پنجشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار سیاست
مطالب بیشتر
تحلیل فارن افرز:
فکرشهر: شاید انتظار می‌رفت که روسیه، با نقش خود به‌عنوان وزنه‌ای در برابر رژیم‌های حمایت‌شده غرب در خاورمیانه و ایران به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای، دینامیک‌های محلی را بیشتر درک کنند...
کد خبر: ۲۰۱۲۰۳۱
دوشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۲

فکرشهر: «در سال ۲۰۱۵، زمانی که ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه به درخواست بشار اسد، رئیس جمهور پیشین سوریه نیرو‌های خود را به این کشور فرستاد، اهداف مختلفی در نظر داشت. او می‌خواست روسیه را از انزوا بین‌المللی که پس از الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴ تجربه کرده بود، نجات دهد. او می‌خواست روسیه را به جایگاهی تأثیرگذار در خاورمیانه بازگرداند، جایی که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نفوذ خود را از دست داده بود. او می‌خواست روسیه را به عنوان یک قدرت جهانی معرفی کند که قادر است از متحدان خود حمایت کرده و تلاش‌ها برای سرنگونی دولت‌های دوست را متوقف کند.

مداخله روسیه در سوریه همچنین به روسیه این فرصت را داد تا نقش مدافع مسیحیان در خاورمیانه را به عهده گیرد، نقشی که در دیدگاه پوتین، قدرت‌های غربی آن را رها کرده بودند و این مأموریت با تمایل پوتین برای معرفی روسیه به عنوان آخرین دژ ارزش‌های مسیحی در اروپا هم‌راستا بود.»

به گزارش فکرشهر، از جماران، فارن افرز در نوشتاری با این مقدمه می‌نویسد:

پس از فروپاشی سریع رژیم اسد، پوتین دستاورد زیادی در تأمین این اهداف سه‌گانه خود نداشته است. روسیه با خطر از دست دادن پایگاه‌های نظامی خود در خاورمیانه مواجه است و نشان داده که علاقه‌ای به مسیحیان سوری که ادعا می‌کرد از آنها حمایت می‌کند ندارد، چرا که دولت سکولار اسد توسط گروه اسلام‌گرای هیئت تحریر الشام سرنگون شد. انزوای روسیه از جامعه بین‌المللی نیز از زمان حمله به اوکراین در سال ۲۰۲۲ بیشتر شده است.

در مرکز مداخله روسیه پیامی به کشور‌های کوچکتر غیرمرتبط با قدرت‌های غربی نهفته بود: «با ما هم‌پیمان شوید و ما شما را از تغییرات رژیمی که از سوی غرب حمایت می‌شود، محافظت خواهیم کرد.»

برای نزدیک به یک دهه، این پیام معتبر به نظر می‌رسید. اما اکنون اوضاع متفاوت به نظر می‌رسد. تمرکز یک‌جانبه ولادیمیر پوتین بر دستیابی به پیروزی کامل بر اوکراین باعث شده که دیگر اهداف سیاست خارجی روسیه در اولویت ثانویه قرار گیرند و یکی از بزرگترین موفقیت‌های سیاست خارجی آن را از دست بدهد. سقوط اسد اعتبار ادعای روسیه برای تضمین ثبات رژیم در کشور‌های متحد را بی‌اعتبار می‌کند. تا زمانی که جنگ در اوکراین ادامه یابد، روسیه قادر به صادرات امنیت به خارج نخواهد بود.

مداخله روسیه در سوریه از همان ابتدا با اوکراین مرتبط بود. مسکو بهار عربی در دهه ۲۰۱۰ را به عنوان ادامه‌ای از اعتراضات میدان در کی‌یف و انقلاب‌های رنگی که ده سال قبل در کشور‌های پساشوروی رخ داده بود، می‌دید. تمامی اینها را پوتین به عنوان تمرین‌هایی برای سرنگونی رژیم خود می‌دانست. البته پوتین به طور علنی مداخله روسیه در سوریه را به عنوان عملیاتی ضدتروریستی مطرح کرد. اگرچه غرب پیشنهاد همکاری روسیه در مبارزه با داعش در سوریه را رد کرد، اما واقعیت حضور روسیه در جنگ علیه دشمنی مشترک را پذیرفت.

ایالات متحده، ترکیه و چندین کشور خلیج فارس کانال‌های ارتباطی نظامی با روسیه برقرار کردند و دیگر روسیه به عنوان یک طردشده بین‌المللی که بعد از الحاق کریمه شناخته می‌شد، مطرح نبود.

در عین حال، روسیه برای حمایت از رژیم اسد، روابط خود را با ایران تعمیق کرد، یک کمیسیون نظامی مشترک ایجاد کرد، موشک‌های S-۳۰۰ را (علیرغم مخالفت‌های آمریکا) به تهران تحویل داد و برای دور زدن تحریم‌های بین‌المللی توسط تهران تلاش کرد.

پوتین همچنین از درگیری‌ها با ترکیه در حمایت از نیرو‌های شورشی سوریه اجتناب نکرد و حتی علیه آنکارا تحریم‌های تجاری اعمال کرد. با این حال، مداخله نظامی آن به درگیری با کشور‌های سنی منطقه که منتقدان پوتین پیش‌بینی کرده بودند، تبدیل نشد. روابط روسیه و ترکیه میان خصومت و دوستی نوسان داشت (پوتین از رئیس‌جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان در هنگام تلاش برای کودتا در ۲۰۱۶ حمایت کرد).

در این میان کشور‌های خلیج فارس به نمایش قدرت نظامی روسیه در یک درگیری مشکل‌ساز که پیش‌تر مدیریت آن سخت شده بود، احترام گذاشتند. اسد دوباره به اتحادیه عرب بازگشت، تماس‌های سطح بالا میان روسیه و کشور‌های خلیج فارس افزایش یافت، تجارت بین روسیه و امارات متحده عربی بیشتر شد و عربستان سعودی و روسیه در سیاست نفتی هماهنگ شدند.

این استقبال گرم فراتر از خاورمیانه گسترش یافت. کشور‌های آفریقا، آسیای مرکزی و تا حدی آمریکای لاتین، توانایی مسکو در دفاع از یک رژیم متحد در برابر آشفتگی داخلی و سرنگونی را اطمینان‌بخش یافتند.

روسیه پیش از این در بازاریابی خود به عنوان یک سرمایه‌گذار یا صادرکننده فناوری به جز در ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای و تأمین سلاح موفق نبوده است. اما دفاع موفقیت‌آمیز از اسد به کرملین این امکان را داد تا خود را به عنوان صادرکننده امنیت معرفی کند، هم به‌طور رسمی از طریق نیرو‌های مسلح روسیه و هم به‌طور غیررسمی از طریق مزدورانی مانند شرکت نظامی واگنر که در کنار ارتش سوریه و نیرو‌های نظامی آمده از لبنان و ایران به مبارزه پرداختند، در حالی که نیرو‌های مسلح روسیه عمدتاً در هوا عمل می‌کردند.

برای دولت‌های آسیای مرکزی، روسیه مدت‌ها به‌عنوان یک حافظ در برابر ناآرامی‌های داخلی ناشی از فعالیت اسلام‌گرایان و مخالفان سیاسی حمایت‌شده از سوی غرب دیده می‌شد و مداخله روسیه در سوریه این برداشت را تقویت کرد.

با جلوگیری از سرنگونی اسد و بازگرداندن کنترل بیشتر مناطق سوریه که به دست شورشیان افتاده بود، روسیه نشان داد که می‌تواند بر روند وقایع در منطقه تأثیر بگذارد و حتی آن را معکوس کند. در عین حال، به کشور‌های خلیج فارس پروژه‌های سرمایه‌گذاری در روسیه پیشنهاد شد و آنها حمایت دیپلماتیک از کرملین دریافت کردند.

در سال ۲۰۱۸، امارات متحده عربی توافق‌نامه شراکت استراتژیک با روسیه امضاء کرد و تا سال ۲۰۲۱، این کشور به نزدیک‌ترین شریک روسیه در خاورمیانه تبدیل شد، با گردش تجاری بین دو کشور که در سال ۲۰۲۲ به ۹ میلیارد دلار رسید.

سرمایه‌گذاری قطر در روسیه به ۱۳ میلیارد دلار رسید. روابط سرد پیشین اتحاد جماهیر شوروی با کشور‌های سلطنتی خلیج فارس، که به دلیل حمایت شوروی از گروه‌ها و دولت‌های انقلابی در منطقه و همچنین تنش‌های پساشوروی ناشی از جنگ روسیه در چچن، رقابت در بازار هیدروکربن‌ها و روابط نزدیک‌تر پوتین با ایران بود، به مصالحه تبدیل شد. می‌توان گفت که مداخله روسیه در سوریه محرک یک نقش جدید و پایدار برای روسیه در خاورمیانه بود.

