شنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۴
جستجو
آخرین اخبار سیاست
مطالب بیشتر
اختصاصی «فکرشهر» / عضو «اندیشکده حکمرانی و توسعه فردا»:
فکرشهر: ظهور ویتکاف در رأس مذاکرات، نماد ظهور نسلی نو در دیپلماسی آمریکاست؛ دیپلماسی مبتنی بر محاسبه سود، نه الزام ایدئولوژیک...
کد خبر: ۲۰۱۴۶۸۲
شنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۰
فکرشهر

بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در سال ۲۰۲۵، معادلات دیپلماتیک با ایران را وارد مرحله‌ای تازه کرده است. در این چارچوب، انتصاب استیو ویتکاف ـ چهره‌ای تجاری و فاقد سابقه در سیاست خارجی ـ به‌عنوان نماینده ویژه آمریکا در مذاکرات، صرفا یک انتخاب فردی نبوده، بلکه نشانه‌ای از تغییر در مفاهیم و الگو‌های فکری در رویکرد ایالات متحده نسبت به ایران است. این مقاله با تحلیل ریشه‌ای این تحول، استدلال می‌کند که رویکرد جدید دولت ترامپ، از مهار ایدئولوژیک ایران به سمت تعامل اقتصادی هدفمند در حال چرخش است؛ تغییری که می‌تواند فرصت و چالشی هم‌زمان برای تهران باشد.

از میز دیپلماسی به میز معامله

در دهه‌های گذشته، سیاست آمریکا در قبال ایران عمدتاً حول محور مهار، محدودسازی و منزوی‌سازی جمهوری اسلامی شکل گرفته بود. اما در دور دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، انتخاب استیو ویتکاف به‌عنوان نماینده ویژه مذاکرات هسته‌ای، نشان‌دهنده نوعی گسست آگاهانه از چارچوب‌های کلاسیک دیپلماسی آمریکاست. این تغییر از نگاه تحلیلی، حاکی از اولویتی جدید است: ترجیح معامله اقتصادی پایدار بر ساختار‌های پرهزینه فشار امنیتی.

ویتکاف یک انتخاب نمادین، نه تصادفی

استیو ویتکاف نه دیپلمات حرفه‌ای است، نه کارشناس امنیتی و نه حتی چهره‌ای آشنا در سیاست خارجی. اما همین «غیرسیستمی» بودن او، کلید فهم منطق ترامپ است. رئیس‌جمهوری آمریکا با معرفی این چهره به‌عنوان رهبر مذاکرات، عملا به ایران و جامعه جهانی پیامی صریح مخابره می‌کند:
«من به دنبال نتیجه‌ام، نه روند. به جای دیپلماسی کلاسیک، معامله‌ای روشن، سریع و قابل‌فروش برای افکار عمومی آمریکا می‌خواهم».

در واقع ویتکاف نماینده مدل «دیپلماسی بیزنسی ترامپی» است؛ مدلی که ارزش را نه در توافقات چندجانبه و حقوقی، بلکه در امتیاز‌های اقتصادی و تبلیغاتی قابل بهره‌برداری جست‌وجو می‌کند.

تغییرالگوها: تبدیل ایران از تهدید امنیتی به فرصت تجاری 

در نگاه سنتی، ایران به‌عنوان بازیگری ناهم‌خوان با نظم غربی باید مهار می‌شد. اما در مدل نوین ترامپ ـ ویتکاف، اگر ایران بتواند چارچوبی از تعهدات حداقلی قابل نمایش (نظیر کنترل فعالیت‌های هسته‌ای یا کاهش تنش‌های منطقه‌ای) را بپذیرد، به‌جای تهدید، می‌تواند به یک فرصت اقتصادی سودآور برای ایالات متحده بدل شود.

این تغییر گفتمانی، در صورت نهادینه شدن، می‌تواند موجب حذف تدریجی رویکرد مهار ایران در سطوح راهبردی آمریکا شود. به‌عبارتی، از تهدید امنیتی به شریک اقتصادی؛ مشروط، اما پایدار.

فرصت‌ها و ریسک‌ها

اگرچه مدل جدید آمریکا مبتنی بر واقع‌گرایی اقتصادی می‌تواند به شکلی متفاوت از فشار سنتی فرصت‌سازی کند، اما با ریسک‌هایی نیز همراه است:

- نبود چارچوب حقوقی پایدار و شخصی‌سازی بیش از حد مذاکرات، شانس احتمال تغییر مسیر را بالا می‌برد.

- بی‌توجهی به چندجانبه‌گرایی می‌تواند باعث فاصله گرفتن متحدان سنتی از فرآیند توافق شود.

- معامله‌محوری افراطی، مشروعیت بین‌المللی توافق را تضعیف می‌کند.

با این حال، اگر ایران بتواند یک پلتفرم اقتصادی - دیپلماتیک منسجم طراحی کند، این چرخش جدید، امکان تقویت قدرت نرم و چانه‌زنی را به‌مراتب بیشتر از دوران اجماع علیه ایران فراهم می‌سازد.

لحظه‌ای تعیین‌کننده در سیاست خارجی ایران

ظهور ویتکاف در رأس مذاکرات، نماد ظهور نسلی نو در دیپلماسی آمریکاست؛ دیپلماسی مبتنی بر محاسبه سود، نه الزام ایدئولوژیک.

ایران در این لحظه تاریخی، اگر بخواهد از جایگاه یک کشور واکنشی خارج شود، باید دیپلماسی خود را نه‌تن‌ها بر اساس ساختار‌های حقوقی، بلکه بر اساس طراحی بسته‌های اقتصادی استراتژیک بازسازی کند.

در این مسیر «معماری تعهدات سیال» به‌عنوان چارچوب مفهومی می‌تواند بنیان‌گذار سیاستی باشد که به‌جای دفاع صرف از ثبات، به خلق رابطه‌ای متعهد، اما منعطف، قابل‌تطبیق با جهان چندقطبی آینده بیندیشد.

 

منبع: فکرشهر
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر