرانی‌های مشترکشان را دنبال می‌کنند. امارات و اسرائیل هر دو نگران این هستند که در صورت حمله ایران، حمایت‌های لازم را از جانب ایالات متحده دریافت نکنند. همچنین در مورد خطر نیرو‌های نیابتی ایران، خطرات رادیکالیسم اسلامی، و خطراتی که از سوی گروه‌های اسلامی مسلح مانند حماس متوجه آن‌ها می‌شود، نگرانی‌های مشترکی دارند.

پس جای تعجب نیست که امارات امیدوار است حماس که دارای پیوند‌هایی با اخوان المسلمین است، در غزه از بین برود. جنگ غزه روشن کرده است که استراتژی امارات همچنان در برابر جغرافیای این کشور، آسیب پذیر است و ابوظبی به این نتیجه رسیده است که اسلام گرایان یک تهدید منطقه‌ای هستند. به همین دلیل است که از زمان آغاز جنگ، امارات بر روابط خود با اسرائیل تاکید کرده است.

با این حال، امارات متحده عربی از سطح حملات اسرائیل به غزه غافلگیر شده است؛ بنابراین از موضع شورای امنیت سازمان ملل برای لابی کردن به منظور حصول آتش بس و ورود کمک‌های بشردوستانه به غزه استفاده کرده است. امارات متحده عربی، مانند بسیاری از کشور‌های منطقه، شرکت یا حمایت از گفتگو‌ها برای آنچه که باید پس از جنگ رخ دهد را مشروط به برقراری آتش بس کرده است. اما در پشت صحنه، ابوظبی برنامه هابی دارد. امارات از محمد دحلان، رهبر سابق تشکیلات خودگردان فلسطین می‌خواهد که پس از جنگ، منطقه را اداره کند. اگرچه دحلان شخصیتی بحث برانگیز است، ولی به احتمال زیاد ابوظبی از نفوذ خود در اسرائیل استفاده خواهد کرد تا غزه‌ی پساجنگ را به وی بسپارد. همچنین امارات در فکر این است که به نقش ایران به عنوان حامی حماس و تضعیف شبکه نیابتی ایران، از جمله حوثی‌ها که کشتیرانی در دریای سرخ را مختل کرده اند، بپردازد.

توافق ابراهیم و تفاهم نامه‌های پس از آن منجر به افزایش همکاری دفاعی بین امارات و اسرائیل شده است. اما این توافق‌ها برای انجام کار‌هایی بیش از تقویت امنیت طراحی شده اند و قرار است به اقتصاد امارات متحده عربی نیز کمک کنند. این توافق فرصت‌های اقتصادی، فناوری و تجاری دوجانبه را در صنایع مختلف از جمله انرژی، گردشگری، مراقبت‌های بهداشتی و بنادر ایجاد کرده است. توافق ابراهیم، امارات متحده عربی را بر آن داشت تا محدودیت‌های ویزا برای اسرائیلی‌ها را لغو کند و یک قرارداد تجارت آزاد با دولت اسرائیل امضا کند. این توافق‌ها همچنین به امارات متحده عربی کمک کرده است تا روابط اقتصادی عمیق تری با ایالات متحده برقرار کند و بنابراین می‌تواند امارات متحده عربی را به زنجیره‌های تامین فراتر از خاورمیانه مرتبط کند. در مجموع، قرار است این توافق ها، طی پنج سال تجارت بین امارات و اسرائیل را به ۴ میلیارد دلار برساند.

با این حال، تا کنون، منافع ملموس این توافق نمایان نشده است. هنوز هیچ تخمینی از میزان رشد اقتصادی ناشی از تواقق مذکور وجود ندارد و ابوظبی تمایلی به ایجاد روابط بین شهروندان اسرائیلی و اماراتی ندارد. جنگ غزه، نزدیکی بیشتر امارات و اسرائیل را حتی دشوارتر خواهد کرد. البته روابط امارات متحده عربی با اسرائیل، موهبتی برای سیاست دموکراتیک نبوده است. امارات متحده عربی به طرز شرورانه‌ای از نرم افزار‌های جاسوسی «پگاسوس» ساخت اسرائیل برای هک ابزا‌های ارتباطی مخالفان، روزنامه نگاران و حتی به گزارش گاردین، برای هک تلفن بوریس جانسون، نخست وزیر سابق بریتانیا، استفاده کرده است.

اینکه رفتار مستبدانه حاکمیت تا چه اندازه برای این کشور آسیب زا است، چندان مشخص نیست. اطلاعات بسیار کمی در مورد افکار عمومی در امارات وجود دارد و سخت است که بدانیم نظر چه کسی حتی برای دولت مهم است. بیش از ۹۰ درصد از ساکنان امارات شهروند این کشور نیستند. اما دولت در سال ۲۰۲۳ در جریان برگزاری کنفرانس تغییر اقلیم سازمان ملل متحد موسوم به COP۲۸ به وضوح نشان داد که هیچ نشانه‌ای از مخالفت را تحمل نخواهد کرد. مقامات، ۸۷ فعال اماراتی را به دلیل برپایی یک سری اعتراضات مسالمت آمیز، به جرایم تروریستی متهم کردند و بسیاری از آن‌ها در حال حاضر در زندان هستند. امارات، این کار را با وجود اینکه تمام جهان در حال تماشای وضعیت بودند، انجام داد. به نظر می‌رسد که ابوظبی نگران اینکه به عنوان یک کشور سرکوبگر شناخته شود، نیست.

امارات متحده عربی ممکن بود بیشتر نگران این باشد که سرکوبش در صورتی که تظاهرات گسترده‌تر بود، چگونه به نظر می‌رسید. با این حال، به طور کلی، شهروندان اماراتی از رفاه و آسایش موجود در کشورشان نسبت به سایر نقاط خاورمیانه، راضی به نظر می‌رسند. اگرچه شهروندان فقیرتر ساکن امارات شمالی (۴ تا ۵ امارت از ۷ امارت تشکیل دهنده کشور امارات متحده عربی) که عزیزان خود را در جنگ یمن از دست داده اند، نارضایتی خود را ابراز کرده اند، اما این نارضایتی‌ها برای به چالش کشیدن دولت کافی نیست.

چشم انداز امارات متحده عربی برای آینده ریشه در یک امر ساده دارد: بقا

اینکه بیشتر جمعیت امارات را خارجی‌ها تشکیل می‌دهند، می‌تواند در آینده چالش‌هایی را برای حاکمان کشور ایجاد کند. جمعیت امارات ۹.۳ میلیون نفر است که از این تعداد، کمی بیش از ۶۶۵ هزار نفر اتباع امارات هستند. ۸.۷ میلیون ساکن باقیمانده، کارگران مهاجر هستند. اکثر آن‌ها کارگرانی با قرارداد موقتی هستند که از جنوب آسیا و آسیای جنوب شرقی می‌آیند. این کارگران به عنوان بخشی از سیستم کار بدنام «کفالت» به کار گرفته می‌شوند، که به دلیل قرار دادن کارگران مهاجر در معرض سوء استفاده، شدیدا مورد انتقاد گروه‌های بین المللی حقوق بشری قرار گرفته است. فعالان حقوق بشری، مواردی نظیر شرایط کاری استثمارگرانه، اقامتگاه‌های پرجمعیت، محدودیت‌های آزادی سازماندهی گروه‌های کارگری و چانه زنی جمعی، و پایین بودن دستمزد‌ها را به عنوان ایرادات این سیستم ذکر می‌کنند. اگرچه مقامات امارات متحده عربی قوانین متعددی را برای رفع این مشکلات تصویب کرده اند، اما به ندرت اجرا می‌شوند. به عنوان مثال، کارگران به طور مکرر سوء استفاده جنسی را گزارش داده و می‌دهند. در نتیجه این گزارش ها، برخی کشور‌ها مانند فیلیپین، گاهی اوقات از استخدام کارگران زن توسط امارات جلوگیری می‌کنند. اما این ممنوعیت‌ها کوتاه مدت هستند، چرا که به درآمد‌های حاصله نیاز دارند؛ بنابراین بعید به نظر می‌رسد که این کارگران حداقل در آینده نزدیک به طور جدی برای دولت امارات چالش ایجاد کنند.

در سال ۲۰۱۰، ابوظبی چشم انداز ۲۰۲۱ را منتشر کرد که دستور کار دولت برای بهبود آموزش، توسعه فناوری، زیرساخت‌ها و اقتصاد کشور در آن معین شده بود. از آن زمان، امارات متحده عربی دانشگاه ها، فرودگاه‌ها و مراکز شهری خود را گسترش داده است. برنامه فضایی را آغاز کرد. سیستم مالیاتی خود را بازنگری کرد و ویزا‌های جدید و طولانی مدت را با هدف جذب کارگران بسیار ماهر، ارائه داد. با این حال، در چندین حوزه بحرانی، این طرح به نتیجه مطلوب نرسیده است. به عنوان مثال، این کشور در اصلاحات حوزه کار به نحوی که تغییر کارفرما را برای کارگران آسان‌تر کند و در نتیجه دستمزد‌ها را افزایش دهد، شکست خورد و به اندازه کافی برای جذب شهروندان اماراتی به عنوان نیروی کار موفق نبوده است. اگرچه امروزه امارات متحده عربی نسبت به گذشته کمتر به نفت وابسته است، اما نفت هنوز بخش قابل توجهی از اقتصاد این کشور را تشکیل می‌دهد. صنایع بانکداری و گردشگری که امارات آن‌ها را آینده کشور می‌داند، همچنان قوی است، اما تحت فشار فزاینده رقبای منطقه‌ای مانند سعودی‌ها هستند.

امارات متحده عربی اکنون طرح جدیدی موسوم به «چشم انداز ۲۰۷۱» دارد که می‌توان گفت نسخه بلندپروازانه‌تر «چشم انداز ۲۰۲۱» است. این بار، دولت می‌گوید برای تنوع بخشیدن به اقتصاد، در صنایع بهداشتی، آموزشی و فناوری سرمایه گذاری بیشتری خواهد کرد. همچنین ادعا می‌کند که برای فاصله گرفتن از سوخت‌های فسیلی تلاش بیشتری می‌کند. با این حال دلایلی وجود دارد که در صداقت امارات تردید کنیم. این کشور متعهد به افزایش سرمایه گذاری در صنعت سوخت فسیلی خود در کوتاه مدت است و درباره تغییرات اقلیمی، امارات متحده عربی تقریباً فقط در فناوری‌هایی مانند جذب کربن سرمایه گذاری می‌کند که برای افزایش بقای صنعت نفت طراحی شده است. امارات متحده عربی برای تحقق چشم انداز ۲۰۷۱ خود باید در مورد تغییرات اقلیمی جدی‌تر باشد. همچنین باید برای بهبود بهره وری شهروندانش و تقویت امنیت خود، سرمایه گذاری واقعی انجام دهد.

چشم انداز بن زاید برای آینده، ریشه در یک امر ساده دارد: بقا. خاورمیانه محیط امنیتی خشنی دارد و امارات متحده عربی به عنوان یک کشور کوچک در برابر آشفتگی‌های منطقه، آسیب پذیر است. بنابراین، تضمین پایداری حکومت این خاندان و بقای کشور امارات متحده عربی ممکن است به ثروت و قدرت بیشتری نیاز داشته باشد.

تا اینجا بن زاید به طور موثری از کارت‌های خود در بازی استفاده کرده است. امارات متحده عربی به یک نمونه برای پژوهش درباره اینکه چگونه دولت‌های کوچک می‌توانند نقش بزرگی در سیاست و اقتصاد بین الملل ایفا کنند، تبدیل شده است. وضعیت امارات درست مانند مدیچی هاست، اما مدیچی‌ها نیز از هم پاشیدند، زیرا خانواده وحدت و دیدگاه مشترک خود را از دست داد. با گذشت قرن ها، اختلافات وراثت و جانشینی، همراه با جناح‌های متخاصم داخلی، کنترل آن را تضعیف کرد. در همین حال، ظهور خانواده‌های قدرتمند دیگر در ایتالیا، برتری مدیچی‌ها را به چالش کشید و سایر دولت‌شهر‌های مجاور، قدرت گرفتند و اهرم سیاسی مدیچی‌ها را کاهش دادند. در نهایت، با بر سر کار آمدن رهبران کم استعدادتر، خانواده متحمل خسارات مالی و سیاسی قابل توجهی شد که منجر به از بین رفتن سلسله گردید.

محمد بن زاید و برادرانش با بسیاری از تنش‌های مشابهی روبرو هستند که در نهایت منجر به فروپاشی مدیچی‌ها شد. خانواده بن زاید در حال حاضر به خوبی با هم کنار می‌آیند، اما سابقه درگیری‌های داخلی نیز دارند. این کشور توسط سایر کشور‌های منطقه‌ای مدعی احاطه شده است و درگیری‌های منطقه‌ای می‌تواند به مرز‌های امارات سرایت کند. امارات همچنین با چالش‌هایی روبرو است که مدیچی‌ها نداشتند. همانطور که بن زاید به خوبی می‌داند، ایالات متحده ممکن است همیشه شریک امنیتی خوبی نباشد. علاوه بر این در درازمدت، تغییرات آب و هوایی می‌تواند منجر به افزایش شدید دما و خشکسالی‌هایی شود که شبه جزیره عربستان را غیرقابل سکونت می‌کند.

تحقق جاه طلبی‌های جهانی امارات به این کشور کمک می‌کند تا از این چالش ها، به ویژه وابستگی به نفت، جان سالم به در ببرد. اما در نهایت، بهترین راه برای بقای کشور، کنار آمدن با جغرافیای آن است. اگرچه امارات متحده عربی ممکن است اکنون جلوتر از همسایگان خود به نظر برسد، اما بسیاری از کشور‌های منطقه با فاصله بسیار کمی در حال رقابت با این کشور هستند و امنیت آن را تضعیف می‌کنند. در نتیجه، امنیت و منافع اقتصادی بلندمدت امارات از طریق یک چارچوب امنیتی منطقه ای، بهتر تامین می‌شود تا اینکه بخواهد آن را در خارج از منطقه جستجو کند. البته چنین فرآیندی نیازمند یکپارچگی منطقه‌ای عمیق‌تر و مکانیسم‌های موثرتر برای حل مناقشه است. دعوا‌های درون خاندان حاکم ممکن است در نهایت منجر به نابودی امارات شود، به هر حال هیچ چیزی دوام ابدی ندارد، اما این کشور اگر با جغرافیای خود کنار نیاید، این وضعیت زودتر از دعوا‌های درون خانواده، آن را از پا در خواهد آورد.

در نهایت، این بدان معناست که امارات متحده عربی باید بپذیرد که هر چقدر هم که قدرت خود را افزایش دهد، همیشه توسط ایران، عربستان سعودی و ترکیه محدود خواهد شد. هفت امیرنشین نمی‌توانند از محدودیت‌های خود بگریزند و شرکای خارجی آنها، هرچقدر هم که قول حمایت بدهند، به صورت نامحدود از این کشور محافظت نخواهند کرد. مورخان آینده به خوبی می‌توانند مدیچی‌ها را با آل نهیان مقایسه کنند. اما دولت امارات اگر می‌خواهد به آینده خود در ۲۰۷۱ فکر کند، ابتدا باید کاری کند که تا آن زمان دوام بیاورد و از بین نرود.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر