فکرشهر: خسرو حمزوی با اشاره به مشکلات اقتصادی که در ایران مانع پرورش نویسنده حرفهیی میشوند، به کسانی که میخواهند در این عرصه گام بگذارند با لحنی طنزآمیز توصیه میکند شوهر یا زن پولدار پیدا کنند تا بتوانند در خانه بنشینند و کار خودشان را بکنند!
به گزارش فکرشهر، این نویسنده در گفتوگو با ایسنا، گفت: به نظر من نمیشود از طریق نویسندگی امرار معاش کرد. تجربه خودم این را نشان میدهد. من یک نویسندهام که کارهایم چندینبار چاپ میشوند، اما اگر قرار بود با پول کتابهایم زندگی کنم، زن و بچه که هیچ، خودم تنها هم از گرسنگی مرده بودم.
او در ادامه اظهار کرد: امرار معاش از طریق نویسندگی در ایران به چند دلیل امکانپذیر نیست. اولین دلیل تورم وحشتناکی است که در ایران وجود دارد. دلیل دوم پایین بودن تیراژ کتاب است؛ قیمت کتاب متناسب با تورم مواد غذایی بالا نمیرود. اگر هزینه وسایل ضروری 50 درصد بالا برود، قیمت کتاب به این میزان افزایش پیدا نمیکند، چون اگر این اتفاق بیفتد فروش کتاب پایین میرود.
حمزوی افزود: از همه اینها گذشته، ایرانیها کتابخوان نیستند. در کشورهای پیشرفته یک نویسنده اگر یک کتابش فروش برود، زندگیاش تأمین است و دیگر دچار فقر و مکنت نمیشود. وقتی یک کتاب نویسندهای مورد استقبال قرار بگیرد دیگر بیکار نمینشیند و تشویق میشود که باز هم بنویسد. نویسندههایی مانند توماس مان، بکت، برشت، فاکنر، همینگوی و اشتاین بک هیچکدام کار دیگری غیر از نویسندگی نمیکردند و زندگیشان از همین راه اداره میشد. این نویسندهها زندگی شاهانه ندارند، اما زندگیشان میگذرد، ولی در ایران تمام نویسندهها شغل دوم، سوم و چهارم دارند و تا جایی که من سراغ دارم هیچ نویسندهای از راه نوشتن زندگی نمیکند.
نویسنده رمان «شهری که زیر درختان سدر مرد» درباره تجربه خود از امرار معاش و نویسندگی عنوان کرد: من کارمند اداره بودم. تا قبل از بازنشستگی حقوق کارمندی میگرفتم و پس از آن حقوق بازنشستگی میگیرم.
او درباره چگونگی برقراری توازن بین نویسندگی و شغل اداریاش گفت: من نتوانستم به آن صورت توازنی برقرار کنم. کاری که کردم این بود که زیاد برای پیشرفت اداری یا مدیر و وزیر شدن جوش و جلا نزنم. عصرها تا دیروقت بیدار میماندم و کار خودم را میکردم. همیشه هم صدای زنم بلند بود که تو به ما نمیرسی.
حمزوی سپس اظهار کرد: به نظر من ما هنوز نویسنده حرفهیی نداریم. یک کتاب خوب هم پنج بار و هر بار 2000 نسخه چاپ میشود که در نهایت 10هزار جلد میشود. از چنین کتابی نهایتا 10 درصد به نویسنده سود میرسد. اگر خیلی بخواهند نویسنده را تحویل بگیرند، 13 - 14 درصد به او میدهند. در بسیاری از موارد تیراژ واقعی کتاب بیش از آن چیزی است که در کتابها نوشته میشود، اما به نویسنده به اندازه همان 2000 نسخه حقالتألیف میدهند.
او درباره تأثیر این مشکلات بر حرفهیی نشدن ادبیات افزود: در ایران با پول نویسندگی نمیتوان زندگی کرد. بیشتر نویسندههای ما به روزنامه میروند؛ چون اگر کسی در روزنامههای پرتیراژ سه سطر هم بنویسد 10هزار بار مطلبش خوانده میشود و با همان چند خط بهسرعت مشهور میشود. کسی هم که در روزنامه مشغول شود دیگر چندان نمیتواند بنویسد؛ چون روزنامه به نویسنده فرصت فکر کردن نمیدهد، اما نویسندگان ما بیشتر ناگزیرند در روزنامه بنویسند. الآن هم نویسندگی بسیار پیچیده شده، نیاز به تفکر دارد و وقت میگیرد. اگر بخواهیم نویسنده حرفهیی و ادبیات حرفهیی داشته باشیم، باید تیراژ کتاب بالا باشد و نویسنده بتواند با حقالتألیف آن امرار معاش کند.
خسرو حمزوی درباره راهکار حل این مشکلات گفت: اولا باید یک کوشش فرهنگی همهجانبه صورت بگیرد تا سطح زندگی مردم بالا برود و مردم فراغتی برای مطالعه پیدا کنند. الآن درآمد سرانه به اندازهای نیست که مردم بتوانند بخشی از آن را به ادبیات اختصاص دهند. این مشکل همه کشورهای توسعهنیافته است. در کشورهای توسعهیافته بهراحتی بخشی از درآمد مردم به کتاب اختصاص پیدا میکند، اما در ایران چنین امکانی نیست. اینجا در رأس هرم گروه قلیلی درآمد کافی دارند، اما در پایههای هرم درآمد کم است. 80 درصد جمعیت ایران فاقد درآمد لازم هستند که بخواهند بخشی از آن را به کتاب اختصاص دهند. به همین دلیل فکر میکنم برای رفع این مشکلات باید یک کوشش همهجانبه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و روانشناسی انجام شود چون همه مسائل این حوزهها باید در جامعه درست شود؛ باید بیسوادی ریشهکن شود، مردم درآمد کافی پیدا کنند و فراغت کافی برای مطالعه داشته باشند تا این مشکلات حل شوند.
او در ادامه در پاسخ به این سؤال که به جوانان برای برقراری توازن بین ادبیات و امرار معاش چه توصیهای میکند، با لحنی طنزآمیز بیان کرد: چون اگر پدرشان پولدار نباشد، دیگر نمیتوانند پدر پولدار داشته باشند، توصیه من این است که دنبال زن پولدار یا شوهر پولدار بگردند تا بتوانند در خانه بنشینند و کار خودشان را بکنند!