فکرشهر: همسر دهقان فداکار ناشنیده هایی را در مورد دهقان فداکار فاش کرد ، ازجمله اینکه وی سوار بر اسب آمد و دختر مورد علاقه اش را از میان همسالانش ربود.
به گزارش فکرشهر و به نقل از تیتریک، "ریزعلی" خواجوی که داستان فداکاری اش در تاریخ کشور ثبت شده و قهرمان ملی ایران محسوب میشود، رازی جالب در سینه دارد که توسط همسرش فاش شد.
همسر دهقان فداکار اهل یکی از روستاهای میانه از استان آذربایجان شرقی است که آن روزگاران چندین عاشق پروپاقرص و دلخسته داشته که ، یکی از آنها ریزعلی خواجوی ، دهقان فداکار ملی ما بوده است.
این دختر آذری که زیبایی خدادادی و نجابت رفتارش زبانزد بوده ، در آن زمان تنها 12 سال داشت و در نهایت توسط یکی از عاشقان سوار بر اسب خود ربوده میشود.
دهقان فداکار آن عاشق دلخسته ای بود که دختر مورد علاقه خود را سوار بر اسب کرده و از دسترس دیگر رقبا خارج میکند و خانواده دختر با این عمل راضی به ازدواج میشنوند.
وی از آن خاطرات قدیمی اینگونه میگوید : داشتم بیرون درب خانه پدری با دوستانم حرف میزدم که ناگهان او را دیدم ، سوار بر اسب به تاخت می آمد و به من نگاه میکرد ،چند نفر از دوستانش نیز او را همراهی میکردند.
این بانوی ساده دل آذری می افزاید : همیشه از دیدن او شرمگین و دستپاچه میشدم ، اما اینبار نگاه او نوعی دیگر بود ، جوری که مرا می ترساند .
همسر دهقان فداکار ادامه میدهد: تا به خود آمدم با یک حرکت مرا از روی زمین بلند کرد و بر روی اسب نشاند و بدون اینکه پشت سرش را نگاه کند راهی روستای یکی از بستگانش شد و من را به آنها سپرد تا زمان راضی شدن پدر و مادرم به عقد ، پنهانم کنند.
وی ادامه داد: در روستاها و رسوم قوم ما ، وقتی دختر و پسری برای ازدواج خود به مشکل مخالفت والدین برمیخوردند ، با دست زدن به این ترفند ، بساط عقد و عروسی را راه می انداختند ، زیرا خانواده دختر این ننگ را نمیتوانستند تحمل کرده و دختر را دیگر در خانه نمیپذیرفتند و با ازدواج او و پسر موافقت میکردند.
وی با گفتن اینکه ، پاکی رابطه بین آن دو عاشق فرار کرده تا بعد از عقد حتمأ رعایت میشد اظهار داشت : جشن عروسی ما با تمام زیبایی های رسوم سنتی برگزار و قشنگترین رخداد زندگی ما شد و دوستان ازبر علی و من و او ، از خوشحالترینهای این وصلت بودیم .
این بانوی آذری ادامه داد: هرچند که خانواده من او را بخشیدند ولی مادر ازبر علی تا پایان عمر مرا برای این قضیه شماتت میکرد.
دهقان فداکار و همسرش حالا بیش از پنجاه سال است که با هم زندگی میکنند و چندین فرزند و نوه های زیادی دارند و این همسر دلسوز در تمام لحظات یار و یاور دهقان فداکار است و سلیقه و مهربانی خاصی دارد.
او حتی در پذیرایی از ما هم سنگ تمام گذاشت ، با وجود اینکه سرزده به خانه اش رفته بودیم و او را سوال پیچ میکردیم.
دهقان فداکار با شنیدن داستان عاشقی خود از زبان شریک زندگی اش گویی که خاطرات جوانی را مرور کرده باشد اشک در چشمانش جمع میشود و با شادی میخندد.
همسر ازبر علی در پایان میگوید: سختیهای زندگی ، راه پرفراز و نشیبی را در مسیر ما قرار داد ولی ، دلهایمان همیشه عاشق بود و اکنون نیز ساعتی بدون هم نمیتوانیم سرکنیم.