
فکرشهر: «سید جعفر حمیدی»، نویسنده، مولف، شاعر، استاد بازنشسته ادبیات دانشگاه تهران، چهره ماندگار و از مفاخر استان بوشهر، درگذشت.
به گزارش «فکرشهر»، وی که در ماههای گذشته به دلیل بیماری در بیمارستان بستری بود، شنبه شب ـ ۳۰ فروردین ماه ۱۴۰۴ ـ در سن ۸۹ سالگی در تهران، درگذشت.
دکتر سید جعفر حمیدی، فرزند سید آقا در سال ۱۳۱۵ در بندر بوشهر متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی تا متوسطه را در بوشهر سپری کرد. پس از آن به عنوان شاگرد اول دیپلم ادبی، بدون کنکور دوره لیسانس ادبیات فارسی را در دانشگاه شیراز گذرانید. حمیدی بعد از پایان خدمت سربازی به تدریس در دبیرستان سعادت بوشهر مشغول شد.
وی در سال ۱۳۴۶ به تهران آمد و موفق به اخذ فوق لیسانس علوم تربیتی و روانشناسی شد. پس از آن در سال ۱۳۵۵ دوره فوق لیسانس ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران گذرانید. استاد حمیدی پس از اخذ کارشناسی ارشد در رشته ادبیات، برای گذراندن دوره دکترا در همین رشته وارد دانشگاه فردوسی مشهد شد و در سال ۱۳۶۳ به این مهم دست یافت.
این استاد دانشگاه و نویسنده جنوبی تا سال ۱۳۶۵ در وزارت آموزش و پرورش مشغول به خدمت بود و در این سال به وزارت علوم و دانشگاه شهید بهشتی انتقال یافت و در نهایت با درجه استاد تمام از دانشکده ادبیات فارسی این دانشگاه بازنشسته شد.
دکتر حمیدی در دوران دانشجویی (از سمت چپ نفر سوم)
وی در زمینه شعر نیز فعالیت داشته و دارد و به گفته خودش تا قبل از سالهای ۱۳۴۰ شعر کلاسیک میسروده، ولی پس از آن به شعر نیمایی نیز گرایش پیدا میکند. وی به شاملو، چوبک و هدایت علاقه زیادی دارد و شاملو را به خاطر اشعارش میستاید. حمیدی همچنین در زمینه کارهای پژوهشی نیز فعالیتهای زیادی داشته است و تاکنون در بسیاری از سمینارهای داخلی و نیز کنفرانسهایی در آلمان، انگلیس، چین و فرانسه شرکت کرده است.
از آثار و تالیفات این استاد فرهیخته میتوان به وصلت در سده تظلم، ابراهیم ابراهیم، از خون کبوتران، ابر باران بار، از سایه تا نشان، آینه شروه سرایی، وزیرکشان، تاریخ نگاران، سعدی در کیش، تاریخ اورشلیم، آسیه ملکه مصر، بوشهر در مطبوعات عصر قاجار، ۳۳ غزل عرفانی از فروغی بسطامی، داستان سیاوش (پژوهش)، بندر ریگ، چون پایه پنجم، فرهنگ نامه بوشهر، استان زیبای بوشهر، سی بوشهر، جانگدازان، ماشین نوشتهها، صد رباعی، صد غزل و صد دوبیتی اشاره کرد.
یکی از اشعار مشهور «سید جعفر حمیدی» درباره زادگاهش را در ادامه میخوانید:
سی بوشهر هیچکی دلش مثل مو غمگین نبیده
دل هیچکی مثل مو یه کاسهی خین نبیده
بخدا وقتی که فکرش میکنم تش میگیرم
هیچکی دردش مثل موای همه سنگین نبیده
او دریاش که میگن شورن و غرهی نمکن
سی مو مثل شکرن شیرینتر ازای نبیده
تو کیچه پس کیچه هاش وقتی که تیفون میپیچه
هیچ غناهشتی ایجور دلکش و شیرین نبیدهای صدوی غره طراقاش شو بارونی خشن
ازو خشتر بخدا تا چین و ماچین نبیده
خیلی شهرا نبیده، وختی که بوشر بیده تش
مث بوشهر زیترا شهری خوش آئین نبیده
اگه حالا ایجورن، غربت غم تو دلشن
زیترا مثل حالا، اینهمه دل خین نبیده
توسوناش اگه گرمن، مگه تخصیر خوشن
او هواش ایجورین، بیخودی همچین نبیده
تو زمسون عوضش مثل بهارن زمیناش
هرکجا سیل میکنی، بی گل و نسرین نبیده
سی چی میگین کیچه هاش او شلی و پر سبخن
کیچه هاشم بخدا، ایجور که میگین نبیده
پس افتو که بری دل سی بوشر پر میزنه
خاک هیچ جوی دیگه دامنگیر و سنگین نبیده.