روسیه با ترک رژیم اسد برای بسیج منابع بیشتر برای مبارزه با اوکراین به وضوح نشان داد که پوتین آماده است تا همه چیز را برای پیروزی کامل در جنگ فدا کند.

اگرچه پوتین سعی دارد خود را به عنوان یک واقع‌گرا معرفی کند، اما او کاملاً درگیر اوکراین شده است؛ به‌طوری که تقریباً تمامی دیگر اولویت‌های سیاست خارجی به حاشیه رانده شده‌اند.

در بیشتر آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و خاورمیانه، روسیه توانسته بود جنگ خود در اوکراین را به‌عنوان مبارزه‌ای برای یک هدف مشترک به فروش برساند: نظم جهانی کمتر غرب‌محور، استقلال بیشتر و تمرکززدایی از یک سیستم مالی، توانایی بی‌توجهی به انتقاد‌های غربی در مورد نقض حقوق بشر و حکومت‌های غیردموکراتیک که برخی کشور‌های غیرغربی آنها را ریاکارانه می‌دانستند.

بسیاری از کشورها، از جمله چین، هند، ویتنام و جمهوری‌های پیشین شوروی در آسیای مرکزی، فرصت‌هایی را در انزوا روسیه از غرب می‌دیدند. زمانی که شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران غربی در روسیه تعطیل کردند، بازیگران غیرغربی وارد بازار روسیه شدند و به روسیه کمک کردند تحریم‌ها را دور بزند.

سقوط اسد تأثیری فوری بر تلاش‌های این کسب‌وکار‌ها و دولت‌ها برای سود بردن از انزوای روسیه نخواهد گذاشت. اما نمایش سقوط سریع یک متحد روسی ممکن است تمایل آنها به هم‌پیمانی با روسیه به قیمت روابط با غرب را تغییر دهد.

توانایی روسیه در ارائه نیروی نظامی به متحدان خود به این معنا بود که خدمات امنیتی آنها در خاورمیانه و آفریقا خواهان زیادی داشت، اما سقوط اسد احتمالاً این تقاضا را کاهش خواهد داد.

پایگاه‌های نظامی روسیه در سوریه به آنها این امکان را می‌داد که کشتی‌ها و هواپیما‌ها را سوخت‌رسانی کرده و نیرو‌های نظامی به هر دو منطقه ارسال کنند. بدون حضور فیزیکی در خاورمیانه، انجام این کار بسیار سخت‌تر خواهد بود.

موفقیت شورشیان در سوریه همچنین نشان می‌دهد که محدودیت‌هایی در پیشنهادات امنیتی و اقتصادی روسیه به متحدانش در سرتاسر جهان وجود دارد. مسکو در کمک به اسد برای بازگرداندن کنترل نظامی و سیاسی بر بیشتر کشور موفق بود، اما در درازمدت نتوانست ضربه‌ای تعیین‌کننده به مخالفان اسد وارد کند.

روسیه همچنین نتواست توسعه اقتصادی در سوریه را ترویج کند یا جایگزین سرمایه‌گذاری غربی شود که در سال‌های اولیه حکومت اسد وارد کشور شده و در طول بهار عربی کاهش یافته بود.

سوریه هیچ‌گاه از حفره اقتصادی که در آن افتاد، پس از جنگ داخلی که تولید ناخالص داخلی سرانه آن دو تا سه برابر کاهش یافت، نجات نیافت. در مناطقی که توسط شورشیان اسلام‌گرا تحت حمایت ترکیه کنترل می‌شد، استاندارد‌های زندگی در نهایت از مناطق تحت کنترل دمشق که توسط روسیه و ایران حمایت می‌شدند، بالاتر رفت.

منطقه تحت کنترل شورشیان ادلب برق، سوخت، آب و کمبود مواد غذایی بسیار کمتری داشت. تجارت کل روسیه با سوریه هرگز از ۷۰۰ میلیون دلار در سال بیشتر نشد که کمتر از تجارت ترکیه با مناطق کوچک تحت کنترل شورشیان بود.

در نهایت، روسیه از سقوط اسد و احتمالاً از دست دادن پایگاه‌های نظامی خود در مدیترانه عبور خواهد کرد. مردم روسیه همواره با احتیاط و بی‌تفاوت به ماجرای سوریه نگاه کرده‌اند؛ ایده فرستادن سرباز به یک کشور مسلمان دوردست هرگز محبوب نبود و یادآور جنگ شوروی در افغانستان بود. مردم روسیه از یک جنگ کوچک و پیشرفته، عمدتاً هوایی با نیرو‌های محدود زمینی راضی بودند.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر